آشنايى با كشورهاى اسلامى

مشخصات كتاب

عنوان و نام پديدآور : آشنایی با کشورهای اسلامی/ با همکاری جمعی از پژوهشگران مرکز تحقیقات استراتژیک؛ زیر نظر حسن روحانی؛ تدوین مرکز تحقیقات حج.

مشخصات نشر : تهران: نشر مشعر، 1390.

مشخصات ظاهری : 268ص.: جدول.

شابک : 28000 ریال: 978-964-540-094-9

وضعیت فهرست نویسی : فاپا (چاپ چهارم)

يادداشت : چاپ چهارم.

موضوع : کشورهای اسلامی

شناسه افزوده : روحانی، حسن، 1327 -، ناظر

شناسه افزوده : ایران. ریاست جمهوری. مرکز تحقیقات استراتژیک

شناسه افزوده : حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت. مرکز تحقیقات حج

رده بندی کنگره : DS35/6/ر9آ5 1390

رده بندی دیویی : 909/097671

شماره کتابشناسی ملی : 1211527

ص: 1

پيشگفتار

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

ص: 7

ص: 8

ص: 9

ص: 10

ص: 11

ص: 12

ص: 13

ص: 14

ص: 15

جهان اسلام، ظرفيت ها و امكانات

بسم الله الرحمن الرحيم

جهان اسلام با داشتن بيش از يك پنجم جمعيت جهان، كشور و سرزمين هاى وسيعى كه از شرق آسيا تا غرب آفريقا گسترده شده است، مجموعه متنوع و در عين حال توانمندى را تشكيل مى دهد كه به ويژه در چند دهه اخير به مثابه يك هويت واحد مطرح شده است. «جهان اسلام» بيش از آنكه بيانگر يك موقعيت جغرافيايى باشد، معرف هويت بيش از يك و نيم ميليارد انسان است كه داراى آيين و دينى مشترك هستند. آنچه كه اين جمعيت عظيم را عليرغم اختلافات نژادى، قومى و زبانى به يكديگر پيوند مى دهد، اعتقادات مشترك آنها نسبت به خداى واحد، قرآن، پيامبر گرامى اسلام و دستورات و احكامى است كه خداوند توسط پيامبر و در قرآن كريم آنها را تبيين كرده است.

از لحاظ جغرافيايى مى توان گفت پيروان اسلام در قاره هاى مختلف جهان حضور دارند. قاره آسيا بيش از يك ميليارد مسلمان جهان را در خود جاى داده است. حدود 391 ميليون مسلمان ساكن آفريقا هستند. بيش از 20 ميليون مسلمان در اروپا و بيش از 27 ميليون مسلمان در روسيه به سر مى برند. همچنين حدود يك و نيم ميليون مسلمان در آمريكاى لاتين و 9 ميليون مسلمان در آمريكا و كانادا زندگى مى كنند.

به دليل وسعت سرزمين هاى اسلامى و ميليون ها مسلمانى كه در نقاط مختلف زندگى مى كنند، تنوع زبانى در جهان اسلام بسيار زياد است. زبان هاى عربى، فارسى و تركى از زبان هاى مهم در جهان اسلام محسوب مى شوند. همچنين تعداد زيادى از مسلمانان در كشورهاى پاكستان و هند به زبان اردو تكلم مى كنند. حدود 14 درصد از جمعيت مسلمانان كه در كشورهاى اندونزى و مالزى زندگى مى كنند، به زبان مالايى سخن مى گويند.

علاوه بر اين، دركنار كشورهاى اسلامى، كشورهايى وجود دارند كه مسلمانان به صورت اقليت در آنها زندگى مى كنند. در اين خصوص، برخى نظير مسلمانان چين و بالكان از قرن ها پيش در اين مناطق ساكن بوده اند و گروهى ديگر از مسلمانان نيز به صورت مهاجر در كشورهاى اروپايى و آمريكايى زندگى مى كنند.

يكى از امتيازات مهم مكتب اسلام كه در آيات و روايات به آن اشاره شده، اين است كه اسلام منحصر به قوم، زبان، مليت و جغرافياى خاصى نيست و دين جهانى به شمار مى آيد. از همين رو ملل مسلمان از نژادهاى مختلف تشكيل شده اند. در 19 كشور اسلامى، اكثريت با نژاد سامى و عرب است. البته اقليت هاى ديگر نژادى نظير كردها نيز در كشورهاى عربى چون عراق و سوريه حضور دارند. در كشورهاى آفريقايى عرب زبان نيز جمعيت هاى بربر ديده مى شود. درميان كشورهاى مسلمان قاره آفريقا 11 كشور داراى اكثريت سياه پوست هستند. منشاء نژادى برخى از مسلمانان كه در آسيا زندگى مى كنند، زرد است و شامل تيره هايى نظير مغولى تاتار، زرد مالايايى و زرد اندونزيايى مى باشند. منشاء نژادى ايرانى ها، افغان ها و تاجيك ها، آريايى است و مردم پاكستان از نژاد سفيد و تيره هاى سند و پنجابى هستند. جهان اسلام شامل 5 كشور اسلامى است كه پرجمعيت ترين آنها، اندونزى و كم جمعيت ترين آنها مالديو است.

علاوه بر ويژگى جمعيتى، به لحاظ جغرافيايى، زيست محيطى و ذخاير طبيعى نيز سرزمين هاى اسلامى از شمار غنى ترين مناطق كره زمين به شمار مى روند. امكانات و ويژگى هاى اين سرزمين ها باعث شده است تا در طى قرن هاى متمادى، جهان اسلام نقش بسيار مهم و تأثيرگذارى در صحنه روابط بين الملل ايفا كند. كشورهاى اسلامى بيش از درصد منابع انرژى جهان را كه شاهرگ حياتى نظام صنعتى به شمار مى آيد، در اختيار دارند و به لحاظ جغرافيايى و استراتژيك نيز كشورهاى اسلامى بر بسيارى از درياها و آبراه هاى بزرگ مانند خليج فارس، تنگه هرمز، درياى سرخ و كانال سوئز احاطه دارند.

به دليل تأكيدى كه دين مبين اسلام بر كسب علم و دانش دارد، مسلمانان در چندين قرن پس از بعثت پيامبر گرامى اسلام فراگيرى علم را چنان در دستوركار خود قرار دادند كه در اندك زمانى، توانستند دروازه هاى علوم و فنون را فتح كنند و در روزگارى كه غرب در عصر تاريكى به سر مى برد، انديشمندان مسلمان به كشفيات نوينى در عرصه هاى علمى دست يافتند و آرام آرام اين حركت علمى مسلمانان تا آندلس و قلب اروپا پيش رفت. انديشمندان غربى از دستاوردهاى علمى مسلمانان بهره گرفتند و توانستند پايه هاى تمدن امروز خويش را با استفاده از كشفيات و توليدات علمى جهان اسلام بنا نمايند. اما با وجود آنكه جهان اسلام در روزگارى مركز توليد و صدور علم محسوب مى شد، يكباره با ركود علمى مواجه شد.

از سوى ديگر، با وجود آنكه مسلمانان در سال هايى كه كشورهاى اروپايى در وضعيت قرون وسطايى بسر مى بردندصاحب تمدن عظيم و قدرتمندى بودند كه بر بسيارى از مناطق جهان احاطه داشت، اما به دليل بروز اختلافات شديد و تفرقه ميان مسلمانان به وضعيتى دچار شدند كه در آغاز قرن بيستم هيچ كشور اسلامى قدرتمندى در جهان و در صحنه روابط بين الملل حضور نداشت.

پيدايش فرقه هاى مذهبى و رواج خرافات و بدعت ها، افراط و تفريط در نحوه درك و فهم احكام اسلامى و شيوه هاى اجرائى آنان بويژه در زمينه مسائل اجتماعى ازجمله علل فاصله گرفتن مسلمانان از ارزش ها و سنن الهى بود. مسلمانان تفسير واحدى از اسلام نداشته و گاه در برخى زمينه ها، ديدگاه هاى آنها با يكديگر بسيار متفاوت بود. اين تفاوت ها، موجب شد كه در عمل نيز مسلمانان چندگونه و گاه متضاد رفتار كنند. اين درحالى است كه اسلام و مبانى آن، از يك حقيقت واحد سرچشمه مى گيرد.

وضعيت موجود و چالش هاى پيش رو

به رغم سهم قابل توجه مسلمانان از جمعيت و منابع مادى جهانى، در حال حاضر سهم آنان از اقتصاد، سياست، علم و فناورى جهانى چندان قابل توجه نيست. با وجود عضويت بيش از پنجاه و شش كشور مسلمان در سازمان ملل، نمايندگان كشورهاى اسلامى تاثير چندانى بر تصميمات جهانى ندارند و حتى مجموعه بزرگترى مانند سازمان كنفرانس اسلامى نيز به دليل اختلافات درونى نقش بسزايى در مسايل جهانى و منطقه اى ايفا نمى كند.

با توجه به جايگاه مهم انرژى در تحولات سياسى و اقتصادى جهان، كشورهاى اسلامى از ابزار بسيار قدرتمندى در اين زمينه برخوردارند، اما متاسفانه در طول دهه هاى گذشته به دليل تسلط قدرت هاى بزرگ بر بسيارى از كشورهاى اسلامى، اين كشورها جز در موارد اندكى نتوانسته اند از اين ابزار در جهت حفظ و تأمين منافع مشروع خود بهره ببرند. از سوى ديگر به دليل وابستگى سياسى و فساد داخلى، اين ابزار در خدمت رشد و توسعه مسلمانان قرار نگرفته و مسلمانان به رغم بهره مندى از منابع عظيم نفت و گاز، در سطوح پايينى از رشد و توسعه اقتصادى و همچنين در زمينه مسائل علمى و فناورى هاى پيشرفته قرار داشته اند.

يكى از بنيان هاى اصلى ضعف دولت هاى جهان اسلام در برقرارى ثبات سياسى داخلى را بايد در ناكامى اين كشورها در تكميل پروژه دولت ملت سازى دانست. به طوركلى، عدم جذب تقاضاهاى قومى، ظهور دولت هاى اقتدارگرا از متن نيمه تمام پروژه دولت ملت سازى و پيدايش چرخه تركيبى از نزاع هاى قومى و بين دولتى در اين كشورها، از جمله عواملى هستند كه پروسه دولت ملت سازى را در ميان كشورهاى اسلامى به ضعف و ركود دچار ساخته اند. بنابراين استدلال، فقدان ثبات سياسى و امنيت كافى در جوامع اسلامى ريشه در ناكامى اين كشورها در خلق ايده هايى همچون انگاره هويت ملى و حاكميت ملى يا به طور كلى پروسه دولت سازى دارد. اگرچه فشار عوامل محيطى نيز در اين زمينه تاثير بسيار اساسى دارند.

از طرفى يكى از معضلات موجود، ضعف بينش سياسى براى وحدت است. برخى ازكشورهاى اسلامى بر اين اعتقادند كه منافعشان از طريق ارتقاى روابط با غرب زير چتر توليدات، تكنولوژى، آموزش، بازار و امنيت غربى بهتر تامين مى شود. بى ثباتى سياسى در كشورهاى اسلامى و تهديد جنگ هاى داخلى و منطقه اى، بعضى از كشورها را به معضل ناامنى دچار كرده است و در نتيجه آنها براى حمايت به غرب، خصوصاً آمريكا متوسل شده اند. اين مسئله همچنين موجب شده است كه بسيارى از كشورهاى اسلامى براى تأمين امنيت خود به خريد انواع تسليحات از كشورهاى غربى روى آورند.

بر اساس برخى آمارها در حدود دوسوم فروش تسليحات به كشورهاى در حال توسعه انجام مى شود و در اين ميان، خاورميانه بزرگ ترين خريدار آن است. در طى سى سال گذشته، هزينه هاى نظامى جهان عرب به تنهايى به صدها ميليارد دلار بالغ مى شوند. مسلمانان حدود 10 الى 15 درصد توليد ناخالص ملى خود را به نيروى نظامى اختصاص مى دهند كه اين رقم در ساير كشورهاى جهان 5/ 4 درصد است.

در كنار مسائل و مشكلات داخلى كشورهاى اسلامى، رقابت و برترى جويى قدرت هاى جهان در مناطق استراتژيكى همچون خاورميانه و خليج فارس نيز مشكلات و گرفتارى هاى زيادى را براى كشورهاى منطقه ايجاد كرده است؛ اشغال نظامى افغانستان و عراق را مى توان از اين دست برشمرد كه نتايج ناگوارى براى منطقه دربر داشته است.

به علاوه، فشار كشورهاى غربى و تحريم هاى اقتصادى و مالى نيز يكى ديگر از مشكلاتى است كه بخشى از مسلمانان با آن مواجه مى باشند. طبق آمار كميسارياى عالى حمايت از پناهندگان ملل متحد، بالغ بر سيصد ميليون نفر مسلمان تحت شرايط بسيار سخت اقتصادى با حمايت سازمان ملل متحد زندگى مى كنند كه اين وضعيت مرگ هزاران نفر بى گناه را باعث مى شود و تاثير ويرانگرى بر وضعيت سياسى، اقتصادى و اجتماعى جوامع كشورهاى درگير دارد. به علاوه مسلمانان بى پناه و آواره از هر گروهى در جهان بيشتر هستند.

چالش هاى اقتصادى جهانى، شايد بزرگ ترين چالش پيش روى مسلمانان، در وضعيت جهانى شدن باشد. فقدان ساختارهاى صنعتى و تجارى قدرتمند، كشورهاى اسلامى را در روند رقابت جهانى براى كسب بازارهاى بيشتر دچار مشكل ساخته است. به همين دليل، كشورهاى اسلامى از يك سو نيازمند اتخاذ سياست هاى اقتصادى موثر و منطقى به منظور افزايش قدرت رقابت پذيرى در سطح داخلى هستند و از سوى ديگر بايد ساز و كارهاى همكارى را در ميان خود تقويت نمايند. همكارى هاى اقتصادى در اين زمينه بايد از طريق ايجاد اتحاديه هاى گمركى، توافقات دوجانبه و چندجانبه، مناطق آزاد تجارى و گروه هاى منطقه اى صورت گيرد. مسلمانان براى افزايش قدرت اقتصادى جهانى در معاملات بازرگانى و ميزان تاثيرگذارى بر نوسانات بازار جهانى، بايد بتوانند استانداردهاى بين المللى را رعايت و مهارت هاى لازم را در حيطه مزيت نسبى كسب كنند.

در حال حاضر كشورهاى جهان اسلام، به تنهايى توانايى مقابله با فشارهاى بازيگران قدرتمند جهانى را ندارند. ازاين رو با توجه به آنچه بيان شد و با توجه به شرايط منطقه اى كشورهاى جهان اسلام، نيازى فورى به تاسيس و گسترش سازمان هاى منطقه اى، مثل بانك توسعه اسلامى، براى افزايش رقابت و هدايت صحيح سرمايه هاى موجود، وجود دارد. پى گيرى سياست همكارى بين مسلمانان و تنظيم سياست هاى مشترك، منافع منطقه اى و جهانى آنها را تضمين مى كند.

اگرچه هدف نهادهايى چون سازمان كنفرانس اسلامى تلاش براى گسترش وحدت و تفاهم بين دولت هاى عضو است، اما كشورهاى اسلامى از اختلافات درونى زيادى رنج مى برند. در اين ميان حتى معضل و فاجعه بزرگى مانند فلسطين نيز نتوانسته است در كاهش اين اختلافات نقش مؤثرى ايفا كند. رفتارهاى دوگانه برخى از كشورهاى اسلامى در اين زمينه تاكنون امكان دستيابى به يك وحدت رويه را در ميان كشورهاى اسلامى دشوار ساخته است.

علاوه بر اين، اختلافات قومى فرقه اى در ميان مسلمانان كه اغلب توسط قدرت هاى بيرونى دامن زده مى شود، يكى ديگر از چالش هاى كنونى مسلمانان به حساب مى آيد. گسترش احساسات افراطى ملى گرايانه در كنار اختلافات ارضى كشورهاى اسلامى و از همه مهم تر مسئله اختلاف ميان شيعيان و اهل تسنن، يكى از بزرگترين معضلاتى است كه در حال حاضر گريبان گير جوامع اسلامى مى باشد. در سال هاى اخير بهبود نسبى موقعيت شيعيان در لبنان و عراق موجب نگرانى برخى قدرت هاى منطقه اى و فرامنطقه اى گرديده و در نتيجه به تشديد تلاش هاى آنان از طريق افزايش تنش و اختلاف ميان شيعيان و اهل تسنن منجر شده است.

از سوى ديگر، امروزه برداشت هاى مختلف و گاه افراطى از اسلام، زمينه دخالت ابرقدرت ها را در برخى از كشورهاى اسلامى پيش از گذشته فراهم كرده است. براى نمونه نگاه افراطى طالبان به اسلام و مغايرت رفتار آنها با اصول منطقى اسلام، بهانه اى براى كشورها و رسانه هاى غربى شده تا اسلام را مورد حمله شديد قرار دهند.

فرصت هاى پيش روى جهان اسلام

به طور كلى با توجه به شرايط موجود، مى توان گفت كه مسلمانان در جهان امروز چهار منبع مهم قدرت را در اختيار دارند:

توانمندى ها و ظرفيت هاى فرهنگى و عقيدتى اسلام كه در حال حاضر مهم ترين عامل قدرت و اتحاد كشورهاى اسلامى به شمار مى آيد؛

منابع عظيم نفت و گاز و همچنين بسيارى ديگر از منابع مهم اقتصادى؛

جمعيت قابل توجه مسلمانان كه نسبت به چند دهه گذشته از سطح دانش و تخصص بالايى برخوردار شده اند؛

موقعيت استراتژيك و ژئواستراتژيك كشورهاى اسلامى.

آنچه مسلم است، اين است كه تعريف مشترك از هويت و منافع، عامل اصلى ايجاد يكپارچگى و وحدت درونى جهان اسلام مى باشد. شايان ذكر است رفع اختلافات موجود، كه اساساً ريشه در سنت هاى ديرين و مطرود دارد، خود اساس همبستگى و اتحاد مى باشد. به عبارت ديگر، ابعاد سياسى دين مبين اسلام به قدرى گويا، واضح و روشن مى باشد كه صرف نظر از ايجاد هرگونه ساختارى قادر خواهد بود تا ملت اسلام را به طور خودجوش، در مسيرى كه بايد بپيمايند، قرار دهد.

***مجموعه حاضر كه بنا به سفارش معاونت آموزش و پژوهش بعثه مقام معظّم رهبرى و با تلاش تنى چند از محققين مركز تحقيقات استراتژيك تهيه و تنظيم شده است، كوششى در جهت فراهم ساختن زمينه هاى آشنايى هرچه بيشتر با مسلمانان برخى از كشورهاى مهم جهان اسلام مى باشد. لازم به ذكر است كه در اين مجموعه تلاش شده است تا به طور ساده و روان برخى اطلاعات ضرورى در اين زمينه در اختيار خوانندگان محترم قرار گيرد.

حسن روحانى

رئيس مركز تحقيقات استراتژيك

تهران ارديبهشت 1387

ص: 16

سياست جهان سلطه در رابطه با اسلام و ...

اشاره

سياست جهان سلطه

در رابطه با اسلام و كشورهاى اسلامى

(طرح خاورميانه ى بزرگ: نقشه ى راه آينده ى آمريكا براى منطقه)

پس از صلح وستفالى در سال، روابط بين الملل براساس يك الگوى ليبراليستى شكل گرفته بود. شاكله اصلى اين الگو، تفكيك و جدايى ميان دو حوزه ديانت و سياست و تابع قرار دادن حوزه ديانت از عوامل حاكم بر قدرت و سياست بود. الگوى انقلاب اسلامى ايران اين رابطه و معادله را پس از قرن ها دچار دگرگونى نموده و شالوده و خميرمايه ى نظم ليبراليستى بين المللى (يعنى انفصال و تبعيد اجبارى وحى از حوزه سياست و اجتماع) را تهديد مى نمود. اما در اين دوره، ذهن استراتژيست هاى غربى درگير مسأله فورى تر و مهم ترى به نام جنگ سرد بود.

تا پيش از جنگ سرد، مفهوم ملت سازى نيز براساس الگوى نظم وستفالى، يعنى هويت براساس ملت و خاك، معرفى مى شد. اما در طول جنگ سرد، غرب با هدف مقابله با اتحاد جماهير شوروى و كمونيسم بين الملل، نظام سياسى و ايدئولوژيك را به عنوان محور ملت سازى مطرح نمود. براين اساس جهان به دو بلوك شرق و غرب تقسيم شد.

با پايان جنگ سرد، انديشمندان، تصميم سازان و سياست گذاران راهبرد كلان امنيت ملى در آمريكا در جست وجوى ترسيم نقشه راه آينده ى آمريكا در قرن بيست ويك بر آمدند و بر اين امر متفق گرديدند كه اسلام و حضور آن در صحنه هاى گوناگون سياسى، اجتماعى و فرهنگى كه در پى شكل گيرى انقلاب اسلامى در ايران در سال م (ش) به وجود آمده بود، چالش و تهديد اصلى فراروى نظم ليبراليستى بين المللى به رهبرى ايالات متحده در قرن جديد است. اين حضور اسلام در چارچوب حضور در حاكميت و حكومت جوامع پس از قرن ها در حاشيه بودن دين از صحنه اجتماعى، با موج چهارم دموكراسى و مردم سالارى پس از انقلاب اسلامى ايران آغاز شده بود.

تصويرى كه ايالات متحده به عنوان مدير و ناظم نظم ليبراليستى بين المللى در اوايل قرن بيست ويك با آن مواجه بود، رشد اسلام خواهى ملت ها از يك سو و ناتوانى دولت ها در هدايت و مديريت اين نضج از سوى ديگر بود.

با طرح موضوع جايگزين شدن اسلام و حاكميت وحى در صحنه هاى ملى و فراملى، بار ديگر موضوع مقابله با يك انديشه و ايدئولوژى در ميان انديشمندان، تصميم سازان و سياست گذاران اروپايى و آمريكايى مطرح شد. لذا با الهام از روش قياسى و رجعت به نيمه دوم قرن بيست و جايگزين نمودن كمونيسم و فاشيسم با اسلام، تلاش نمودند موضوع «خطر اسلام» را به عنوان يك مذهب و تمدن جهانى در قالب جنگ تمدن ها يا تقابل آرمان هاى نظم ليبراليستى بين المللى با حاكميت وحى به طور جدى مطرح و پيگيرى نمايند.

اما انقلاب اسلامى ايران كه براساس قدرت منطق و اقناع سازى رهبر فقيد و كبير انقلاب و منطق حكمت و موعظه حسنه و مجادله به احسن و بنيان هاى مستدل و استوار الهى و مردمى شكل گرفته بود، بهانه هاى لازم را براى غرب در جهت ايجاد يك جريان هماهنگ عليه اسلام فراهم نمى ساخت و در واقع آن ها را به لحاظ منطق خلع سلاح مى نمود. در واقع، منطق انقلاب اسلامى ايران و مردم سالارى دينى ناشى از آن، بهانه هاى غرب را براى به چالش كشيدن اسلام به عنوان عامل خشونت و عقب ماندگى سلب مى كرد.

نظم ليبراليستى بين المللى در نيمه ى اول قرن بيست فاشيسم و نازيسم و در نيمه دوم آن، كمونيسم را دشمن و رقيب خويش معرفى مى كرد و براساس آن راهبرد كلان امنيت ملى ايالات متحده آمريكا به عنوان ناظم و مدير اين نظم رقم خورده بود. در آغاز قرن بيست ويك، چين هنوز چالش گر بالقوه بود و نمى توانست در قالب بالفعل به عنوان رقيب نظم ليبراليستى بين المللى تلقى و معرفى شود، اما گرايش به اسلام و حاكميت وحى كه پس از انقلاب اسلامى در ايران به وجود آمد از چنان پيچيدگى و مهارت هاى فرهنگى و از چنان رهبرى داهيانه و خردمندانه اى برخوردار بود كه به غرب اجازه نمى داد راهبرد كلان امنيت ملى والزامات نظامى، امنيتى، سياسى و صرف هزينه هاى هنگفت را براى مقابله با انقلاب اسلامى توجيه نمايد.

وقايع يازدهم سپتامبر اين فرصت و بهانه را فراهم كرد. خشونت و تروريسمى كه توسط اقليتى از مسلمانان داراى گرايشات خاص سلفى و به نام اسلام به اجرا گذاشته شد، اين فرصت را در اختيار نظم ليبرال دموكراسى، خصوصاً گرايشات نومحافظه كار آنان قرارداد تا اهداف خود را عملى و عملياتى نمايد و دشمنى را كه براى استمرار خويش بدان نياز داشت يافته و از آن به نحو كامل بهره بردارى كند. لذا پس از وقايع يازدهم سپتامبر، آمريكا در راستاى همان طرح هاى مقابله با اسلام، طرح خاورميانه بزرگ تر را ارائه نمود.

نظم ليبراليستى كليد واژه ى اصلى درك طرح خاورميانه ى بزرگ تر (وسيع تر) مى باشد. طرح خاورميانه بزرگ تر نه يك طرح مستقل، بلكه بخشى از راهبرد كلان امنيت ملى آمريكا براى استقرار يك نظم ليبراليستى بين المللى در منطقه اسلامى خاورميانه و شمال آفريقا و استمرار آن در سطح و صحنه جهانى است. پس از اين وقايع بود كه مفاهيمى مانند جنگ سوم جهانى و جنگ طولانى مدت و پايان ناپذير و نهايتاً جنگ صليبى ميان تمدن غرب و آن چه كه آن ها فاشيسم اسلامى مى ناميدند در ادبيات سياسى غرب مطرح و رايج شد. انديشمندان و تحليل گران اروپا و آمريكا درصدد آسيب شناسى علل عقب افتادگى جوامع شرقى و اسلامى برآمده و در نهايت، نظم ليبراليستى بين المللى و ليبرال دموكراسى حاكم بر غرب را به عنوان تنها الگو و درمان و پيشگيرى معرفى نمودند.

براى جلوگيرى از رشد روند اسلام خواهى، جهان سلطه به فكر جلوگيرى از زمينه ها و عللى افتاد كه اين گرايش را موجب مى شوند. بدين ترتيب در محافل فكرى و تصميم سازى هاى كلان در اروپا و آمريكا اين مسأله در دستور كار قرار گرفت كه علل گرايش جوامع و ملل جهان به شكل عام و خاورميانه و شمال آفريقا به شكل خاص به اسلام و حكومت اسلامى در اواخر قرن بيست و اوايل قرن بيست ويكم چيست؟ پس از بررسى هاى تاريخى و جامعه شناختى بسيار، به اين جمع بندى رسيدند كه گريز از استبداد سياسى و حرمان اجتماعى و محروميت هاى موجود، عامل اصلى گرايش ملل و به ويژه جوانان و بانوان به اسلام و حاكميت وحى است. آنان به اين نتيجه رسيدند كه با ايجاد فرصت مشاركت در صحنه هاى سياسى، اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى براى اقشار گوناگون و به ويژه جوانان و زنان مى توان از گرايش آنان به اسلام جلوگيرى نمود.

بدين ترتيب طرح خاورميانه بزرگ تر را مى توان فرآيند پيش گيرانه يا پيش دستانه و هم چنين درمان براى گرايش به حكومت دينى و حاكميت وحى انگاشت. اگر چه ميان خود تصميم سازان و حتى انديشمندان غربى ميان تقدم و تأخر و اولويت بندى ليبراليسم و دموكراسى نسبت به يكديگر، اختلاف نظر وجود داشته و دارد. نحله هاى نومحافظه كار غالباً بر لزوم و اولويت برقرارى دموكراسى در اين مناطق تأكيد داشته اند و به همين دليل حتى با توسل به قوه قهريه به دنبال برقرارى دموكراسى هاى هدايت شده در سرزمين هاى شرق اسلامى بر آمدند. حمله به دو كشور اسلامى افغانستان و عراق توسط دولت نومحافظه كار بوش پسر، به اين نگرش بى ارتباط نبود. آنان معتقدند مى توان از طريق بهره گيرى از قوه قهريه نظامى برتر نيروهاى مسلح ايالات متحده، به ملت سازى در ممالك اسلامى دست زد و از اين طريق تا ساليان متمادى امنيت و منافع آمريكا و غرب را تأمين نمود. بدين ترتيب، دموكراسى هدايت شده و نوسازى اجبارى در كشورهاى مسلمان از طريق اشغال نظامى را مى توان راهكار نومحافظه كاران براى تأمين امنيت ملى و منافع ملى آمريكا و غرب در قرن بيست ويك دانست.

اما نوليبرال ها با تأكيد بر اولويت ليبراليسم بر دموكراسى، اعلام مى كردند كه برقرارى مردم سالارى بدون ليبراليسم، نه تنها مانع حاكميت وحى محور نخواهد شد، بلكه بدان مشروعيت خواهد بخشيد. آنان با تأكيد بر مكانيسم «اقناع اجماع اجبار» به دنبال بهينه سازى عملكرد دولت هاى مستبد موجود در جهان اسلام خصوصاً منطقه خاورميانه و شمال آفريقا و استفاده از توانمندى هاى دولت هاى موجود دوست غرب، براى ايجاد تغييرات تدريجى از طريق ليبراليزه كردن صحنه اجتماع، سياست، اقتصاد و فرهنگ (و نه ملت سازى و سرنگونى دولت هاى مستبد به شكل اجبارى و قهرى كه مورد توصيه محافظه كاران بود) هستند.

در اين راستا، آمريكا و غرب بايد به دنبال دستاويز عامه پسندترى جهت آغاز مرحله جديد تهاجم خود عليه دنياى اسلام مى گشتند و موضوع «تروريسم» اين بهانه را در اختيار آنان قرار مى داد. تروريسم و استفاده از خشونت جهت نيل به اهداف سياسى از دير باز مطرح و عليه دولت ها، ملت ها و گروه هاى مختلف به كار گرفته شده است. طرح موضوع فاشيسم اسلامى و تروريسم اسلامى توسط غرب به ويژه آمريكا نمايانگر اين امر بود كه برخورد با اصل گرايش به وحى و حضور اسلام در صحنه حكومت و حاكميت به تنهايى نمى توانست عامل و محوريتى براى سامان دهى راهبرد كلان غرب در صيانت از استمرار نظم ليبراليستى بين المللى تلقى شود، اما خشونت ورزى و تروريسم اقليتى از مسلمانان كه از ارتكاب هيچ جنايتى ابا نداشته و شنيع ترين اقدامات را عليه مخالفان خويش اعمال مى نمايند، مى توانست و مى تواند جايگزين كمونيسم، فاشيسم و نازيسم در قرن بيست ويك گرديده و لزوم مقابله با آن در قالب يك جنگ جهانى مورد تأكيد قرار گيرد. گفتار و كردار اصحاب منطق زور و قوه قهريه تحت هر عنوان و مسلكى باعث مى گردد كه اهل قدرت منطق و اقناع سازى از طريق گفت وگو، مذاكره، مكاتبه و مبادله افكار و آراء (آن گونه كه در متن صريح وحى بدان اشاره شده است)، در محاق قرار گيرند و تحت الشعاع اين جو واقع گردند.

ايالات متحده خود، تجلى عينى تضاد و دوگانگى ميان دموكراسى (حاكميت اكثريت مردم) و ليبراليسم (حاكميت نخبگان واجد شرايط و صاحب صلاحيت) براساس قواعد و ضوابط از پيش تعيين شده است. انتخاب دو مرحله اى رئيس جمهور آمريكا توسط آراء عمومى و سپس توسط كالج الكترال در همين رهگذر معنا مى يابد. بدين ترتيب آمريكا به عنوان ناظم و مدير نظم ليبراليستى بين المللى، آشكارا اين امر را به نمايش مى گذارد كه در ليبرال دموكراسى به طور عام و طرح خاورميانه ى بزرگ تر به طور خاص دموكراسى تابع ليبراليسم و در خدمت آن مى باشد و بدون ليبراليسم، دموكراسى، فاقد مشروعيت و صلاحيت براى اداره اجتماع، سياست و حكومت است. تفكيك جوامع و نظام هاى سياسى به چهار مجموعه «استبداد ليبراليستى»، «دموكراسى غيرليبرال»، «ليبرال دموكراسى» و «استبداد غيرليبرال» بر همين اساس مى باشد. بنابراين، آغاز قرن بيست ويك را بايد تقابل و تعاطى ميان دو نظم «ليبرال دموكراسى» و «دموكراسى غيرليبرال» دانست.

ليبرال دموكراسى استبداد ليبراليستى دموكراسى غير ليبرال

اما همان طور كه در نمودار خطى فوق ملاحظه مى شود، در حد فاصل اين دو جريان آغازين قرن بيست ويك، سازمان دهى و مديريت جوامع مسلمان در خاورميانه و شمال آفريقا براساس الگوى «استبداد ليبراليستى» است كه در آن صحنه هاى اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى به شدت ليبراليزه شده اما حوزه سياست كماكان استبدادى باقى مى ماند تا استمرار نظم ليبراليستى بين المللى به رهبرى ايالات متحده آمريكا را تضمين نمايد و از شكل گيرى يا موفقيت دموكراسى هاى وحى محور جلوگيرى به عمل آيد.

نظم ليبراليستى بين المللى مورد نظر غرب، براساس اصالت «مذهب مدنى» شكل گرفته است كه در آن مذهب در قالب يك نظام سياسى حاكم بر يك محيط جغرافيايى مشخص و مرزبندى شده (دولت ملى) مشروعيت مى يابد و در واقع تابعى از مدنيت آن جامعه محسوب مى شود. در نقطه مقابل اين امر، انديشه ى سياسى اسلام بر «مدنيت مذهبى» استوار است كه تلاش مى نمايد جوامع و نظام هاى گوناگون اجتماعى بشر را از طريق «اقناع اجماع اجبار» دينى نمايد. طرح خاورميانه ى بزرگ تر در قالب نظم ليبراليستى بين المللى، تجلى عينى، عملى و نظرى جهانى سازى مذهب مدنى است و اين امر درست در نقطه مقابل مدنيت مذهبى و تلاش جهت جهانى شدن آن است. به عبارت ديگر، نظم ليبراليستى بين المللى مستتر در طرح خاورميانه ى بزرگ تر، همانند خود ليبراليسم است. يعنى به نفى مذهب در حوزه فردى و خصوصى نمى پردازد بلكه تأكيد دارد كه وحى و حاكميت الهى نبايد به حوزه سياست، اقتصاد، امنيت و اجتماع يعنى جايگاه و جولانگاه حاكمان ثروت و قدرت در نظام هاى سياسى مختلف تسرى يابد. لذا ماهيت نظم ليبراليستى موجود در طرح خاورميانه ى بزرگ تر را نبايد يك رويكرد پيشرو و آينده نگر، بلكه بايد رويكردى كاملًا معطوف به گذشته و نظم شكل گرفته ناشى از صلح و ستفالى در دانست.

بدين ترتيب از نظر آمريكا و غرب، همان گونه كه ورود اروپا به عصر مدرنيسم به دنبال صلح وستفالى، پس از جنگ هاى ساله ى مذهبى ميان كاتوليك ها و پروتستان ها () انجام شد و اين جنگ ها در واقع عامل سازمان دهى نظم و صلح وستفالى به شمار مى آيد، در شرايط فعلى نيز ايجاد تغيير، دگرگونى و بحران و جنگ در مناطق اسلامى خصوصاً خاورميانه و شمال آفريقا مى تواند زمينه ساز استقرار ثبات و آرامش محسوب گردد. اين فرآيند به اصطلاح «تخريب سازنده»، در واقع همان «تخليه انرژى قبل از استقرار صلح» است كه از اركان و ابعاد اصلى نظم ليبراليستى بين المللى به نحو عام و طرح خاورميانه ى بزرگ تر به شكل خاص تلقى مى شود.

از زمان استقلال آمريكا تاكنون، منطق حاكم بر راهبرد كلان امنيت ملى ايالات متحده آمريكا «امنيت مطلق» از طريق تفوق و حاكميت و استيلاى نظامى و عمليات پيش دستانه عليه چالشگران و دشمنان بالقوه و بالفعل واقعى و خيالى بوده و هست.

بدين ترتيب مبدأ تاريخى طرح خاورميانه ى بزرگ تر را نيز كه در راستاى همين راهبرد كلان يعنى جهت ايجاد امنيت مطلق براى ايالات متحده آمريكا مى باشد بايد به همان زمان استقلال آمريكا باز گرداند. همان گونه كه گفته شد، در قرن نوزده اين چالشگر و دشمن، امپراتورى انگلستان، در نيمه اول قرن بيستم فاشيسم و نازيسم و در نيمه دوم قرن بيستم اتحاد جماهير شوروى و كمونيسم و در قرن بيست ويك موج چهارم دموكراسى و حاكميت وحى به عنوان دشمن آرمانى و الهامى و چين به عنوان رقيب جغرافيايى و سياسى است. طرح خاورميانه ى بزرگ تر از اين رو مى بايست در قالب راهبرد كلان امنيت ملى ايالات متحده آمريكا در طول تاريخ لااقل دو قرن اخير، براى استقرار و استمرار «امنيت مطلق» براى خود درك و فهم گردد:

قرن چالشگر جغرافيايى چالش گر ايدئولوژيك

قرن امپراتورى انگلستان

قرن نيمه ى اول قرن: آلمان+ ژاپن

نيمه دوم قرن: شوروى نيمه ى اول قرن: فاشيسم+ نازيسم

نيمه ى دوم قرن: كمونيسم

قرن نيمه ى دوم قرن: چين نيمه ى اول قرن: اسلام و حاكميت وحى

اين جدول نشان مى دهد كه جهان اسلام (خصوصاً خاورميانه و شمال آفريقا)، از يك سو و چين از سوى ديگر، خطر بالقوه و بالفعل براى آمريكا ترسيم شده اند و تنها در صورت انقياد و تسليم محض و يا اضمحلال و نابودى قدرت دشمن و رقيب، تهديدات عليه امنيت مطلق ايالات متحده رفع يا دفع مى گردد. اين نگاه، شالوده ى راهبرد كلان امنيت ملى ايالات متحده آمريكا را در قرن بيست ويك تشكيل مى دهد و بدون حصول اطمينان از امنيت مطلق و حذف آسيب پذيرى به شكل مطلق و تام، اين كشور دست از تلاش بر نخواهد داشت. هر الگويى كه يك تهديد واقعى و يا فرضى را به شكل بالقوه يا بالفعل به نمايش بگذارد، از نظر آمريكا تنها دو گزاره ى انقياد و تسليم و يا اضمحلال و نابودى را در پيش رو دارد.

از آن جا كه ماهيت آمريكا با نظم ليبراليستى بين المللى گره خورده است، هر آن چه كه تهديد بالقوه يا بالفعل اين نظم باشد، تهديد عليه امنيت مطلق ايالات متحده نيز محسوب شده و با آن مقابله خواهد شد. راهبرد كلان امنيت ملى آمريكا كه در قالب طرح خاورميانه ى بزرگ تر خود نمايى كرده است، در واقع تلاش براى مقابله با اسلام به عنوان چالشگر ايدئولوژيك عليه نظم ليبراليستى بين المللى و عليه منافع و امنيت مطلق آمريكاست و اين همان طرح هايى است كه آمريكا مى خواهد در منطقه اجرا نمايد و از آن به عنوان «درد زايمان» در منطقه ياد مى كند.

بدين ترتيب اهداف آمريكا و غرب نه ايجاد اصلاحات و تغييرات مردمى حقيقى و دموكراتيزه كردن مناطق اسلامى (خاورميانه و شمال آفريقا)، بلكه ليبراليزه كردن و تغيير انگاره هاى قومى و دينى و گفتارها و رفتارهاى متناسب با آن كه در اين جوامع موجود است، به قواعد و هنجارهاى ليبراليستى و هم سو با غرب است. ضمن آن كه قواعد موجود در جوامع شرق اسلامى از نظر غرب و جهان سلطه، داراى مبانى دينى و وابسته به دوران ماقبل مدرن تصور شده اند و نظم ليبراليستى و قواعد مربوط به آن مترادف با مدرنيته انگاشته شده اند. لذا از نظر آنان تغيير قواعد موجود در اين جوامع به قواعد مدرن امرى اجتناب ناپذير عنوان شده است. براين اساس، اهداف آمريكا و غرب از ارائه طرح خاورميانه ى بزرگ تر را مى توان بدين شكل خلاصه كرد:

دشمن جديد و خطر بالفعلى را براى طراحى و اجراى راهبرد كلان امنيت ملى ايالات متحده آمريكا معرفى نمايند.

لزوم رويكردى آفندى، امپراتورى و براساس اجبار اجماع اقناع را با استفاده از نيروهاى مسلح آمريكا و متحدان آن به منظور استمرار نظم ليبراليستى بين المللى در راهبرد كلان خود عليه اسلام و مسلمانان نهادينه نمايند.

استيلا و برترى على الاطلاق آمريكا و غرب را در حوزه هاى نظامى، سياسى، امنيتى و اقتصادى، براى دهه هاى متوالى در نظام بين المللى در قالب مقابله با تهديد فاشيسم و تروريسم اسلامى تضمين نمايند.

تسلط بر منابع اصلى انرژى (نفت و گاز به عنوان منابع اوليه ثروت و قدرت در قرن بيست ويك) را تضمين و با رقبايى كه با استفاده از اين منابع قصد چالش گرى دارند، به شكل پيش دستانه مقابله نمايند.

عوامل (بالفعل و بالقوه) مخل منافع و امنيت آمريكا و غرب در قرن بيست ويك را كه ممكن است به چالشگرى دست بزنند، در نطفه خفه نموده و انحصار قدرت هسته اى را نيز توسط خود تضمين نمايند. (1)


1- در تدوين اين مقاله از كتاب «امنيت انرژى و انرژى امنيت» نوشت دكتر حسن حسينى از انتشارات مركز تحقيقات استراتژيك بهره بردارى شده است.

ص: 17

مواضع جمهورى اسلامى ايران ... جريان هاى مخلتف ...

مواضع نظام جمهورى اسلامى ايران در ارتباط با

اشاره

جريان هاى مختلف موجود در كشورهاى اسلامى

مقدمه

گروه هاى مختلف سياسى، اجتماعى، فرهنگى و مذهبى در كشورهاى اسلامى در قالب تشكل هاى مختلف همانند احزاب، سازمان هاى سياسى نظامى،

OGN

و غيره به چشم مى خورند. جمهورى اسلامى ايران مى تواند در قالب ديپلماسى نرم يا ديپلماسى عمومى (ycamolpiD cilbuP) با آن ها در ارتباط قرار گيرد و اهداف و منافع ملى خود را علاوه بر شيوه هاى كلاسيك يعنى روابط بين الدولى و ديپلماسى رسمى، از اين كانال نيز پيگيرى نمايد. البته در بحث حاضر، امكان بررسى تمامى آن ها وجود ندارد و به ناچار روى مهم ترين و اثرگذارترين اين گروه ها بحث خواهيم كرد. در اين بعد، گروه ها و احزاب مهم جهان اسلام به دو دسته ى كلى قابل تقسيم هستند:

الف گروه ها و احزاب اسلام گرا (مذهبى)؛

ب گروه ها و احزاب غير آن.

به جهت تناسب موضوع، بحث ما در مورد دسته نخست است و در اين ميان نيز دو گروه قابل شناسايى است:

آن دسته از سازمان هاى اسلامى كه داراى رابطه تعريف شده اى با جمهورى اسلامى ايران هستند. به عنوان مثال مى توان از حزب الله لبنان و حماس يا جهاد اسلامى در فلسطين اشغالى نام برد.

از آن جا كه در كتاب حاضر، موضوع حزب ا ... در مبحث لبنان و موضوع گروه هاى فلسطينى در مبحث فلسطين مورد توجه قرار گرفته اند، در اين جا اشاره اى اجمالى درباره حزب ا ... خواهد شد.

گروه هايى كه چنين رابطه تعريف شده اى ندارند و در اين بخش نيز دو گروه بزرگ و با اهميت اخوان المسلمين و القاعده را كه اولى گرايش سلفى معتدل و دومى گرايش سلفى افراطى با مشخصه ضد شيعى دارد مورد بررسى اجمالى قرار خواهيم داد.

اگر چه در اين بخش ما از گروه نخست به اختصار ياد خواهيم كرد و نوع نگاه جمهورى اسلامى ايران به آنان را مورد ارزيابى قرار خواهيم داد. باز هم به دليل تناسب موضوع، بحث اصلى را به دو گروه اخوان و القاعده اختصاص مى دهيم و منافع جمهورى اسلامى ايران را در چگونگى برخورد با اين دو گروه بررسى خواهيم كرد:

حزب الله

جنبش حزب الله از بدو تشكيل خود در سال تاكنون تنها يك اثر مكتوب كه بيانگر مواضع اين حزب باشد انتشار داده است كه همانا اعلاميه اعلام موجوديت خود در سال و در سالگرد شهادت شهيد شيخ راغب حرب، در حسينيه شياح بيروت بوده است. لذا اين نامه سرگشاده را كه در يك كتابچه صفحه اى تنظيم شده است مى توان منشور يا «مانيفست سياسى حزب ا ...» ناميد. همين كتابچه در واقع نوع نگاه و رويكرد ايران به حزب الله را به خوبى تبيين خواهد كرد:

اين نامه كه با آيه اى از قرآن آغاز و به شهيد راغب حرب و ساير شهيدان لبنان تقديم مى شود، حزب الله را ادامه دهنده ى راهى مى داند كه امام خمينى و انقلاب اسلامى ايران پيشتاز آن بوده اند. هم چنين حزب الله خود را يك سازمان شيعى اما بخش تفكيك ناپذيرى از پيكره ى امت واحده اسلامى در سراسر جهان مى داند. حزب ا ... خود را پيرو ولى فقيه و منبع فرهنگ خود را قرآن و سنت معصومين (ع) و فتاواى مراجع تقليد زمان اعلام مى كند و قدرت نظامى خود را بى نهايت مى داند، زيرا در صورت اعلام جهاد، تمام افراد به يك مبارز تبديل مى شوند. حزب ا ... معتقد است تمامى استكبار جهانى به جنگ عليه مسلمين برخاسته و ريشه ى تمام مصيبت ها آمريكاست. نهايتاً رويارويى اجتناب ناپذير است و اهداف حزب ا ... عبارت از اخراج نهايى اسرائيل، آمريكا، فرانسه و هم پيمانان آنان از لبنان، محاكمه عادلانه خائنين داخلى و اعطاى حق تعيين سرنوشت به ملت لبنان مى باشد. مسيحيان مارونى را از سياست هايى كه سبب تعصبات قومى مى شود بر حذر داشته و به وحدت فراخوانده است. حزب ا ... معتقد به لزوم ريشه كنى و نابودى اسرائيل و ضرورت اتحاد مسلمانان و پيروى علماى اسلام از انديشه هاى امام خمينى است و ....

همين سير و بررسى اجمالى از منشور حزب ا ... به تنهايى مى تواند بيان كننده ى نوع نگاه جمهورى اسلامى ايران به اين گروه باشد. زيرا تمامى مواد لازم براى اتحاد و همراهى و هماهنگى ايران را با حزب ا ... در خود گنجانده است و شايد اين تنها گروه و گزينه ى منحصر به فرد در جهان اسلام براى ايجاد يك اتحاد استراتژيك شيعى كه هم منافع شيعيان لبنان و هم منافع جمهورى اسلامى ايران را تأمين مى نمايد باشد. حزب ا ... از يك نگاه، عمق استراتژيك جمهورى اسلامى ايران در خاورميانه و يك عامل بازدارنده در مقابل اقدامات احتمالى رژيم صهيونيستى عليه ايران محسوب مى شود. بدين ترتيب حمايت همه جانبه معنوى و سياسى ايران از تمامى شيعيان جهان و خصوصاً شيعيان لبنان امرى كاملًا عادى و مشروع تلقى مى شود.

اخوان المسلمين

اشاره

از آن جا كه اسلام از دروازه مصر وارد آفريقا شده، لذا همواره آفريقاى مسلمان از دريچه ى مصر به جهان اسلام مى نگريسته و در طول تاريخ اسلامى، مصر جوامع اسلامى آفريقا را تغذيه نموده است. نظر به توانمندى ها و امكانات مصر در گذشته و حال، هميشه اين كشور تغذيه كننده ى عمده تفكرات مذهبى جهان اهل سنت بوده و بسيارى از علماى برجسته ى اهل سنت كه در كشورهاى اسلامى مشغول تبليغ مى باشند يا مصرى هستند و يا فارغ التحصيل دانشگاه الأزهر مى باشند.

بالا بودن سطح علمى، اجتماعى، سياسى و فرهنگى در مصر اين امكان را فراهم كرده است تا اين كشور به مهد و كانون انديشه هاى متعدد سياسى، اجتماعى و مذهبى تبديل شود. پناه بردن سيدجمال الدين اسدآبادى به مصر به همين دليل بوده و بخش عمده اى از موفقيت هاى وى نيز در دوران اقامت او در قاهره حاصل شده است.

يكى از مهم ترين جنبش هاى اسلامى شكل گرفته در مصر، جنبش اخوان المسلمين است و از اين كانون، انديشه ها و افكار خود را به ساير كشورهاى اسلامى نيز گسترش داد. در حال حاضر ستون فقرات جنبش هاى اسلامى در جهان به ويژه در آفريقا و خاورميانه را اخوان يا اخوانى هاى سابق تشكيل مى دهند. رهبران اصلى دو گروه جهاد اسلامى و جماعت اسلامى از اعضاى سابق جنبش اخوان المسلمين مى باشند. به رغم تفاوت ديدگاه شاخه هاى مختلف اخوان المسلمين در كشورهاى اسلامى، مى توان تأكيد كرد كه هم چنان مصر مركز اصلى و مؤثر تصميم گيرى ايشان است. محمد مهدى عاكف، رهبر معنوى فعلى اخوان المسلمين در مصر مستقر است.

در حال حاضر حدود حزب سياسى عمده در مصر مشغول فعاليت هستند كه برخى از آن ها احزاب اسلام گرا محسوب مى شوند. گروه هاى اسلامى مصر به دليل عدم امكان فعاليت قانونى، بالأجبار داراى فعاليت هاى زيرزمينى هستند كه مهم ترين اين گروه ها اخوان المسلمين است كه البته فعاليت زيرزمينى نداشته و به طور علنى ولى غير قانونى به فعاليت مى پردازد. يكى از احزاب مهم مصر، يعنى حزب كار عمدتاً از طريق ائتلاف با اخوان المسلمين فعاليت مى كند. يكى از ثمرات نزديكى اين دو حزب سياسى و مذهبى اين است كه اخوان المسلمين بتواند در ميان سنديكاهاى صنفى مصر، حضورى فعال پيدا كند. به عنوان مثال از اواخر دهه هشتاد، اخوان المسلمين تصميم گرفت تا با شركت در انتخابات سنديكاهاى مختلف (همانند سنديكاهاى پزشكان، كارگران، مهندسان، دانشگاهيان، دندانپزشكان، داروسازان و ...) در اداره آنها نقش محورى ايفا نمايد و بدين ترتيب توانست با سيطره بر اكثر سنديكاها، آن ها را به صحنه سياسى وارد نمايد و از حالت صنفى صرف خارج سازد. البته دولت مصر نتوانست اين وضعيت را تحمل نمايد و حتى با مداخله آشكار در مسائل صنفى، شوراهاى قانونى و منتخب سنديكاهاى مذكور را كه اكثراً از اعضاى اخوان المسلمين بودند منحل و بركنار نمود. اما به هر حال همين مقدار حضور اخوانى ها در اين سنديكاها، نقش مهمى در سياسى شدن آن ها ايفا كرد و اين وضعيت كماكان ادامه دارد.

همان گونه كه گفته شد، اخوان المسلمين به دليل سابقه تاريخى، گرايشات اسلامى سلفى معتدل، تشكيلات منسجم و بسيار قوى و سلسله مراتب ايدئولوژيك و روحانى، قابليت بسيارى براى استمرار حيات سياسى و نيز توسعه به ساير نقاط جهان اسلام و عرب از خود نشان داده است. به طورى كه امروزه ستون فقرات بسيارى از نهضت هايى را كه در گوشه و كنار جهان عرب و با نام هاى گوناگون فعاليت هاى آشكار و پنهانى را دارند تشكيل مى دهد. اخوان امروزه در مصر، سوريه، عراق، اردن، فلسطين، سودان، ليبى، الجزاير، يمن، عربستان، كويت و حتى تركيه و پاكستان و اندونزى و غير آنها فعال است و نمايندگانى را در مجالس اين كشورها در اختيار دارد. اخوان المسلمين از توان بازيگرى سياسى بالايى برخوردار است و در هر كشورى كه فرصت و ظرفيت فعاليت سياسى پيدا نموده است، حتى تا بالاترين مراتب سياسى پيش رفته است. به عنوان مثال حزب عدالت و توسعه، يعنى همان اسلام گرايانى كه حكومت را در تركيه در اختيار گرفتند داراى گرايشات اخوانى هستند. در فلسطين نيز در پى نخستين مشاركت حماس به عنوان يك سازمان اخوانى در انتخابات، با كسب اكثريت بالا به دولت دست يافتند. اگر چه بعدها با فشار آمريكا، اروپا و اسرائيل اين حق قانونى از آنان سلب شد. اخوان حتى در يك انتخابات نيمه آزاد در مصر، به كسب بيش از هشتاد كرسى در پارلمان نائل شد و نمايندگان زيادى در برخى مجالس عربى همانند اردن در اختيار دارد.

جمهورى اسلامى ايران مناسب است به دلايل زير، ارتباطات خود را با اخوان المسلمين گسترش داده و از توانايى ها و نفوذ آن به نحو احسن استفاده نمايد:

ظرفيت بالاى سياسى اخوان المسلمين؛

ماهيت متعادل و معتدل ايدئولوژيك و اسلام گرايانه ى اخوان كه معتقد به لزوم وحدت همه ى گرايشات اسلامى در راه دستيابى به آرمان وحدت اسلامى است و اين امر با آرمان هاى انقلاب اسلامى بسيار نزديك است؛

نفوذ اخوان المسلمين در ميان افكار عمومى، روشنفكران و حتى دولت مردان در بسيارى از كشورهاى عربى و اسلامى؛

استفاده از رابطه با اخوان به عنوان پل ارتباطگيرى با ساير جريان هاى سنى مذهب در جهان اسلام.

القاعده

اشاره

در سال هاى اخير، شاهد تشكيل و گسترش گروهى سياسى، نظامى با عنوان" القاعده" بوده ايم. آنچه در نخستين مرحله به ذهن متبادر مى شود، مذهب سنى از نوع وهابيت، مليّت هاى عمدتاً عربى، شيوه هاى مبارزاتى خشونت آميز و تروريستى و ماهيت ظاهراً ضد آمريكايى و ضد غربى آن است. دلايل متعددى كه نهايتاً به امنيت ملى كشورمان معطوف هستند، لزوم شناخت ماهيت اين سازمان و سازمان هاى اقمارى آن را اجتناب ناپذير مى نمايند، تا بدين وسيله اين خطر از حيطه منافع و امنيت ملى ايران دور نگاه داشته شود.

تفكرات ايدئولوژيك القاعده

اشاره

مذهب مورد نظر القاعده وهابيت است. وهابيت تركيبى است از چهار ميراث تاريخى شامل:

الف ميراث وهابيت از خوارج همانند:

1 كافر پنداشتن بقيه مسلمانان به جز خودشان.

2 عداوت سخت با حضرت على (ع) و خاندان او و تكفير شيعيان.

3 اخذ به ظاهر الفاظ قرآن و سنت بدون لحاظ مبانى عقلى و بدعت دانستن هر چيزى كه در قرآن و سنت نيامده است.

ب ميراث وهابيت از مذهب حنبلى:

1 از نظرفقهى مى توان آنان را در زمره اهل حديث دانست.

2 تمسك به «سلف صالح».

ج ميراث وهابيت از كلام اشعرى:

به معناى مخالفت شديد با رأى و استدلال عقلى و مخالفت با منطق، فلسفه و علم كلام.

د ميراث از ابن تيمّيه:

كه مهمترين اصول عقايد وى عبارتنداز:

1 تجسيم خداوند، قائل بودن به جبر، انكار حسن و قبح ذاتى افعال.

2 ارائه تعريف جديدى از" بدعت".

3 تحريم زيارت قبور انبياء و صلحا و ساخت گنبد و ضريح بر آنها و تحريم درخواست شفاعت، دعا، زيارت، توسل، استغاثه و سوگند به غير خدا.

وهابيت جديد (القاعده) و طرح سؤالى براى جمهورى اسلامى ايران

پس از آن كه دولت سعودى با حمايت وهابيان و بهره گيرى از نيروى آنان توانست با حذف همه ى رقبا در عربستان به قدرت برسد، با دو نيرو مواجه بود: يكى زمامداران امور دينى در نجد كه سخت به تعاليم وهابى پايبند بودند و با هر چيز تازه اى حتى استفاده از تلگراف و اتومبيل تحت عنوان بدعت به شدت مخالفت مى كردند، و ديگرى موج تمدن جديد بود كه نظام حكومت، به بسيارى از آن ها نياز داشت. دولت سعودى كوشيد تا ايده ى وهابيت را متناسب با ضرورت هاى اجتماعى، سياسى و اقتصادى جديد تعديل نمايد. اگر چه در اين كار توفيق نسبى به دست آورد، اما راه چاره ى بهتر را در تفكيك دو حوزه سياسى و مذهبى ديده و بدين جهت حوزه سياسى، اقتصادى و ... حكومتى را در انحصار آل سعود نگاه داشت و حوزه دينى را به خاندان آل شيخ (نسل محمدبن عبدالوهاب) سپرد.

به هر حال مقتضيات زمان، جامعه متعصب عربستان را به برخى تعديل ها نسبت به واپس گرايى و تعصبات وهابى واداشت، به طورى كه اينك وهابيت در عربستان، شكل تلطيف شده و تركيبى از وهابيت عبدالعزيز و رهبران مذهبى آن همراه با فرهنگ مصرفى طبقه متوسط سعودى است. اين دو حوزه در ارتباط با يكديگر و با بهره گيرى از دلارهاى نفتى، به گسترش حوزه وهابيت فراتر از سرزمين عربستان همت گماشتند و سراسر ممالك اسلامى را هدف قرار دادند. در اين ميان نسل جوان و جديد وهابى كه به يمن رشد اقتصادى، از اواخر دهه 60 ميلادى به اين سو، در داخل و خارج عربستان خصوصاً اروپا و آمريكا تحصيل كرده بودند، با واقعيت هاى جديدى آشنا شدند، كه امكان انطباق آن ها با نظام حكومتى سعودى و يا حوزه هاى علميه بسيط و متعصب وهابى نجد و مدينه وجود نداشت. اين نسل حتى تلفيق مذهب وهابى را با برخى از اشكال مدرنيسم كه توسط آل سعود براى ايجاد هماهنگى ميان سنت و مدرنيسم ايجاد شده بود نمى پسنديدند و راه چاره را مدرنيزه كردن و انجام اصلاحات هر دو بخش فوق در جامعه سعودى مى دانستند، تا ضمن نوسازى نظام سياسى، انديشه ى خالص وهابى را نيز منطبق با مقتضيات زمان گسترش دهند. از آن جا كه جامعه عربستان امكان برآورده شدن مسالمت آميز اين خواسته ها را فراهم نمى كرد، به تدريج رويكرد مبارزه ى مسلحانه تحت عنوان" جهاد" در ميان آنان تقويت شد و تشكل هايى در اين زمينه شكل گرفت. دولت سعودى كه خطر را احساس كرده بود با استفاده از موقعيت تجاوز نظامى شوروى سابق به افغانستان، اين گروه هاى جوان، پرشور و عملگرا را تحت عنوان جهاد با كفار و دفاع از دارالاسلام البته با همكارى و حمايت هاى نظامى و اطلاعاتى آمريكا و سازمان سيا با پول و امكانات فراوان راهى افغانستان نمود. حضور برخى جوانان داوطلب جهاد از كشورهاى عربى و ساير نقاط جهان، سبب برقرارى ارتباط ميان آنان شده و بن لادن توانست سركردگى آنان را به دست گيرد. با شكل گيرى هسته هاى اوليه" القاعده"، به تدريج دامنه آن گسترش يافت و امروزه شعبه ها و حتى گرايش هاى متفاوتى به شكل يك سازمان چند مليتى با مركزيت گروه بن لادن در نقاط مختلف جهان از جمله آسياى جنوب شرقى، افغانستان، پاكستان و شبه قاره، آسياى مركزى، كشورهاى عربى و حتى اروپا فعال هستند. بدين ترتيب القاعده و سازمان هاى اقمارى آن را مى توان دومين نسل از تجديدنظر طلبى هاى وهابى دانست كه به اصول زيرپاى بند است:

1 پاى بندى به تمامى آن چه كه در آغاز بحث در تعريف وهابيت بيان شده است، همراه با كمى تعديل در ضديت با خردگرايى در مسائل دينى.

2 مبارزه با آل سعود و ساير حكومت هاى وابسته به كفار در جهان اسلام.

3 تشديد عداوت با خاندان اهل بيت (ع) و اعتقادات شيعى و جواز قتل شيعيان و هر كسى كه با وهابيان به مقابله برخيزد.

4 تشديد گرايش به سلفى گرى و وجوب تبليغ آن در جهان.

5 گسترش انديشه ى جهاد به هر دو صحنه نظرى و عملى (يعنى هم وجوب مبارزه با تمامى مخالفان و هم وجوب مهيا ساختن كليه امكانات و افراد براى تحقق آن) و لزوم بهره گيرى از مدرن ترين امكانات نظامى در راه اين هدف.

6 وجوب جهاد با كفار و مشركين كه امروزه آمريكا بارزترين مظهر آن به شمار مى رود، خصوصاً بدان دليل كه سرزمين و حكومت هاى اسلامى را در سيطره خود دارد.

بدين ترتيب ملاحظه مى شود وهابيت كه روزى با حيله ها و نقشه هاى استعمار انگلستان و با هدف ايجاد تفرقه ميان مسلمانان توسط مسترهمفر، جاسوس معروف بريتانيا ايجاد و بعدها نيز با هدف تجزيه امپراتورى عثمانى با كمك انگليسى ها در عربستان به قدرت رسيده و در مرحله سوم توسط آمريكا و سيا با هدف مقابله با شوروى در راستاى رقابت دو بلوك شرق و غرب در دوران جنگ سرد تجهيز وحمايت شده بود، و در مرحله چهارم نيز پس از فروپاشى شوروى، وهابيت در شكل طالبانى آن با حمايت همه جانبه آمريكا در افغانستان به قدرت رسيد تا به عنوان رقيب، اهرم فشار و تهديدى عليه جمهورى اسلامى ايران باشد، امروزه ظاهراً به يكى از دشمنان آنان تبديل شده است.

تاكنون اين تصور وجود داشته است كه وهابى گرى در همان شكل سنتى خود (به عنوان انديشه اى متصلب كه عمدتاً گروهى از عوام اهل سنت را از طريق تحريك احساسات متعصبانه برمى انگيخته است)، چيزى است كه به دليل ناسازگارى با ترقيات فكرى و فرهنگى بشرى و چيره شدن رويكردهاى عقل گرايانه و مداراجويانه در روابط بين ملل و مذاهب در عصر جديد، به تدريج كارآيى خود را از دست خواهد داد. امّا اينك به نظر مى رسد بايد در مورد نوع نگاه سنتى نسبت به وهابى گرى تجديدنظر اساسى به عمل آيد و ضرورت اين كار خصوصاً با توجه به رويكرد و اقدامات" القاعده" بيشتر مى شود. امروزه طرفداران و فعالان القاعده، اعراب بدوى شترسوار نجدى و روحانيون متعصّب تحصيل كرده مدارس مدينه، كه معتقد به تحريم استفاده از دستاوردهاى تكنولوژيك بشر همانند اتومبيل و تلفن يا تحريم رانندگى زنان و ... بودند، نيستند؛ بلكه عمدتاً جوانان تحصيل كرده و آشنا به علوم جديد خصوصاً تحصيل كرده هاى كشورهاى غرب هستند. به علاوه، امروزه اگر چه حكومت وهابى به طور رسمى فقط در عربستان سعودى پا برجاست ولى گرايش هاى وهابى در ميان برخى دولت مردان بسيارى از كشورهاى عربى همانند امارات متحده و غيرعربى همانند پاكستان وجود دارد. امروزه وهابيت به دنبال به دست گيرى قدرت در كشورهاى اسلامى است و نمونه ى حكومت منسوخ طالبان در افغانستان از آن جمله است. عوامل حوادث 11 سپتامبر عمدتاً دانشجويان يا فارغ التحصيلان دانشگاه ها، خصوصاً از كشورهاى اروپايى يا آمريكا بودند كه هر يك مدتى را نيز در اين كشورها زندگى كرده و با فرهنگ، تمدن و زندگى مدرن غربى نيز آشنايى كامل داشتند. عمده رهبران القاعده پزشك، مهندس و امثال آن هستند. خود بن لادن به عنوان شاخص ترين فرد اين تفكر، پيش از اين از نزديكترين دوستان و متحدين آمريكا بود و بيشترين سرمايه هاى خانوادگى آنان در اروپا و آمريكا در گردش بوده و هست.

راهكارهاى ايران در قبال چگونگى برخورد با القاعده

1 ايران نبايد القاعده را صرفاً به عنوان يك جريان در حوزه سياسى امنيتى و يا صرفاً در چارچوب روابط ايران با عربستان جست وجو نمايد. حتى امروزه بايد اين سؤال مطرح شود كه اصولًا خاندان آل سعود كه به اقتضاء شرايط سياسى و حكومت، تا حدودى از برخى از اصول اوليه وهابيت عدول كرده اند، چه جايگاهى در ميان وهابيان جديد دارند؟ به عبارت ديگر ايران بايد سياست خارجى خود را در مورد گروه هاى وهابى همانند القاعده و حكومت وهابى آل سعود از يكديگر تفكيك نمايد. بنابراين، سطح بحث اختلاف و تفاوت ها ميان وهابيون قديمى با القاعده را نبايد صرفاً به تقابل سنت و مدرنيسم تقليل داده و بگوئيم جوانان عرب وهابى در اثر تحصيل و زندگى در غرب با مسائل سياسى جهان آشنا شده و به تقابل با غرب كشيده شده اند. زيرا اين همان تقليل ماهيت بحث درباره القاعده به مباحث سياسى و امنيتى خواهد بود و ما را از هويت واقعى و فرهنگى اين تفكر جديد غافل خواهد نمود.

به نظر مى رسد در كشور ما پيرامون ابعاد فرهنگى وهابيت جديد كه القاعده نمونه بارز آن است كار نشده و عمده مطالعات و تحقيقات در ابعاد سياسى و امنيتى متمركز بوده است. شايد يكى از دلايل عدم وجود يك راهبرد مشخص در روند سياست خارجى ايران در قبال چگونگى برخورد با القاعده، همين عدم شناخت درست در قبال آن باشد. اين مسأله سبب شده است برخى، القاعده و تفكر نو وهابى را يك فرصت براى ايران تلقى كنند كه با استفاده از توانايى هاى سياسى و نظامى خود، آمريكا و ديگر مخالفين اسلام را مورد حمله قرار مى دهد و بايد مورد حمايت و كمك قرار گيرد، يا لااقل از ايجاد موانع در قبال فعاليت هاى القاعده خوددارى گردد و برخى ديگر با استناد به ديدگاه فكرى القاعده كه دشمنان خونى شيعه محسوب مى شوند معتقدند بايد با آنان مقابله صورت گيرد و عدم مقابله جدى ايران با آنان را ناشى از اين نگرانى مى داند كه آنان حملات تروريستى خود را عليه ايران سازماندهى كنند.

جمهورى اسلامى ايران بايد در مورد نوع فعاليت هاى تبليغى دستگاه هاى رسانه اى ايران در قبال اقدامات القاعده در عراق دقت زيادى مبذول دارد. جهت گيرى هاى تبليغى اين رسانه ها به گونه اى است كه گويا ايران از اتفاقاتى كه در عراق توسط طرفداران القاعده و البته بقاياى رژيم بعث مى افتد، خرسند است. اين عمل بدبينى و تأثيرات سوئى را در ميان برخى از شيعيان عراق كه اين اقدامات را برخلاف منافع و مصالح خود مى دانند نسبت به ايران به وجود مى آورد و آنان گهگاه نگرانى و نارضائى خود را از آن اعلام داشته اند. اين رويكرد تبليغى ايران ناشى از همان نوع نگرش نسبت به القاعده است كه صرفاً آن را يك جريان سياسى نظامى و امنيتى مى بيند نه يك جريان فكرى و فرهنگى و در نتيجه اقدامات آنان را در چارچوب مقاومت مشروع مردم عراق تعريف مى كند.

دلايل لزوم توجه بيشتر ايران به ماهيت فكرى و فرهنگى القاعده

ايران به دلايل متعددى بايد در مورد ماهيت نو وهابيون خصوصاً القاعده و سازمان هاى اقمارى آن در كشورهاى مختلف تحقيقات عميق و دقيقى انجام دهد. زيرا اين امر به دلايل چهارگانه ى ذيل، امروزه صرف نظر از ارتباطش با حوزه امنيت ملى ايران، به ماهيت سياسى، فكرى و فرهنگى آن نيز بستگى دارد:

القاعده به عنوان يك جريان فكرى

القاعده، امروزه يك حركت فكرى در دنياى اسلام است كه در ميان نسل جديد دنياى اسلام و اهل سنت از فيليپين تا غرب آفريقا در حال رشد كردن است و به نظر مى رسد به شدت تأثيرگذار شده و به همين دليل ماندگار خواهد شد. خصوصاً با توجه به اين نكته كه بخشى از مسلمانان اهل سنت گرايش بيشترى به تفكر افراطى سنى پيدا كرده اند و اين امر خود زمينه ى رشد و ظهور بيشتر القاعده و پرچم دارى آن را فراهم مى كند.

الهام بخشى القاعده

از آن جا كه القاعده نهضتى فرهنگى است كه به عنوان پديده اى تأثيرگذار در آينده ى منطقه و جهان اسلام به راه افتاده است، يكى از مسائلى كه براى جمهورى اسلامى ايران به عنوان داعيه دار حركت فرهنگى در جهان اسلام پيش مى آيد اين است كه آيا با وجود اين تفكر و اقداماتى كه القاعده در پيش گرفته است، آن هدفى را كه ايران از زمان انقلاب اسلامى تاكنون مدنظر داشته و در تدوين چشم انداز 20 ساله نيز بر آن صحه گذارده شده است (يعنى الهام بخشى در جهان اسلام)، قابل تحقق خواهد بود. به نظر مى رسد اين دو الهام بخشى (انقلاب اسلامى ووهابيت جديد) با يكديگر در تعارض قرار گرفته اند.

ماهيت ضد شيعى جريان القاعده

شكى نيست كه اين ماهيت كه از بنيادهاى فكرى وهابيت سرچشمه مى گيرد، سبب مى شود اين تفكر، جمهورى اسلامى ايران را به عنوان كشور مقتدر شيعى با حكومت مذهبى به عنوان دشمن يا لااقل رقيب ايدئولوژيك خود بشناسد. به علاوه بزرگ ترين رسالت خود را كه همان مبارزه با شيعيان است در نخستين فرصتى كه براى آنان به دست آيد عليه ايران با هر حكومتى سازماندهى نمايد. القاعده نخستين بارقه هاى رقابت و دشمنى با شيعيان و ايران را در افغانستان و حمايت مالى و سياسى براى تشكيل حكومت طالبان و كشتن ديپلمات هاى ايرانى، و سپس در عراق در مواردى چون" تلاش براى پيشگيرى از حضور و نفوذ ايران"،" جلوگيرى از به قدرت رسيدن شيعيان در عراق" و" تلاش براى كشتار شيعيان عراق" نشان داده است. همين هويت ضد شيعى، ضرورت بازشناسى دقيق ماهيت فكرى و فرهنگى اين گروه را براى ايران دو چندان مى نمايد.

توجه به نفوذ تفكر القاعده به مناطق سنى نشين ايران

يكى ديگر از دلايلى كه ايران بايد نسبت به شناسايى ماهيت تفكر القاعده اقدام كند، رشد اين تفكر در ميان نسل جوان اهل سنت در نواحى سنى نشين ايران، خصوصاً در سيستان و بلوچستان، است. گزارش ها حاكى از تبليغات وسيع آنان و گرايش برخى از جوانان سنى ايران به اين تفكر است.

ص: 18

عربستان سعودى

مشخصات و شرايط عمومى عربستان سعودى

پيش زمينه تاريخى

اشاره

سرزمين عربستان داراى پيشينه تاريخى كهنى است كه به روزگار حضرت ابراهيم باز مى گردد. بعد از ظهور اسلام، عربستان كنونى مركز جهان اسلام بود و دو شهر مقدس مكه و مدينه در كانون آن قرار داشتند. در قرون اوليه اسلام امويان و عباسيان بر عربستان حاكم بودند. در قرون اخير عربستان تحت حاكميت امپراتورى عثمانى قرار داشت و با ظهور فرقه وهابيت از قرن نوزدهم، سرنوشت سياسى اين سرزمين دچار تغيير شد.

بعد از جنگ جهانى اول و با همكارى وهابيون و آل سعود و حمايت انگلستان، كشور كنونى عربستان سعودى به تدريج شكل گرفت. در سال، اميرعبدالعزيز بن سعود خود را پادشاه عربستان سعودى خواند و در سال ميلادى سرزمين هاى تحت فرمان خود را كه چهار پنجم شبه جزيره عربستان را شامل مى شد، رسماً عربستان سعودى ناميد. با تأسيس عربستان سعودى در سال، آل سعود تاكنون با ايدئولوژى وهابيت و همچنين درآمد سرشار ناشى از فروش نفت بر اين كشور حاكميت دارد و اكنون عربستان به عنوان يكى از اصلى ترين كشورهاى منطقه خليج فارس محسوب مى شود.

موقعيت جغرافيايى

كشور عربستان سعودى از نظر طول و عرض جغرافيايى در درجه شمالى و درجه شرقى قرار دارد. همسايگان اين كشور شامل عراق، اردن، كويت، عمان، قطر، امارات متحده عربى، يمن و بحرين است. مساحت آن// كيلومتر مربع، طول مرزهاى خاكى آن/ كيلومتر و طول مرزهاى آبى آن/ كيلومتر مى باشد.

طول مرزهاى خشكى عربستان به تفكيك همسايگان عبارتنداز: عراق كيلومتر، اردن كيلومتر، كويت كيلومتر، عمان كيلومتر، قطر كيلومتر، امارات متحده عربى كيلومتر و يمن كيلومتر است.

جمعيت

جمعيت عربستان سعودى در جولاى سال، در حدود 137/ 910/ 27 نفر برآورد شد كه شامل حدود 670/ 675/ 5 نفر آن اتباع بيگانه مقيم اين كشور هستند. حدود درصد سعودى ها از نظر قومى عرب هستند، درصد از جنوب آسيا يا نسل هاى جنوب آسيايى مى باشند كه شامل هندى ها، پاكستانى ها و بنگلادشى ها است. علاوه بر اين برخى شهروندان از نسل هاى آسيايى و آفريقاى شرقى و زيرصحرا هستند. بسيارى از اعراب از كشورهاى نزديك به اين پادشاهى استخدام شده اند. بيش از ميليون مهاجر از سراسر كشورهاى جهان در عربستان وجود دارند كه شامل هندى:/ ميليون، بنگلادشى: ميليون، فيليپينى: 0/، پاكستانى:/، مصرى:/، يمنى:/، اندونزيايى:/، سريلانكايى:/، سودانى:/، سورى:/ و ترك:/ نفر است. حدود/ نفر نيز غربى در عربستان سعودى ساكن مى باشند.

اكثر جمعيت عربستان پيرو وهابيت و سلفى گرايى (سنى) هستند، جمعيت شيعى اين كشور حدود تا درصد برآورد مى شود كه اغلب در استان هاى شرقى و در حاشيه خليج فارس و سپس استان هاى جنوب غربى در مرز يمن، مكه و به ويژه مدينه و ساير شهرهاى بزرگ اين كشور زندگى مى كنند.

ساختار اجتماعى فرهنگى

جامعه عربستان بر پايه روابط قبيله اى استوار است. وجود تعصب و علقه نيرومند قبيله اى به علاوه مذهب، شكل دهنده كلى فرهنگ جامعه مى باشد. با اين كه دين اسلام در اين سرزمين ظهور نمود و مدت زمانى اين سرزمين مركزيت جهان اسلام را به عهده داشت، اما از آنجا كه در سرزمين فوق قبيله هاى زيادى زندگى مى كنند و هر كدام آداب و رسوم خاص خود را به عنوان يك ميراث نگهدارى مى كنند، نتوانستند با بهره گيرى از آيين اسلام به تمدنى بزرگ دست يابند.

جامعه عربستان يك جامعه سنتى است و از خصايص ويژه آن به مانند ديگر جوامع جهان سوم، تبعيض شديد طبقاتى مى باشد. اختلاط مردم بومى كشور با مهاجران يك بافت اجتماعى ناهماهنگ را تشكيل داده است. اين طبقه به وجود آمده به همراه كسبه، كارگران و كشاورزان در مقابل طبقه مرفه و اشرافى و وابستگان دولتى كمتر مورد حمايت قرار مى گيرند. به طور كلى آداب و رسوم مردم عربستان تحت تأثير فرهنگ اسلامى قرار دارد. در كنار آداب و رسوم به جا مانده از فرهنگ اسلامى، فرهنگ قبيله اى و بيابانى نيز در ميان مردم ديده مى شود.

دين در ميان مردم عربستان نفوذ زيادى داشته، در اوضاع فرهنگى، سياسى و اجتماعى آن نقش اساس ايفا مى كند. اين كشور براساس ظواهر شريعت اسلامى اداره مى شود و قوانينى چون قصاص و تعزيرات در آن اجرا مى شوند. هيچ دينى غير از اسلام پذيرفته نيست و اماكن مذهبى غيراسلامى همچون كليسا، كنيسه و ... در آن وجود ندارد. رسانه هاى عمومى، احكام اسلامى را تبليغ و ترويج نموده، از نشر و پخش هرگونه سخن و برنامه خلاف شئون دينى جلوگيرى مى شود. جناح مذهبى و سنت گرايان از قدرت و نقش بسيار زيادى در حكومت وجامعه عربستان برخوردار هستند.

اكثر مردم عربستان از اهل تسنن مى باشند و اين كشور براساس مذهب وهابيت اداره مى شود؛ بيشتر مردم نجد پيرو مذهب حنبلى و منطقه حجاز بيشتر مالكى مذهب اند و شايد به همين دليل بود كه آيين محمدبن عبدالوهاب كه بيشتر بر اصول اعتقادات و آراى فقهى حنبلى تكيه مى كرد، ابتدا در ميان مردم نجد انتشار يافت. در شهر مدينه منوره، منطقه الشرقيه تعداد نسبتاً قابل توجهى از شيعيان اماميه زندگى مى كنند و در عسير و نجران نيز گروهى از اسماعيليه وجود دارند. بخشى از يمنى هاى مقيم عربستان نيز زيدى مذهب هستند.

ساختار حكومت

ماهيت رژيم سياسى عربستان پادشاهى مطلقه و موروثى بوده، قدرت به طور انحصارى در اختيار خاندان سعودى است. در اين كشور به ظاهر سه قوه مجريه، مقننه و قضائيه از يكديگر متمايز و مجزا شده اند، اما نوع رژيم به شيوه اختلاط قوا بوده، همه امور قائم به ذات پادشاه است. عربستان به استان (ايالت) تقسيم مى شود كه مسئولان هر يك از اين استان ها با عنوان «امير» از ميان خاندان آل سعود برگزيده مى شود.

در عربستان هيچ گونه حزب سياسى و انتخاباتى وجود ندارد و مى توان گفت كه اعمال حاكميت در اين كشور به صورت ديكتاتورى پدرسالارى است. در كشور عربستان پادشاه، رئيس حكومت، نخست وزير و رئيس قوه مجريه بوده، افزون بر آن، متولى خانه خدا و مسجد مدينه به حساب مى آيد. وى مرجع تمامى قواى سه گانه است و تمامى عزل و نصب ها با دستور او صورت مى گيرد.

مجلس شورا، نهاد قانون گذارى و تصميم گيرى كشور است. تمامى حقوق اعضا و وظايف آنان در تمامى زمينه ها به دستور پادشاه تعيين مى شود. همچنين عزل و نصب رئيس مجلس شورا و معاون و دبيركل مجلس به فرمان شاه صورت مى گيرد و حقوق و وظايف آنها با فرمان پادشاه تعيين مى شود.

در بخش قوه مجريه كه شاه رياست آن را بر عهده دارد، تمامى وزراى كابينه از جانب او عزل يا نصب مى شوند و در برابر شاه مسئول هستند. از سوى ديگر، چنانچه بين تصميمات مجلس شورا و رئيس مجلس وزرا اتفاق نظر به وجود نيايد، تصميم گيرنده نهايى، پادشاه خواهد بود.

در عربستان قوه قضائيه نيز مانند دو قوه ديگر به طور مستقيم زيرنظر شاه قرار دارد. اعضاى شوراى مالى قضايى از قاضى ارشد تشكيل شده و به طور كلى تمامى قضات اين قوه از جانب پادشاه تعيين و يا عزل مى شوند. عزل و نصب وزير دادگسترى نيز از سوى شاه صورت مى گيرد.

تصميم گيرى هاى استراتژيك در عربستان عمدتاً از جانب شاه صورت مى گيرد، زيرا شاه از طريق هيأت وزيران در كشور حكومت مى كند كه رياست آن را خود بر عهده دارد و اغلب هيأت وزيران و مجلس نقش مشورتى دارند. گاه قدرت و سياستگذارى شاه به دليل رعايت قوانين اسلامى (شريعت)، سنن و آداب و رسوم آل سعود محدود مى شود، به اين معنا كه وى بايد موافقت خانواده سلطنتى و علما را جلب كند. در حال حاضر ملك عبدالله، پادشاه عربستان سعودى است.

ساختار و شرايط اقتصادى

ساختار اقتصادى عربستان سعودى براساس توليد و فروش نفت قرار دارد؛ در حدود درصد درآمدهاى بودجه اى و درصد درآمد صادراتى اين كشور از صنعت نفت است. صنعت نفت در حدود درصد توليد ناخالص داخلى عربستان را تشكيل مى دهد. عربستان سعودى به طور رسمى ميليارد بشكه منابع نفتى دارد كه درصد منابع نفتى ثابت شده جهانى را تشكيل مى دهد.

كاهش شديد قيمت نفت در سال، ضربه شديدى بر اقتصاد عربستان بود كه سبب شد محصولات عمده داخلى به ميزان درصد كاهش يابد و كسرى بودجه به/ ميليارد دلار برسد. از توليدات عمده داخلى اين كشور، درصد به بخش كشاورزى، درصد به بخش صنعت و درصد به بخش خدمات تعلق دارد. نيروى كار عربستان در حدود ميليون نفر بوده و از اين ميزان درصد در بخش دولتى، درصد در بخش صنعت، ساختمان و نفت، درصد در بخش خدمات و درصد در بخش كشاورزى اشتغال دارند. صنايع عمده اين كشور شامل توليد نفت، پالايش نفت و پتروشيمى ابتدايى، كارخانه فولاد و سيمان ساختمان و پلاستيك مى باشد. محصولات كشاورزى اصلى آن نيز شامل گندم، جو، گوجه فرنگى، هندوانه، ليمو، گوسفند، مرغ، تخم مرغ و شير مى باشد.

افزايش هاى اخير قميت ن فت باعث رونق نفتى دوم اين كشور شده است وبودجه عربستان سعودى را به بالاى ميليارد دلار در سال رساند.

يكى از مشكلات اساسى اقتصاد عربستان سعودى، تكنولوژى و سرمايه است. زيرا اكثر صنايع موجود با سرمايه گذارى خارجى شكل گرفته و دليل حمايت عربستان از صنايعى كه هزينه هاى آن سالانه به ميلياردها دلار سوبسيد مى رسد و كارآيى لازم را ندارند، تنها مى تواند كسب پرستيژ در سطح داخلى و بين المللى باشد. از مشكلات ديگر، فقدان نيروى كار بومى و اتكاء به بيگانگان است. هم اكنون بيش از يك سوم جمعيت ساكن در عربستان خارجى هستند و تمامى امور توليدى، مديريتى و خدماتى به وسيله اين افراد انجام مى شود. هزينه هاى بسيار زياد بودجه دفاعى، گسترش سيستم هاى پيچيده و پرهزينه الكترونيكى و خريد سرسام آور و حيرت انگيز تسليحات نظامى نيز از ديگر مشكلات و عارضه اى داخلى در اقتصاد عربستان است.

جريان ها و گروه هاى سياسى عربستان سعودى

در عربستان سعودى تفاوت چندانى بين سياست و حكومت وجود ندارد، از اين رو خانواده سلطنتى هسته مركزى نظام حكومتى سياسى سعودى را تشكيل مى دهد. گروه ها و جريان هاى سياسى مستقل از حاكميت در عربستان سعودى وجود ندارد و رقابت ها در قالب جريان هاى درونى آل سعود در جريان است.

در حال حاضر سه جناح عمده در داخل آل سعود وجود دارد كه هريك درصدد قبضه كردن قدرت است. گروه اول خاندان فهد است كه از دهه، به صورت گروه غالب در خانواده سعودى بوده است و از نايف بن عبدالعزيز، سلطان بن عبدالعزيز، سلمان بن عبدالعزيز و ... تشكيل شده و همگى از يك مادر بوده و به قبيله سديد وابسته اند. گروه دوم كه ملك عبدالله از آن خانئتم در حال حاضر پادشاه عربستان است، از مادر ديگرى هستند كه به قبيله شمر وابسته اند. سعود بن فيصل، وزير امور خارجه نيز از اين گروه است. گروه سوم، فرزندان فيصل هستند كه فاقد تشكيلات گروهى هستند و افرادى چون خالد بن فيصل و تركى فيصل به آن تعلق دارند.

در كنار اين گروه و جريان هاى سياسى حاكم برخى گروه هاى سياسى ديگر از جمله گروه هاى ليبرال و مذهبى نيز در عربستان سعودى فعاليت مى كنند، اما هنوز به سطح قابل توجهى از تأثيرگذارى نرسيده اند.

سياست خارجى ايران در قبال عربستان سعودى

روابط ايران با عربستان سعودى بعد از انقلاب اسلامى داراى فراز و نشيب ها و مراحل مختلفى بوده است. در ابتدا روابط دو كشور عادى بود، اما به تدريج اين روابط تيره شد. مراسم حج در سال و حمله پليس سعودى به حجاج ايرانى و كشتار تن از حجاج به قطع كامل روابط دو كشور منجر شد. در اين دوره برگزارى گردهمايى جنبش هاى آزاديبخش و حمايت سعودى ها از صدام در جنگ با ايران از عوامل ديگر تيرگى روابط بود.

با پايان جنگ ايران و عراق به تدريج روابط دو كشور بهبود يافت و در سال بار ديگر روابط بين دو كشور برقرار شد. از سال شروع مجدد روابط دو كشور تا سال كه شروع كار دولت خاتمى بود (دوره رياست جمهورى هاشمى رفنسجانى)، مرحله تنش زدايى و بسترسازى روابط دو كشور محسوب مى شود. در دوره هاى بعدى روابط دو كشور به صورتى مؤثرتر بهبود يافت.

روابط ايران و عربستان سعودى پس از حضور اميرعبدالله بن عبدالعزيز، وليعهد عربستان در اجلاس سران كشورهاى اسلامى در تهران و در پى آن، ديدار آقاى هاشمى رفسنجانى، رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام و متعاقب آن سفر وزير دفاع و ساير وزراى دو كشور رو به گسترش نهاد. سياست تنش زدايى آقاى خاتمى با همسايگان عربى در افزايش پيوندها و تعاملات بين ايران و عربستان سعودى مؤثر بود و بعد از آن نيز دولت ايران سياست تعامل و افزايش پيوندها و همكارى ها با اين كشور را دنبال مى كند.

ايران و عربستان سعودى در سطح منطقه به عنوان دو بازيگر اصلى، رقيب و تأثيرگذار محسوب مى شوند و در تعيين روند امور و تحولات خاورميانه نقش عمده اى دارند. با اين حال برخى اختلافات از جمله درخصوص نحوه حضور قدرت هاى فرامنطقه اى در خليج فارس و حل و فصل بحران ها و مسايل منطقه اى چون مسايل عراق، فلسطين و لبنان در ميان دو كشور وجود دارد.

ايران به رغم برخى اختلاف نظرها با عربستان سعودى در خصوص مسايل منطقه اى، خواستار تداوم همكارى ها و تعاملات دو جانبه است و عربستان در سياست خارجى ايران همواره نقش بالايى دارد. اين كشور به لحاظ جايگاه برتر در جهان عرب، منطقه خليج فارس و حتى جهان اسلام تأثيرگذارى بالايى در تحولات پيرامونى ايران دارد و اين مسأله هم فكرى ها و تعاملات دو سويه را گريزناپذير مى سازد.

ص: 19

ص: 20

عراق

مشخصات و شرايط عمومى عراق

پيش زمينه تاريخى

كشور كنونى عراق تا قبل از جنگ جهانى اول بخشى از امپراتورى عثمانى محسوب مى شد. با آغاز جنگ جهانى اول و فروپاشى امپراتورى عثمانى، سرزمين كنونى عراق تحت اشغال انگلستان درآمد و با تصويب جامعه ملل، عراق تحت قيومت انگلستان قرار گرفت. در سال، عراق به استقلال رسيد و رژيم پادشاهى اداره امور اين كشور را بر عهده گرفت. در سال، كودتاى عبدالكريم قاسم به رژيم پادشاهى در اين كشور پايان داد و شروع جمهورى در عراق آغاز شد. در سال با كودتايى ديگر عبدالسلام عارف و سپس عبدالرحمان عارف به قدرت رسيدند. سرانجام در سال با كودتاى حزب بعث، سران بعثى كنترل اين كشور را تا سال در دست گرفتند.

اشغال عراق توسط آمريكا در مارس، به فروپاشى رژيم بعث انجاميد. در ژوئن، دولت موقت اداره امور عراق را به دست گرفت و با برگزارى انتخابات و تشكيل مجمع ملى انتقالى در ژانويه، دولت انتقالى عراق شكل گرفت. اين دولت با تدوين پيش نويس قانون اساسى آن را در اكتبر به همه پرسى گذاشت و قانون اساسى به تصويب مردم رسيد. با برگزارى انتخابات، اعضاى مجلس نمايندگان با عضو از سوى مردم عراق انتخاب شدند و سپس اولين دولت دايمى عراق به نخست وزيرى نورى المالكى شيعى مذهب آغاز به كار كرد.

موقعيت جغرافيايى

عراق كشورى است كه در مركز خاورميانه و ساحل غربى خليج فارس قرار دارد. كل مساحت عراق/ كيلومتر مربع است كه/ كيلومتر مربع آن را خشكى و/ كيلومتر مربع آن را آب هاى داخلى تشكيل مى دهد. عراق داراى/ كيلومتر مرز خشكى است كه/ كيلومتر آن با ايران، كيلومتر با اردن، كيلومتر با كويت، كيلومتر با عربستان سعودى، كيلومتر با سوريه و كيلومتر آن با تركيه است. علاوه بر اين عراق داراى كيلومتر مرز آبى در حاشيه خليج فارس است.

جمعيت

براساس آخرين آمار مربوط به جولاى، جمعيت عراق// نفر است. از اين ميزان/ درصد زير سال،/ درصد بين تا سال و درصد نيز بالاى سال هستند. نرخ رشد جمعيت در اين كشور در حال حاضر/ درصد و نرخ مرگ و مير/ مورد در هر هزار نفر جمعيت مى باشد. با وجود اين آمارهاى ديگرى نيز وجود دارد كه نرخ مرگ و مير در عراق را به دليل شرايطى جنگى تا/ مورد در هزار نفر نيز ذكر مى كند. اميد به زندگى در عراق نيز/ سال است. از جمعيت عراق بين تا درصد عرب، تا درصد كرد و درصد بقيه را تركمن ها، آشورى ها، يزيدى ها و ساير اقليت هاى قومى تشكيل مى دهند. از نظر تركيب مذهبى نيز درصد جمعيت عراق را مسلمانان تشكيل مى دهند كه بين تا درصد آن شيعه و تا درصد سنى مذهب هستند. درصد باقى مانده را نيز مسيحيان و ساير فرقه هاى مذهبى تشكيل مى دهند.

ساختار اجتماعى فرهنگى

كشور عراق از نظر ساختار اجتماعى فرهنگى به سه حوزه كاملًا متفاوت قابل تقسيم است. در حوزه مركزى عراق اعراب سنى، در شمال كردها و در جنوب شيعيان سكونت دارند و هر كدام از اين گروه ها داراى شاخصه هاى فرهنگى و اجتماعى خاص خود هستند. البته در كنار اين سه گروه اصلى، هويت هاى فرهنگى اجتماعى كوچك ترى نظير تركمن ها، آشورى ها و يزيدى ها نيز وجود دارند كه داراى فرهنگ و عقايد متمايزى مى باشند.

كردها عموماً در مناطق بلند شمالى، دره هاى مجاور آن و در چهار استان سليمانيه، اربيل، دهوك و كركوك (تميم) زندگى مى كنند. به غير از اين مناطق كه اكثريت قريب به اتفاق كرد هستند، كردها در مناطق مجاور نيز پراكنده اند و جمعيت انبوهى از آنان تا حدود خانقين هم پخش شده اند. اصولًا پيوند و همبستگى كردها، قبيله اى است.

قبايلى چون هركى، سورچى و زيبارى توانسته اند هنوز پيوستگى بدوى سنتى خود را حفظ كنند.

اكثر كردها سنى مذهب هستند و تنها بخشى از آنها تحت عنوان كردهاى فيلى، كه در اطراف خانقين سكونت دارند، شيعى مذهب هستند. كردها از ابتداى تشكيل عراق در جهت خودمختارى با دولت مركزى اين كشور مبارزه كرده اند و اين مسئله باعث تشديد گرايشات قومى در آنها شده است؛ در مجموع، عنصر قوميت نسبت به مذهب در هويت كردها پررنگ تر است؛ كردهاى عراق كه از نظر قومى به ايرانى ها نزديك هستند، بر فرهنگ، زبان و قوميت كردى خود بسيار تأكيد دارند و همواره سعى كرده اند تا خود را از اكثريت اعراب عراق متمايز سازند.

بعد از فروپاشى رژيم بعث در سال، كردها با تشكيل ايالات فدرال نيمه خودمختار در شمال عراق، از نظر اجتماعى داراى آزادى و خودمختارى زيادى شده اند؛ تا آنجا كه در اين دوره زبان كردى در كنار زبان عربى به عنوان زبان رسمى عراق در قانون اساسى به رسميت شناخته شده است.

شيعيان كه اكثريت جمعيت عراق را تشكيل مى دهند، بيشتر در مناطق جنوبى و مركزى عراق سكونت دارند. نسبت به مبدأ و آغاز گرايش مردم عراق به تشيع اختلاف نظر وجود دارد. برخلاف استنادات تاريخى نسبت به تشكيل خلافت حضرت على (ع) در كوفه و مبانى حمايتى كوفه و بصره از قيام حضرت امام حسين (ع)، پژوهشگران غيراسلامى، عمده قدرت شيعيان عراق امروزى را به بخش هاى تازه مسلمان شده استناد مى دهند و حتى برخى پيدايش جامعه شيعى در عراق را در پى تحولات قرن نوزدهم مى دانند.

شيعيان عراق از نظر فرهنگى نشانگر تركيب فرهنگ خاصى هستند كه از دو مجموعه فرهنگى قوى عربى و مذهب شيعى تشكيل مى شود. قوميت عربى شيعيان عراق آنها را به اعراب سنى پيوند مى دهد و آنها از نظر آداب و رسوم و پيوندهاى قبيله اى با اعراب اشتراكات زيادى دارند، اما مذهب شيعى باعث تمايز فرهنگى آنها از جهان عرب اهل سنت مى شود. وجود مقبره امامان شيعى در شهرهاى مقدس عراق همچون كربلا و نجف، و همچنين وجود حوزه علميه نجف و در نتيجه حضور دايمى علماى شيعى در اين شهرها باعث تقويت فرهنگ شيعى شده است و اين امر شيعيان عراق را از نظر فرهنگى به ايرانيان شيعى مذهب نزديك ساخته است. به رغم حاكميت رژيم هاى سكولار و غيردينى در عراق طى سال هاى گذشته، هنوز فرهنگ شيعى و رفتارهاى مبتنى بر آن در اين كشور قوى است و تحولات عراق بعد از صدام اين مسئله را به خوبى نشان مى دهد.

اعراب سنى بخش ديگرى از ساختار فرهنگى اجتماعى عراق را تشكيل مى دهند. اين بخش از ساختار فرهنگى عراق براساس قوميت عربى و مذهب سنى ايجاد شده و به دليل حاكميت اقليت اعراب سنى در طول دهه هاى گذشته در عراق تقويت شده است. گرايشات و عصبيت عربى اين بخش از فرهنگ عراق بسيار قدرتمند بوده و پان عربيسم به عنوان يك ايدئولوژى سياسى فعال در عراق و حتى جهان عرب در اين فرهنگ ريشه داشته است. اين بخش از ساختار فرهنگى عراق به دليل حمايت هاى نظام سياسى در پى تسلط بر ساير بخش ها و همسان سازى فرهنگى بوده است.

ساختار حكومت

با اشغال عراق توسط نيروهاى آمريكا در سال، رژيم بعث اين كشور فروپاشيد و به تدريج با برگزارى دو انتخابات پارلمانى و يك انتخابات همه پرسى قانون اساسى، نظام سياسى جديد عراق شكل گرفت. براساس قانون اساسى دايمى جديد عراق، اين كشور داراى نظام جمهورى دموكراتيك فدرال است و نظام حكومتى آن پارلمانى است.

اعضاى پارلمان به واسطه انتخابات به صورت مستقيم از سوى مردم تعيين مى شوند و پارلمان نيز شوراى رياست جمهورى، متشكل از رئيس جمهور و دو معاونش را انتخاب مى كند. رئيس جمهور نيز نخست وزير را مسئول تشكيل كابينه مى كند. به دليل تنوع قومى و مذهبى و مشاركت نمايندگان تمام گروه ها در پارلمان، پست هاى سياسى حكومت و هيأت دولت بين احزاب و گروه هاى مختلف طبق ميزان نمايندگان آنها تقسيم مى شود. در حال حاضر نخست وزير شيعه، رئيس جمهور كرد و رئيس مجلس در عراق سنى مذهب است.

دولت عراق فدرال و متشكل از يك دولت مركزى در بغداد و ايالات ها و واحدهاى فدرال خواهد بود، اما اكنون تنها يك دولت فدرال كردى در شمال عراق حاكميت دارد. وظايف و حاكميت دولت بين دولت مركزى و واحدهاى فدرال تقسيم مى شود و تشكيل واحدهاى فدرال براساس نظرات اعمالى مردم استان ها و از طريق انتخابات صورت خواهد گرفت.

قواى حكومتى شامل قوه قضائيه، مجريه و مقننه مى باشد و در حال حاضر از نماينده پارلمان حدود كرسى در اختيار شيعيان است و ائتلاف عراق يكپارچه كه عمدتاً متشكل از احزاب و گروه هاى اسلامى شيعى چون حزب الدعوه، مجلس اعلى و گروه صدر است، بر پارلمان عراق مسلط مى باشند. نخست وزير كنونى شيعى مذهب عراق، نورى مالكى نيز از اعضاى ارشد حزب الدعوه مى باشد.

ساختار و شرايط اقتصادى

ساختار اقتصادى عراق همانند تمامى كشورهاى حاشيه خليج فارس براساس توليد و فروش نفت قرار دارد. عراق سومين كشور دارنده نفت در دنيا است و هزينه توليد نفت در آن كشور، كمترين حد هزينه هاى توليد نفت در دنياست. در سال، درآمدهاى حاصل از صادرات نفت خام درصد توليد ناخالص داخلى و درصد درآمدهاى دولت را تشكيل داد. در اين سال به دليل جنگ و ضربات ناشى از اشغال اين كشور از سال و همچنين تبعات تحريم هاى بين المللى و جنگ هاى زمان رژيم بعث، عراق جايگاه پانزدهمين توليد كننده نفت دنيا را به خود اختصاص داد.

براساس گزارش ناظران ويژه بازسازى عراق، بخش نفت عراق با چالش هاى فنى در توليد، حمل و نقل و ذخيره سازى نفت خام و فرآورده هاى نفتى روبه رو است. اين بخش همچنين با مشكلاتى از قبيل مديريت قيمت و واردات، مبارزه با قاچاق و فساد مالى، بهبود بخشيدن تخصيص بودجه و اجراى آن و حفظ عمليات هاى نفتى روبه رو است. توليد نفت در عراق هنوز به سطح قبل از حمله آمريكا نرسيده است. ذخاير اثبات شده نفت عراق ميليارد بشكه است.

اقتصاد عراق با پشت سرگذاشتن بيش از يك دهه تحريم هاى اقتصادى و جنگ از دهه، به شدت تضعيف شده است و به سرمايه گذارى و نوسازى نياز دارد. براساس گزارش ها، بازسازى طولانى مدت و اساسى عراق بيش از ميليارد دلار هزينه در برخواهد داشت كه حداقل يك سوم اين مبلغ به بخش نفت، گاز و برق اختصاص مى يابد.

در شرايط كنونى مردم عراق در وضعيت بسيار نامناسب اقتصادى به سر مى برند و دولت عراق قادر به تأمين نيازهاى اساسى و ايجاد اشتغال براى آنها نيست و اكنون نرخ بيكارى در عراق به طور رسمى/ درصد است. در عين حال وزير بازرگانى عراق اعلام كرده است كه نرخ بيكارى ملى و كم كارى در اين كشور بين تا درصد مى باشد و وزير كار و امور اجتماعى عراق نيز اين آمار را بيش از درصد اعلام مى كند. شرايط جنگى و منازعات فرقه اى به آوارگى بيش از چهار ميليون عراقى انجاميده و اين امر وضعيت اقتصادى را بحرانى تر كرده است.

جريان ها و گروه هاى سياسى عراق

جريان ها، احزاب و گروه هاى سياسى عراق عمدتاً در راستاى تقسيم بندى ها و شكاف هاى قومى فرقه اى عراق تشكيل شده اند و در اين چارچوب فعاليت مى كنند. در زمان حكومت صدام حسين، حزب بعث تنها حزب رسمى فعال در عراق بود و ساير احزاب و گروه ها به ويژه جريان هاى شيعى و كرد به صورت مخفى و عمدتاً در مقابل رژيم بعث فعاليت مى كردند. با فروپاشى رژيم بعث احزاب وگروه هاى سياسى مختلفى تشكيل شد و فعاليت گروه هاى موجود در عرصه سياسى به شدت افزايش يافت. اين احزاب شامل گروه هاى مختلفى از قوميت هاى و فرقه هاى مختلف عراق و با گرايش هاى متفاوت اسلامى، سكولار، ملى گرا و كمونيستى است.

در انتخابات سال هاى گذشته در عراق، گروه هاى موجود در قالب اتحادها و ائتلاف هايى سازماندهى و در عرصه رقابت هاى سياسى مشاركت كردند. از جمله مهمترين ائتلاف ها مى توان به ائتلاف كردستان، ائتلاف عراق يكپارچه، فهرست هاى عراق (العراقيه)، جبهه توافق عراق و جبهه گفت وگوى ملى عراق اشاره كرد.

ائتلاف كردستان از دو حزب اصلى كردهاى عراق يعنى اتحاديه ميهنى و حزب دموكرات و اتحاديه اسلامى كردستان تشكيل مى شود. اتحاديه ميهنى توسط جلال طالبانى كه هم اكنون رئيس جمهور عراق است رهبرى مى شود و در سليمانيه متمركز است. حزب دموكرات كردستان توسط مسعود طالبانى رئيس دولت كردستان در شمال عراق رهبرى مى شود و نيچروان بارزانى از اعضاى ارشد اين حزب نيز پست نخست وزير دولت كردستان عراق را در اختيار دارد. احزاب كرد با در دست داشتن بخشى از كرسى هاى مجلس عراق، قسمتى از قدرت مركزى به ويژه پست رياست جمهورى را در اختيار دارند و مهمتر از آن با تشكيل دولت نيمه خودمختار كردى در شمال عراق در پى تحكيم فدراليسم كردى هستند.

ائتلاف عراق يكپارچه كه در برگيرنده بخش عمده اى از احزاب شيعى اسلامى و برخى احزاب كوچك تر ديگر است، بزرگ ترين ائتلاف سياسى عراق را در حال حاضر تشكيل مى دهد و بيشترين كرسى ها را در مجلس اين كشور در اختيار دارد. اصلى ترين احزاب و گروه هاى اين ائتلاف سياسى شامل حزب الدعوه اسلامى، مجلس اعلى اسلامى عراق (مجلس اعلاى انقلاب اسلامى سابق)، گروه صدر و حزب فضيلت مى باشد.

حزب الدعوه اسلامى از قديمى ترين احزاب اسلامى شيعى عراق است و رهبرى آن را ابراهيم جعفرى (نخست وزير انتقالى عراق) بر عهده دارد. نورى مالكى نخست وزير كنونى عراق از اعضاى ارشد اين حزب است. مجلس اعلاى اسلامى عراق در دهه در ايران و در جهت سازماندهى گروه هاى شيعى مخالف صدام تشكيل شد و بعد از فروپاشى رژيم بعث با رهبرى آيت ا ... محمدباقر حيكم به عراق منتقل شد. بعد از شهادت آيت ا ... حكيم، عبدالعزيز حكيم در حال حاضر رهبرى اين گروه را بر عهده دارد. وى در عين حال رهبرى ائتلاف عراق يكپارچه را نيز به عهده دارد.

گروه صدر، ديگر گروه شيعى اين ائتلاف است كه از هواداران و پيروان مرحوم آيت الله محمدصادق صدر، پدر مقتدا، رهبر كنونى اين گروه تشكيل مى شود. اين گروه برخلاف حزب الدعوه و مجلس اعلى فاقد سابقه تاريخى است و بلافاصله بعد از فروپاشى رژيم بعث تشكيل و گسترش يافت. اكنون اين گروه داراى پايگاه اجتماعى قابل توجهى در ميان شيعيان عراق و به ويژه گروه فقير و پايين دستى شيعى است. شهرك صدر بغداد يكى از كانون هاى اصلى فعاليت اين گروه محسوب مى شود، اما علاوه بر اين، گروه مذكور در شهرهايى چون نجف نيز فعاليت هاى قابل توجهى دارد. گروه صدر در مقايسه با ديگر گروه ها راديكال تر و داراى گرايشات ضد آمريكايى قوى ترى است و همين امر منجر به بروز اختلافاتى در ميان اين گروه و ساير گروه هاى ائتلاف يكپارچه عراق شده است. حزب فضيلت نسبت به سه گروه مذكور كوچك تر است و توسط محمدعلى يعقوبى رهبرى مى شود و بيشتر در مناطق جنوبى عراق چون بصره هوادارانى دارد.

فهرست العراقيه يا فهرست ملى عراق از برخى گروه هاى ملى گراى عراقى تشكيل مى شود و حزب توافق ملى عراق به رهبرى اياد علاوى اصلى ترين حزب اين فهرست است كه به رغم حمايت هاى غرب در انتخابات عراق، موفقيت عمده اى كسب نكرد.

در ميان گروه هاى سنى عراق، جبهه توافق عراق و جبهه گفت وگوى ملى عراق كه متشكل از احزاب مختلف هستند، برجستگى بيشترى دارند و بخشى از كرسى هاى محلى عراق و رياست آن را به خود اختصاص داده اند. جبهه توافق عراق متشكل از سه حزب عمده سنى است و رياست آن را عدنان الدليمى برعهده دارد و رهبرى جبهه گفت وگوى ملى عراق نيز بر عهده صالح مطلق مى باشد.

علاوه برائتلاف و گروه هاى مذكور، احزاب و شخصيت هاى سياسى ديگرى نيز در عراق فعاليت مى كنند كه برجستگى و نقش كمترى در صحنه سياسى عراق دارند. كنگره ملى عراق به رهبرى احمد صليبى و سازمان عمل اسلامى به رهبرى آيت ا ... مدرسى از جمله گروه هاى شيعى كوچك تر محسوب مى شوند. آيت ا ... سيستانى نيز از شخصيت هاى مذهبى شيعى تأثيرگذار در عرصه سياسى عراق در دوره جديد و حامى اصلى ائتلاف عراق يكپارچه به شمار مى روند.

سياست خارجى ايران در قبال عراق پس از صدام

عراق در دوره بعث به عنوان تهديد امنيتى عمده اى براى ايران بوده است و جنگ تحميلى هشت ساله به عنوان نمونه عينى چنين تهديدى تلقى مى شود. با فروپاشى رژيم بعث و مشاركت تمامى گروه هاى عراق در عرصه سياسى اين كشور، رويكرد سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران در قبال اين كشور نيز وارد مرحله جديدى شده است كه در پى گسترش و تعميق روابط دوستانه دو جانبه است. محورهاى اصلى رويكرد سياست خارجى ايران در دوره جديد را مى توان در موارد زير خلاصه كرد:

حمايت از دموكراسى سازى در عراق

در دهه هاى گذشته، اقليت اعراب سنى و به ويژه بعثى ها بر ساختار سياسى عراق مسلط بودند و شيعيان و كردها مشاركت چندانى در حكومت مركزى نداشتند. با تأكيد بر روندهاى دموكراتيك در دولت سازى جديد درعراق، تمام گروه هاى قومى فرقه اى عراق در ساختار سياسى اين كشور مشاركت دارند و جمهورى اسلامى ايران نيز در جهت ايجاد ثبات و كاهش تهديدات امنيتى، از روند دموكراسى سازى در اين كشور حمايت مى كند. در اين راستا ايران از ابتدا به شدت از دولت جديد عراق حمايت كرد و دولتى فراگير و متشكل از تمام گروه هاى قومى فرقه اى را در جهت ثبات سازى و كاهش تهديدات امنيتى عراق، براى منطقه مهم دانست.

بهبود تصوير ايران در افكار عمومى عراق

با توجه به حاكميت حزب بعث بر عراق و تبليغات ضد ايرانى آن و در نتيجه گسترش ديدگاه هاى منفى در قبال ايران در دهه هاى گذشته، جمهورى اسلامى ايران طى چند سال گذشته تلاش كرده است تا تصوير ايران در افكار عمومى عراق را بهبود بخشد و در اين راستا فعاليت هاى تبليغى و حمايتى متعددى در حال انجام است.

حمايت از گروه هاى شيعى

ايران از مشاركت تمام گروه هاى عراقى در ساختار قدرت بر اساس قواعد دموكراتيك حمايت مى كند، اما گروه هاى شيعى با توجه به روابط مذهبى و فرهنگى با مردم ايران و فقدان حمايت هاى منطقه اى و جهانى از آنها، حائز اهميت بيشترى هستند و جمهورى اسلامى ايران سعى دارد تا از آنها در دستيابى به حقوق سياسى و اجتماعى خود حمايت بيشترى به عمل آورد.

تلاش براى برقرارى رابطه استراتژيك

ايران و عراق طى دهه هاى گذشته فاقد روابطى دوستانه و پايدار بوده اند و در روابط دو جانبه خصومت بر دوستى غلبه داشته است. در دوره جديد، جمهورى اسلامى ايران سعى دارد تا با گسترش تعاملات خود با عراق در ابعاد و حوزه هاى مختلف، روابط خود با اين كشور را به سطح استراتژيك ارتقاء دهد تا دو كشور بتوانند با استفاده از ظرفيت ها و توانمندى هاى يكديگر به سطح بالاترى از قدرت و توسعه دست يابند.

كمك به بازسازى عراق

با توجه به تخريب زيرساخت هاى اقتصادى عراق و نيازمندى هاى اقتصادى وسيع مردم اين كشور، جمهورى اسلامى ايران در راستاى كمك به بهبود شرايط اقتصادى مردم عراق به افزايش تعاملات تجارى خود، برق رسانى، مشاركت در بازسازى، سوخت رسانى و انوع فعاليت هاى ديگر در اين حوزه تلاش كرده است.

ص: 21

ص: 22

شيخ نشين هاى حاشيه جنوبى خليج فارس

اشاره

خليج فارس از دير باز تا زمان ظهور اسلام، تحت تصرف امپراتورى هاى ايران قرار داشت و ايرانيان از اين آبراه براى دسترسى به هند، مصر و ديگر نواحى بهره مى بردند. اعراب پس از ظهور اسلام و تصرف ايران به دست سپاهيان مسلمان، به خليج فارس دسترسى پيدا كردند اما پس از تشكيل مجدد سلسله هاى ايرانى، اعراب به تدريج از سواحل شمالى خليج فارس رانده شدند اما سواحل جنوبى را كماكان در اختيار داشتند.

با آغاز عصر استعمار، برخى از اروپائيان براى دسترسى به مناطق و منابع جديد به نقاط مختلف جهان هجوم بردند و خليج فارس يكى از وسوسه انگيزترين اين مناطق بود. با قطع شدن راه ابريشم، راه هاى دريايى اهميت زيادى يافتند و لذا ابتدا پرتغالى ها و سپس دولت عثمانى و آنگاه انگليسى ها () و هلندى ها () در اين منطقه حضور و سلطه يافتند و پس از بروز رقابت هاى شديد ميان استعمارگران، سرانجام انگليسى ها بر اين منطقه تسلط كامل يافتند. يكى از انگيزه هاى مهم انگليسى ها براى تسلط بر خليج فارس، تسلط بر هندوستان بود.

انگلستان براى تثبيت قدرت خود، بسيارى از شيوخ منطقه را تحت حمايت و حاكميت خود در آورد و با هدف تضعيف دولت هاى ايران و عثمانى كه رقباى منطقه اى او محسوب مى شدند، به تقويت اين شيخ نشين ها و تقويت حس جدايى در آنان پرداخت. با وقوع دو جنگ جهانى و كشانيده شدن منطقه به اين دو جنگ، قدرت انگلستان به تدريج تضعيف گرديد تا جايى كه انگلستان در سال ناچار شد نيروهاى نظامى و پايگاه هاى خود را از شرق سؤئز خارج كند. اما انگلستان قبل از خروج از منطقه، با هدف حفظ دوستان قديمى و پايگاه هاى خود، سعى در استقلال اين سرزمين ها و تشكيل كشورهاى كوچك در منطقه نمود. تشكيل چهار كشور امارات متحده عربى، كويت، قطر و بحرين در همين راستا انجام شد. ما در نوشتار حاضر به بررسى اجمالى وضعيت و شرايط اين چهار كشور خواهيم پرداخت. اما پيش از آن به وجوه مشترك ساختارى اين كشورها اشاره خواهيم كرد:

منافع مشترك؛

زبان و مذهب مشترك؛

ساختارهاى اجتماعى و نظام هاى حكومتى مشابه؛

شرايط نسبتاً يكسان توسعه اقتصادى؛

موقعيت و شرايط تقريباً مشابه اقليمى و جغرافيايى.

امارات متحده عربى

امارات متحده عربى كه در سال به استقلال دست يافت داراى جمعيتى حدود/ ميليون نفر است كه بيش از/ ميليون نفر از آنان غير اماراتى هستند. دين رسمى آن اسلام، پايتخت اين كشور ابوظبى، زبان رسمى آن عربى و پول رايج آن درهم اماراتى است. مساحت كشور كيلومتر مربع و همسايه ى جنوبى ايران در خليج فارس است. اين كشور از هفت اميرنشين (ابوظبى، دبى، شارجه، ام القوين، رأس الخيمه، عجمان و فجيره) تشكيل شده است و از نظر استراتژيك در يكى از حساس ترين مناطق جهان واقع شده است. اين كشور داراى يكى از غنى ترين معادن نفت جهان بوده و با ذخايرى معادل/ ميليارد بشكه، تقريباً ده درصد كل ذخاير نفتى جهان را در خود جاى داده است. ميزان توليد روزانه نفت اين كشور حدود/ ميليون بشكه در روز است. خاندان آل نهيان كه در عين حال حاكمان ابوظبى نيز هستند، بر اين كشور حكومت مى رانند و اميرنشين دبى به عنوان قطب و مركز تجارى اين كشور محسوب مى شود كه با برنامه ريزى هاى مناسب توانسته است شبكه هاى عظيمى از هتل ها و مراكز گردشگرى و تجارت خانه هاى بين المللى را در آنجا داير و دفاتر و نمايندگى شركت هاى بزرگ توليدى و تجارى را در اين شهر مستقر نمايد.

اين امارت هاى هفت گانه تا پيش تحت الحمايه انگلستان بودند اما با اعلام انگلستان مبنى بر خروج از منطقه، شيخ نشين هاى منطقه به تكاپو افتادند و سرانجام انگلستان از ادغام آن ها در يكديگر، اين كشور را به وجود آورد. شوراى عالى رهبرى (فدرال) متشكل از حكام هفت اميرنشين، بالاترين مقام در عزل و نصب مقامات كشورى است و يك نفر را از ميان خود به عنوان رئيس حكومت انتخاب مى كند. رئيس حكومت بالاترين قدرت اجرايى كشور است كه بر فعاليت قواى سه گانه نظارت و اشراف دارد. رئيس حكومت و شوراى عالى فدرال نقشى ديكتاتورگونه دارند و تمام امور كشور زير نظر و مطابق ميل آنان انجام مى شود و قواى سه گانه، استقلال چندانى از خود ندارند، خصوصاً از آن جهت كه تمامى چهل عضو «مجلس الأتحادالوطنى» و نيز نخست وزير و اعضاى كابينه و هر پنج قاضى دادگاه عالى فدرال را شوراى عالى فدرال انتخاب مى كند.

كشور امارات داراى روابط بسيار صميمانه با قدرت هاى بزرگ آمريكا، اتحاديه اروپايى، چين و نيز برخى از كشورهاى مهم منطقه همانند پاكستان و هندوستان است. در مورد روابط اين كشور با ايران اين نكته حائز اهميت است كه دو كشور روابط تجارى وا قتصادى مناسبى دارند اما مسأله جزاير سه گانه بر اين روابط سايه افكنده است.

نگاهى به پيشينه ى اين جزاير نشان مى دهد كه اين جزاير از زمان هخامنشيان به بعد طبق اسناد و نقشه ها و واقعيات مسلم تاريخى جزء امپراتورى ايران بوده اند. تنها در اواخر دوره ى زنديه برخى از اعضاى قبيله «جواسم» كه در شارجه و رأس الخيمه اقامت داشتند، به بندر لنگه در ايران مهاجرت كرده و تابعيت ايران را پذيرفتند. پس از مدتى اداره بندر لنگه و جزاير تابعه آن يعنى همين جزاير سه گانه از طرف دولت ايران به آنان واگذار و پس از مدتى نيز (در سال شمسى) از آنان باز پس گرفته شد. با حضور انگلستان در منطقه، دولت ايران بارها براى اعمال حاكميت خود بر جزاير اقدام كرد اما با تهديد انگليس مبنى بر توسل به زور روبرو شد و بالأخره انگلستان به نيابت از شيوخ امارات متصالحه، اين جزاير را تصرف كرد. اين اشغال همواره با اعتراض دولت ايران مواجه بود تا نهايتاً با اعلام خروج انگلستان از خليج فارس در سال ايران نيروهاى نظامى خود را در اين جزاير پياده كرده و آن را به تصرف خود در آورد.

از آن پس كشور تازه تأسيس امارات به اين امر اعتراض كرده و مدعى حاكميت خود بر اين جزاير شده است. اين امر به يك روند فرسايشى در روابط ميان كشورهاى عربى منطقه و ايران تبديل شده است زيرا ادعاى امارات با حمايت ساير كشورهاى عربى منطقه كه بعدها در قالب شوراى همكارى خليج فارس متشكل شده اند همراه بوده است. امارات متحده گام به گام بر شدت ادعاهاى خود افزوده است به طورى كه اينك در هر يك از مجامع عربى، منطقه اى يا بين المللى كه امارات حضور داشته باشد تلاش بسيارى را مبذول مى دارد تا يك بند از بيانيه پايانى آن اجلاس به موضوع جزاير سه گانه و درخواست از ايران براى رفع اشغال آن ها اختصاص يابد. كشمكش ايران و امارات بر سر اين جزاير، يكى از مهم ترين موانع موجود در بهبود روابط و همكارى هاى دو كشور به حساب مى آيد.

ايران اين سه جزيره را جزء لاينفك خاك خود مى داند و درخواست امارات براى ارجاع پرونده به ديوان داورى بين المللى را رد كرده است. اگر چه در اين كشمكش، امارات متحده عربى از سوى شوراى همكارى خليج فارس، اتحاديه عرب و برخى از كشورهاى منطقه و خارج از منطقه حمايت مى شود اما ايران سعى كرده است هم چنان روابط رسمى خود را با اين كشور حفظ كند. به طورى كه شمار زيادى از ايرانيان در امارات مشغول به كار هستند و ايران يكى از بزرگ ترين شركاى تجارى دبى است.

كويت

كشور كويت كه در سال ميلادى از بريتانيا كسب استقلال كرد، در جنوب غربى ايران و در نقطه تلاقى سه قدرت مهم و اصلى منطقه اى يعنى ايران، عراق، عربستان سعودى و خليج فارس واقع شده است. اين كشور داراى حدود/ ميليون نفر جمعيت است كه حدود/ ميليون نفر از آنان غيركويتى هستند. از اين ميان بيش از درصد جمعيت مسلمان (درصد سنى و درصد شيعه) بوده و داراى وسعتى معادل كيلومتر مربع است و بدين لحاظ كشور كوچكى محسوب مى شود. براى مثال وسعت عربستان برابر وسعت كويت است و به همين دليل كويت فاقد عمق استراتژيك بوده و بدين ترتيب يكى از كشورهاى آسيب پذير منطقه به شمار مى آيد. عراق همواره نسبت به اين كشور داراى ادعاهاى حاكميتى بوده و يك بار نيز در سال با تجاوز رژيم بعثى عراق و اشغال كويت مواجه بوده است. خاندان صباح كه از اخلاف قبيله «عنيزه» در عربستان هستند به صورت موروثى بر اين كشور حكمرانى مى كنند. كويت در طول تاريخ توسط قدرت هاى مختلف منطقه اداره مى شده است و در سال، انگليسى ها بر اين سرزمين تسلط پيدا كردند و در سال، شيخ مبارك، امير وقت كويت طى قراردادى با انگليسى ها به تحت الحمايگى اين كشور تن داد. كويت در از انگلستان استقلال يافت تا اين كه در سال توسط رژيم بعثى عراق اشغال شد و در همان سال نيز توسط نيروهاى سازمان ملل به رهبرى آمريكا از اشغال عراق خارج شد.

كويت نيز همانند امارات متحده عربى داراى ده درصد ذخاير شناخته شده ى نفت در جهان بوده و بدين لحاظ از نظر ژئواكونوميكى موقعيت بسيار ارزشمندى دارد. همين ثروت سرشار، كويت را نه تنها مورد طمع همسايگانى چون صدام معدوم، بلكه ديگر كشورهاى قدرتمند قرار داده است. در واقع لشكركشى متحدين به رهبرى آمريكا به كويت و اخراج عراق از اين كشور، نه براى خود كويت، بلكه به علت وجود ذخاير نفتى آن بود و لذا برخى جنگ خليج فارس را «جنگ نفت» ناميدند.

نظام حكومتى كويت متشكل از سه قوه مقننه، قضائيه و مجريه است و طبق قانون اساسى نظام تفكيك قوا بر آن حاكم است. اما در عمل امير كويت بر هر سه قوه اعمال نفوذ مى كند. زيرا علاوه بر آن كه رياست قوه مجريه را بر عهده دارد، رياست مجلس امت را نيز داراست و احكام قضايى نيز با نام وى صادر مى شود. آل صباح متشكل از دو خاندان «السالم» و «الجابر» است كه عموزاده يكديگرند و به نوبت يكى از اعضاء اين دو خاندان به عنوان امير كويت انتخاب مى شود. لذا وليعهد و امير كويت همواره پسر عمو هستند. وليعهد سمت نخست وزيرى را نيز بر عهده دارد. در ميان كشورهاى عربى حاشيه خليج فارس، كويت از دموكراسى بيشترى برخوردار است زيرا نمايندگان مجلس امت با رأى مردم انتخاب مى شوند و زنان از حق رأى برخوردار هستند. در عين حال مجلس در امور كشور و تصميم گيرى ها نقش مهمى ايفا مى كند. به عنوان مثال مجلس مى تواند قوانين و لوايح را بررسى و تصويب كند، فرمان هاى صادر شده از سوى امير را رد كند، وزيران دولت را استيضاح نموده و در صورت لزوم رأى عدم اعتماد به وزيران بدهد. نهادهاى مدنى و گروه ها در كويت از آزادى بيان نسبى برخوردار هستند اما حزب سياسى قانونى در اين كشور وجود ندارد و به همين دليل و به دليل حكومت موروثى و نيز تقيد به چارچوب هاى سنتى و بسته، كشورى نيمه ديكتاتورى محسوب مى شود. اگر چه پس از آزادسازى كويت از اشغال عراق و حضور كشورهاى غربى در اين كشور، تعدادى از گروه هاى سياسى در قالب جنبش، اتحاد، ائتلاف و غيره در اين كشور به وجود آمده اند.

كويت داراى روابط حسنه با قدرت هاى بزرگ خصوصاً انگلستان (به دليل سابقه تاريخى) و آمريكا (خصوصاً پس از آزادسازى كويت از اشغال عراق) مى باشد. هم چنين روابط خوبى با فرانسه، روسيه و چين دارد. اگر چه اختلافات مرزى با ايران، عراق و عربستان دارد اما در مجموع با كشورهاى منطقه روابط مناسبى دارد. پس از استقلال كويت در، ايران از نخستين كشورهايى بود كه آن را به رسميت شناخت. در سال، سفارت ايران در كويت افتتاح شد و روابط دو كشور رو به بهبود نهاد. اما باز پس گيرى جزاير سه گانه توسط ايران كه به واكنش منفى برخى از كشورهاى عربى از جمله كويت به سود امارات منتهى شد، سبب سردى روابط دو كشور شد. وقوع انقلاب اسلامى ايران نوعى وحشت و اضطراب در ميان شيخ نشين هاى منطقه به وجود آورد و اگر چه كويت حكومت جمهورى اسلامى ايران را به رسميت شناخت، اما حوادث پس از آن خصوصاً حمايت هاى بى دريغ و همه جانبه ى كويت از رژيم عراق در تجاوز هشت ساله عليه ايران و رفتارهاى غيردوستانه ى اين كشور در حمايت از ادعاهاى امارات متحده عربى در قبال جزاير سه گانه، سبب سردى هر چه بيشتر روابط ايران و كويت شد. على رغم همه ى اين ها، ايران پس از تجاوز عراق به كويت، بلافاصله آن را محكوم كرد و از كويت حمايت نمود. آوارگان كويتى را پناه داد و پس از رفع اشغال نيز همكارى بسيارى در مهار آتش سوزى چاه هاى نفت كويت ارائه نمود. اگر چه پس از آن روابط دو كشور رو به بهبود نهاد و دو كشور مبادلات اقتصادى، تجارى، فرهنگى و سياسى بسيارى با يكديگر دارند، اما حمايت هاى كويت از ادعاهاى امارات كه در قالب اجلاس هاى شوراى همكارى خليج فارس انجام مى شود، به عنوان يك لكه سياه كماكان بردامان ديپلماسى كويت در قبال ايران وجود دارد.

قطر

اميرنشين قطر شبه جزيره اى است كه از سمت جنوب به خاك اصلى شبه جزيره عربستان متصل بوده و از سمت شمال در داخل خليج فارس پيش روى كرده است. مساحت اين كشور معادل كيلومتر مربع و جمعيت آن حدود نهصدهزار نفر است. پايتخت آن شهر دوحه و واحد پول ريال قطرى است.

قطر به سبب جمعيت و وسعت كم از عمق استراتژيك برخوردار نيست اما به دلايلى چون برخوردارى از ذخاير قابل توجه گاز، قرار گرفتن در قلب منطه خليج فارس و امكان دسترسى آسان به دو طرف خليج فارس، همسايگى با عربستان و نزديكى با ايران و به دليل قرار گرفتن در مركز خليج فارس كه اين كشور را به مكان مناسبى جهت استقرار نيروهاى نظامى خارجى و نيروهاى نظامى مشترك شوراى همكارى خليج فارس تبديل كرده است، از اهميت استراتژيك برخوردار است.

در حال حاضر خاندان «آل ثانى» بر اين كشور حكمرانى مى كنند و پيش از آنان خاندان «آل خليفه» حكمرانان قطر بودند. قطر در سال به قلمرو امپراتورى عثمانى ضميمه شد اما در سال ميلادى كه خاندان آل ثانى در اين سرزمين روى كار آمدند، انگليسى ها بر اين سرزمين تسلط يافتند. خاندان آل ثانى در سال قراردادى را با انگليسى ها امضاء كردند كه اين سرزمين را كاملًا در سلطه انگليسى ها قرار داد. با تصميم انگلستان در سال مبنى بر خارج كردن نيروهاى خود از خليج فارس و شرق كانال سوئز، قطر خواستار اتحاد با بحرين و امارات عربى متحده شد. اما اين مذاكرات به جايى نرسيد و سرانجام قطر در سال اعلام استقلال كرد.

رژيم سياسى اين كشور سنتى و موروثى است و امير با تصميم و اجماع بزرگان خاندان سلطنتى انتخاب مى شود. امير، رئيس كشور و حكومت است و بر تمامى قوا رياست و نظارت دارد. از سوى ديگر، شوراى مشورتى (مجلس) بر هيأت وزيران نظارت مى كند و هيأت وزيران در برابر امير مسئول و پاسخگو است. امير بر ساختار قضايى كشور نيز نظارت كامل دارد. انتخاب نخست وزير، عزل و نصب تمامى عضو شوراى مشورتى و اعضاى هيأت وزيران، عزل و نصب فرماندهان عالى نظامى و مقامات عالى قضايى، صدور فرمان ها و امضاء تمام معاهدات نيز به عهده امير است. بدين ترتيب به نظر مى رسد ساختار حكومتى قطر بر پايه ى اختلاط قوا استوار باشد.

تا پيش از روى كار آمدن اميرفعلى در سال، در قطر انتخابات عمومى وجود نداشت و تشكيل احزاب سياسى و اتحاديه هاى كارگرى نيز ممنوع بود. بدين ترتيب در كنار اختلاط قوا مى توان از نوعى ديكتاتورى قبيلگى و سنتى نيز نام برد. اگر چه با روى كار آمدن امير فعلى «شيخ حمدبن خليفه آل ثانى» فارغ التحصيل دانشكده نظامى انگلستان كه با كودتاى آرام، پدرش را بر كنار كرده و خود به قدرت رسيده است، برخى اقدامات محدود براى ايجاد اصلاحات ساختارى در قطر انجام گرفته است. به عنوان مثال مى توان از تدوين قانون اساسى جديد نام برد كه در آن برگزارى انتخابات شوراى مركزى شهردارى ها، دادن حق رأى به زنان، ايجاد شوراى مشورتى (مجلس) انتصابى توسط امير و كاهش سانسور در رسانه ها تأكيد شده است.

قطر همانند ساير شيخ نشين هاى خليج فارس كه پس از استقلال تحت سلطه انگلستان بودند، پس از استقلال نيز روابط خود را كماكان حفظ كرد. روابط نزديكى با قدرت هاى بزرگ به ويژه آمريكا دارد. خصوصاً پس از حمله عراق به كويت قطر به آمريكا بسيار نزديك شد تا جايى كه با امضاء موافقت نامه ى همكارى دفاعى ميان دو كشور، آمريكا امكان دسترسى به پايگاه هاى نظامى قطر را پيدا كرد. در اين توافق نامه هم چنين موضوع استقرار نيروهاى نظامى آمريكا و اجراى مانورهاى مشترك نظامى مطرح شده است. سرانجام پس از حمله آمريكا به عراق در سال و درخواست عربستان از آمريكا براى خارج كردن نيروها و پايگاه هاى نظامى اش از خاك اين كشور، قطر به مركز اصلى فرماندهى و استقرار نيروهاى نظامى آمريكا در منطقه تبديل شد.

قطر با عربستان داراى اختلافات مرزى شديد هستند و قطر همواره نگران رفتارهاى خصمانه عربستان نسبت به تماميت ارضى خويش است. در جديدترين مورد، عربستان در سال منطقه وسيعى را در جنوب شرقى قطر به تصرف خود در آورده است و بدين ترتيب ضمن دست يابى به سواحل خليج فارس در شرق قطر، موفق شده است ارتباط زمينى قطر را با امارات عربى متحده قطع و اين كشور را در محاصره خود آورد.

روابط سياسى ايران و قطر به سال هاى پيش از استقلال اين كشور باز مى گردد. يك ماه پس از اعلام استقلال قطر، ايران اين كشور را به رسميت شناخت و سفارت دو كشور افتتاح شد. قطر پس از پيروزى انقلاب اسلامى، ضمن ارسال پيام تبريكى براى امام خمينى (ره)، جمهورى اسلامى را به رسميت شناخت.

اما رفتارهاى بعدى قطر از جمله اعطاى كمك هاى مالى به عراق در زمان جنگ عليه ايران در قالب شورا ى همكارى خليج فارس و تحت فشار عربستان (على رغم موضع سياسى تقريباً بى طرفانه قطر) و هم چنين حمايت از ادعاهاى امارات در قبال جزاير سه گانه ى ايرانى، رشته هاى اعتماد ميان ايران و قطر را سست نمود. با حمله عراق به كويت، قطر دوباره به سمت ايران متمايل شد و نخستين دولت منطقه بود كه خواستار اجراى مجدد قرار دارد الجزاير ميان ايران و عراق شد. ايران و قطر هم چنين داراى منابع مشترك گاز در خليج فارس خصوصاً در حوزه پارس جنوبى هستند و در اين ميان قطر پيش تر و بيش تر از ايران به برداشت و صدور گاز اين منابع مشترك اقدام نموده است.

بحرين

مجمع الجزاير بحرين با جمعيتى حدود يك ميليون و پنجاه هزار نفر كشورى كوچك در جنوب خليج فارس است كه حدود يك سوم از جمعيت آن غير بحرينى هستند. اين جزاير با مركزيت شهر منامه و با مساحتى معادل كيلومتر مربع همانند ساير شيخ نشين هاى خليج فارس در سال از استعمار انگلستان جدا شده و به استقلال دست يافت. واحد پول اين كشور دينار بحرينى است.

جزاير بحرين از دير باز به عنوان پل ارتباطى ميان اروپا و خاور دور، اروپا و هند، اروپا و خليج فارس اهميت ويژه اى داشت و مركز پر رونقى براى تجارت و تبادلات فرهنگى محسوب مى شد.

بحرين تا پايان عصر ساسانى در قلمرو امپراتورى ايران (كه بر سراسر شبه جزيره عربستان تسلط داشت)، قرار داشت. پس از ورود اسلام به ايران نيز از زمان ديلميان (آل بويه) به اين سو بحرين جزء خاك ايران محسوب مى شد. اگر چه در مقاطعى ابتدا زنگيان و سپس قرمطيان (اسماعيليان) بر بحرين و برخى نواحى خليج فارس مسلط شدند. بحرين در سال به تصرف استعمارگران پرتغالى درآمد اما در سال مجدداً و اين بار توسط صفويان به خاك ايران منضم شد. با كوچ قبيله «آل خليفه» به بحرين، اين جزيره در سال ميلادى و در زمان كريم خان زند از ايران جدا شد و در از سوى انگليسى ها اشغال شد و طى قرارداد ميان انگليسى ها و خاندان آل خليفه به تحت الحمايگى انگلستان درآمد. ايران همواره در پى اعاده حاكميت خود بر بحرين بود اما در سال و پس از مجادلات بسيار و تحت فشار اعراب و انگلستان و سازمان ملل، طى يك رأى گيرى به جدايى از ايران رأى داد و به استقلال دست يافت.

بدين ترتيب دو تفاوت اصلى بحرين با ساير شيخ نشين ها اين است كه اولًا اين جزيره اگر چه مدت ها تحت سلطه انگلستان بود اما تا پيش از استقلال رسماً جزء قلمرو خاك ايران محسوب مى شد و ثانياً اكثريت (بيش از درصد) جمعيت اين كشور را شيعيان تشكيل مى دهند. اگر چه اقليت سنى قدرت مطلق را در اين كشور در دست دارند.

بحرين اگر چه از نظر وسعت كوچك ترين كشور حوزه خليج فارس محسوب مى شود اما اولًا داراى نقش مهمى در تبادلات تجارى و تبادلات پولى و بانكى منطقه بوده و ثانياً مركز مهمى براى جذابيت هاى سرمايه گذارى خارجى تلقى مى شود.

موقعيت استراتژيك بحرين با ايجاد ارتباط زمينى با خاك عربستان از طريق احداث پلى به طول كيلومتر كه در سال افتتاح شد، تقويت شده است و علاوه بر آن احداث اين پل نقش مهمى در ابعاد سياسى، امنيتى، اقتصادى و توريسم ايفا كرده است.

ماهيت رژيم سياسى اين كشور پادشاهى مشروطه است و طبق قانون اساسى، ظاهراً نظام استقلال قواى سه گانه در اين كشور وجود دارد. اما در عمل هر سه قوه زير نظر امير قرار دارند. امير داراى اختيار تعيين و عزل وليعهد، نخست وزير، اعضاى كابينه، عزل و نصب هر مقام مملكتى، مقامات عالى قضايى و نظامى و استانداران بوده و تمامى تصميمات مهم مملكتى توسط وى انجام مى گيرد. البته طبق قانون اساسى نمايندگان مجلس با رأى مردم و براى يك دوره ى چهار ساله برگزيده مى شوند. نظام قضايى بحرين همانند قطر، داراى دو دادگاه «مدنى» و «شرعى» است. نظام قضايى اين كشور براساس قوانين اسلامى و حقوق قضايى انگلستان تدوين شده است.

در اين كشور فعاليت احزاب سياسى ممنوع شده است و حزب قانونى وجود ندارد. اما برخى از گروه هاى بنيادگراى شيعه و گروه هاى كمونيست و چپ به صورت مخفيانه و غيرقانونى در اين كشور فعاليت مى كنند.

بحرين در سياست خارجى همواره كشورى ميانه رو بوده و سعى در هم زيستى مسالمت آميز و دورى از مناقشه با همسايگان دارد. بحرين در سياست هاى منطقه اى تابع شوراى همكارى خليج فارس خصوصاً عربستان و در سياست هاى بين العربى و موضوع فلسطين تابع اتحاديه عرب است. نزديكى جغرافيايى بحرين به عربستان و نگرانى بحرين از مناقشات و رقابت هاى دو كشور قدرتمند همسايه يعنى ايران و عراق و وجود اكثريت شيعه در بحرين سبب شده است تا دولت بحرين به دامان ديگر كشور قدرتمند منطقه يعنى پادشاهى عربستان پناه برده و به آن نزديك شود. چهارمين عاملى كه سبب نزديكى هر چه بيشتر بحرين به عربستان شده اين است كه برخلاف ايران پس از انقلاب اسلامى و عراق كه داراى نظام جمهورى راديكال بوده اند، عربستان داراى ساختار سلطنتى موروثى مشابه بحرين است.

بحرين هم چنين داراى روابط بسيار نزديكى با قدرت هاى فرامنطقه اى خصوصاً انگلستان و آمريكاست. به طورى كه از سال ميلادى به اين سو مقر اصلى فرماندهى ناوگان پنجم دريايى آمريكا همواره در بحرين واقع است و در سال، بوش، رئيس جمهور آمريكا بحرين را به عنوان يكى از متحدان اصلى آمريكا در منطقه معرفى كرد.

پس از استقلال بحرين از ايران در زمان رژيم پادشاهى ايران، ايران و بحرين به تدريج روابط ديپلماتيك برقرار كردند اما وقوع انقلاب اسلامى، نگرانى شديد بحرين را برانگيخت. شيعيان بحرين در دهه ميلادى تحت تأثير معنوى انقلاب اسلامى ايران دست به اعتراضات وسيع زده و خواستار احقاق حقوق پايمال شده ى تاريخى خود و سهم خود از حاكميت به تناسب درصد اكثريت جمعيتى خود شدند. اما دولت بحرين با حمايت كشورهاى منطقه و قدرت هاى خارجى، اين حركت ها را به شدت سركوب كرد و ايران را به همكارى در طرح هاى براندازى رژيم پادشاهى بحرين متهم كرد. اين امر سبب تيرگى روابط دو كشور شد.

ايران و بحرين روابط ديپلماتيك خود را مجدداً در سال از سر گرفتند اما به هر حال عواملى چون حمايت هاى پى در پى بحرين از ادعاهاى امارات در قبال جزاير سه گانه ى ايرانى كه در قالب بيانيه هاى شوراى همكارى خليج فارس انجام مى گيرد، دادن رأى ممتنع در مجامع بين المللى از جمله كميسيون حقوق بشر سازمان ملل و درخواست بحرين از شوراى همكارى خليج فارس براى صدور قطعنامه ى شديد عليه ايران، روابط دو كشور را در سطح پايين نگاه داشته است. اگر چه در سال هاى اخير بحرين تلاش هايى براى تنش زدايى و ارتقاء سطح روابط خود با ايران انجام داده است.

ص: 23

ص: 24

عمان

مشخصات و شرايط عمومى عمان

پيش زمينه تاريخى

اشاره

عمان كشورى است كه تاريخ آن با فراز و نشيب هاى بسيارى همراه بوده است. اين كشور در قرن نهم ميلادى به اوج رونق خود رسيد و با گذشت زمان اين عظمت را از دست داد. اختلافات مذهبى و برخوردهاى ناشى از آن، كه بين سنى ها و اباضى ها آغاز شده بود، به مرور زمان به درگيرى هايى بين امامت و سلطنت منجر شد. با آغاز قرن شانزدهم ميلادى پرتغالى ها به عمان حمله كرده و اين كشور را به تصرف خود درآوردند. در حدود سال ميلادى جنگ ميان طرفداران امام و مخالفان او بالا گرفت و با درخواست امام مسقط، نيروهاى ايرانى به دستور «نادرشاه» وارد عمان شده، بعد از شكست رقيبان در آنجا ماندند. قواى ايرانى دو بار ديگر وارد عمان شده و در سال بخش هاى مهمى از آن را به تصرف خود درآوردند، اما با قتل نادرشاه و به هم ريخستن اوضاع داخلى ايران، اين سرزمين از دست نيروهاى ايرانى خارج شد. پس از اين سال ها «احمد بن سعيد» با شكست رقبا به سلطنت عمان رسيد و سلسله «آل سعيد» را بنيان گذارى كرد. با مرگ وى و بالا گرفتن اختلاف بر سر جانشينى اش، بار ديگر دوران سقوط اين سرزمين آغاز شد. با از دست دادن قدرت مركزى، سلطه انگليسى ها بر اين كشور روز به روز افزايش يافت، به گونه اى كه با امضاى قراردادهايى ميان دو كشور، عمان به صورت كشور تحت الحمايه انگلستان در آمد. اين كشور در بيست دسامبر به استقلال كامل خود از انگلستان دست يافت.

در اين سال ها «سلطان سعيد بين تيمور» بر عمان حكمرانى مى كرد. او در سال جانشين پدر خود شد و تا سال، كشور را مبتنى بر روش هاى بسيار محافظه كارانه اداره كرد، به طورى كه در زمان سلطنت او هيچ گونه وسايل ارتباط جمعى در عمان وجود نداشت. در سال فرزند وى سلطان قابوس با كودتايى بدون خونريزى پدر را سرنگون كرد و خود به قدرت رسيد. سلطان قابوس برخلاف پدر سعى دارد تا عمان را از انزوا خارج ساخته، زمينه هاى توسعه آن را فراهم سازد.

موقعيت جغرافيايى

طول و عرض جغرافيايى كشور عمان درجه شمالى و درجه شرقى است. همسايگان آن شامل عربستان سعودى، امارات متحده عربى و يمن است. مساحت عمان، كيلومتر مربع، طول مرزهاى خاكى آن، كيلومتر و طول مرزهاى آبى آن، كيلومتر مى باشد. طول مرزهاى اين كشور به تفكيك همسايگان شامل عربستان سعودى: كيلومتر، امارات متحده عربى: كيلومتر و يمن: كيلومتر است.

جمعيت

جمعيت كشور عمان در حدود،، هزار نفر مى باشد. از عمان در حدود درصد جمعيت در مسقط پايتخت اين كشور و باطنه زندگى مى كنند؛ در حدود هزار نفر در منطقه ظفار زندگى مى كنند و حدود، نفر در شبه جزيره مسندام زندگى مى كنند. در حدود، نفر مهاجر در عمان زندگى مى كنند كه غلب آنها كارگران خارجى از پاكستان، بنگلادش، مصر، اردن، هند و فيليپين هستند.

در كل جمعيت اين كشور در حدود درصد از فرقه اباضيه هستند. سنى ها حدود درصد جمعيت و شيعيان جعفرى درصد جمعيت عمان را تشكيل مى دهند. درصد باقى مانده جمعيت اين كشور را هندوها، مسيحى ها و ساير اقليت ها تشكيل مى دهند كه اغلب آنها مهاجر هستند.

ساختار اجتماعى فرهنگى

پيروان فرقه اباضيه اكثريت جمعيت عمان را تشكيل مى دهند. اين گروه از مسلمانان پيرو «عبدالله بن عباد» بوده و در سراسر عمان سكونت گزيده اند. اهل سنت عمان در استان جنوبى «ظفار» و «سور» و نواحى اطراف آن حضور دارند. شيعيان به عنوان سومين گروه مذهبى عمان خود به سه گروه «عجم ها» و «لوايتا» و «بحارنه» تقسيم شده اند و بيشتر در امتداد ساحل باطنه و منطقه مسقط مطرح زندگى مى كنند. مسيحيان نيز در شهرهاى مسقط و سلاله سكنى دارند.

با توجه به اين كه دين رسمى عمان اسلام است، ساير اديان نقشى در ساختار سياسى كشور ندارند. در اين ميان اكثريت مردم عمان پيرو مذهب اباضى بوده و درت در دست آن هاست. با توجه به اين كه از صدر اسلام تاكنون حكومت در عمان در دست رهبران مذهبى بوده، امروزه نيز نفوذ مذهب در اين كشور زياد است و كشور طبق اصول شرعى فرقه اباضى اداره مى شود. سلطان قابوس با وجود تلاش براى اداره مملكت به شكلى غير مذهبى هنوز نتوانسته است در اين زمينه به موفقيت دست يابد و شرايط حاكم بر جامعه كاملًا مذهبى و مبتنى بر اصول شرعى اباضيه است.

ساختار حكومت

ماهيت حكومت عمان سلطنت مطلقه است و همه امور در شخص سلطان خلاصه مى شود. با توجه به اينكه در عمان قانون اساسى وجود ندارد، قواى سه گانه از يكديگر تفكيك و مجزا نمى شوند و سلطان بر هر سه قوه تسلط داشته و وظايف آن ها را مشخص مى كند.

سلطنت در عمان موروثى است و جانشين سلطان، سه روز پس از مرگ يا كناره گيرى وى از جانب خاندان سلطنتى انتخاب مى شود و اداره كشور را در دست مى گيرد. سلطان افزون بر مقام سلطنت، رياست حكومت، مقام نخست وزيرى و فرماندهى كل نيروهاى مسلح را بر عهده دارد. وزراى كابينه به دست سلطان منصوب مى شوند. اعضاى مجلس دولت نيز از سوى شاه انتخاب مى شوند؛ همچنين رئيس مجلس شورا، رؤساى قوه قضائيه و قضات دادگاه ها از سوى شاه تعيين مى شوند.

در حكومت پادشاهى و سلطنتى عمان، همه چيز قائم به ذات سلطان است. تمام قوانين و تصميم گيرى هاى مهم با فرمان سلطان صادر مى شود و تمامى آنها لازم الاجرا است. قوانين، احكام و فرمان ها از جانب شخص سلطان به تصويب مى رسند. همچنين پيمان ها، قراردادها و منشورهاى بين المللى پس از تأييد و امضاى سلطان به طور رسمى اعلام مى شوند. سلطان در تصميم گيرى هاى خود از مشورت با وزراء و نمايندگان مجالس نيز بهره مى برد. در عمان تشكيل هرگونه حزب سياسى و انجمن ممنوع است.

ساختار و شاريط اقتصادى

نظام اقتصادى عمان را مى توان به سه دوره تقسيم كرد:

تا: دوران توسعه اقتصادى

تا: كاهش هزينه ها و بهينه سازى به دليل سقوط بهاى نفت در سال و.

تاكنون: رشد و توسعه پايدار

اقتصاد عمان در طول مجموعه اى از برنامه هاى توسعه تحول پيدا كرد كه با برنامه پنج ساله اول () آغاز شد. به دستور سلطان قابوس، چشم انداز اقتصادى عمان تا سال در پايان نخستين مرحله از توسعه كشور تدوين شد. چشم انداز اهداف اقتصادى و اجتماعى كشور در طول سال مرحله دوم روند اقتصادى () را طراحى مى كند.

صادرات تجارى نفت اردن در سال آغاز شد و از آن زمان ميدان هاى نفتى بسيار بيشترى اكتشاف و توسعه يافته اند. در ماه ژوئن سال، ميدان نفتى جديدى در جنوب عمان كشف شد كه تداوم حيات تجارى منابع نفتى را نشان داد. ميزان ذخاير نفت عمان/ ميليارد بشكه (برآورد سال) است. ميزان ذخاير گاز اين كشور نيز/ تريليون فوت مكعب () مى باشد. كالاهاى صادراتى مهم عمان شامل نفت، صادرات مجدد كالا، ماهى، فلزات و منسوجات است و كالاهاى وارداتى مهم آن نيز شامل ماشين آلات و تجهيزات حمل و نقل، كالاهاى صنعتى مواد غذايى و روغن صنعتى است.

مهم ترين منبع در آمد كشور عمان در حال حاضر صادرات نفت است كه حدود درصد از درآمد صادرات و درصد از توليد ناخالص داخلى را به خود اختصاص داده است. پس از نفت بخشى از درآمد كشور از طريق گاز مايع تأمين مى شود كه/ درصد از توليد ناخالص داخلى را به خود اختصاص مى دهند و صادرات مجدد كالا منبع ديگرى براى تأمين درآمد كشور به شمار مى آيد. همچنين صادرات محصولات كشاورزى و دريايى درصد از صادرات غيرنفتى كشور عمان را تشكيل مى دهند و نقش مهمى را در تأمين درآمد كشور ايفا مى كنند.

روابط عمان و ايران

در سال برقرارى روابط رسمى بين ايران و عمان اعلام شد. به دنبال پيروزى انقلاب اسلامى، آخرين نيروهاى ارتش ايران كه پس از سركوبى جنبش ظفار همچنان در عمان باقى مانده بودند، اندكى پس از انقلاب به كشور بازگشتند. با آغاز جنگ ايران و عراق، دولت عمان بى طرفى خود را اعلام كرد اما رسانه هاى اين كشور به طرفدارى و حمايت از مواضع رژيم عراق مى پرداختند. با اين همه پس از فتح خرمشهر دولت عمان مواضع خود را تعديل كرده، تبليغات خود را كاهش داد و با حفظ بى طرفى سعى در جلب نظر مجدد ايران كرد. روابط اقتصادى ايران و عمان از دهه به تدريج آغاز شد و گسترش يافت و مقامات دو كشور با يكديگر ديدار و گفت و گو كردند. بدين سان حجم مبادلات بازرگانى ميان ايران و عمان افزايش يافت.

در سال هاى اخير روابط بازرگانى و اقتصادى ميان دو كشور از جمله همكارى هاى فنى در زمينه كشاورزى، ماهى گيرى و دامدارى و تسهيل روند واردات دام زنده از ايران و همچنين همكارى در زمينه نفت و گاز و فلزات (مس) افزايش يافته است. روابط ايران با عمان بيشتر در چارچوب روابط ايران با ساير كشورهاى حاشيه جنوبى خليج فارس قرار مى گيرد. ولى عمان جهت گيرى مثبت ترى در سياست خارجى خود نسبت به ايران دارد و تنش زدايى و تعاملات دو سويه را ترجيح مى دهد. با اين حال دو كشور در برخى موارد چون حضور نيروهاى خارجى در منطقه و مسايل منطقه اى اختلاف نظرهايى نيز دارند.

ص: 25

تركيه

موقعيت جغرافيايى

تركيه در غرب قاره آسيا قرار گرفته است. منطقه جغرافيائى كه تركيه در آن قرار دارد آناتولى و آسياى كوچك (آسياى صغير) نيز ناميده مى شود. تركيه، سرزمينى در غرب آسيا و جنوب شرق اروپا، در نيمكره شمالى (تا درجه عرض شمالى و تا درجه طول شرقى) با وسعتى معادل/ كيلومتر مربع (/ كيلومتر مربع در قاره اروپا)، از دو شبه جزيره آناتولى (درصد خاك تركيه و بخش آسيايى) و تراس شرقى (درصد خاك تركيه و بخش اروپايى) تشكيل يافته است. تركيه از سه طرف به دريا راه دارد و دو همسايه اروپايى و شش همسايه آسيايى دارد، از شمال شرق كيلومتر مرز با كشورهاى مشترك المنافع، از شرق كيلومتر مرز با ايران، از جنوب با عراق و سوريه (و كيلومتر) و از غرب با يونان و بلغارستان (و كيلومتر) مرز مشترك دارد و درياهاى سياه (شمال تركيه)، مرمره و اژه (شمال غرب و غرب)، مديترانه (جنوب)، از طريق دو تنگه بسفر و داردانل به درياهاى آزاد مرتبط مى شود و از لحاظ جغرافيايى موقعيت مناسب بحرى به اين كشور مى دهند. منطقه آناتولى شرقى مرتفع ترين و بلندترين منطقه تركيه است.

موقعيت استراتژيك

اشاره

موقعيت خاص جغرافيايى تركيه موجب شده است كه اين كشور از موقعيت استراتژيكى برخوردار باشد. اين سرزمين همانند پلى دو منطقه مهم و استراتژيكى بالكان و خاورميانه را به يكديگر متصل مى كند. وجود نفت در خاورميانه و بحران هاى متعدد در اين منطقه باعث افزايش اهميت تركيه شده است. همچنين نزديكى اين كشور به درياى سياه، اژه، مديترانه و وجود دو تنگه مهم بسفر و داردانل، باعث شده است كالاهاى مصرفى اروپا از طريق تركيه به خاورميانه ارسال شود. تركيه پيوندگاه دو قاره مهم آسيا و اروپا است. از ديدگاه وسعت، تركيه با/ كيلومتر مربع مساحت (كمتر از نصف مساحت ايران)، سى و پنجمين كشور جهان به شمار مى آيد. اين كشور از نظر استراتژيكى اهميت به سزايى دارد، زيرا حلقه ى رابط بين اروپا و آسيا مى باشد. سواحل شمال، جنوب و غرب تركيه، داراى آب و هواى مديترانه با زمستان هاى كوتاه ومعتدل و تابستان هاى گرم و طولانى است. قسمت هاى مركزى تركيه، خشك و لم يزرع بوده و ميانگين بارش سالانه آن، كمتر از 25 سانتى متر است. علاوه بر دامپرورى، كشاورزى نيز درآن معمول است و محصولات عمده آن عبارتند از: گندم، جو، تنباكو، زيتون، نيشكر، چاى وميوه. تركيه از لحاظ توليد آهن، فولاد، كروم، زغال سنگ و ليگنيت در خاورميانه، موقعيت بالايى دارد.

تاريخ

دولت عثمانى به دليل شكست در جنگ اول جهانى از هم پاشيد. در اين جنگ، عثمانى مورد تهاجم بريتانيا و متحدانش واقع شد. پس از سقوط عثمانى، مصطفى كمال پاشا به دليل سازماندهى مقاومت ملى عليه دول خارجى، قهرمان ملى تركيه گرديد و توانست جمهورى تركيه را بر پايه اصل جدايى دين از سياست بنا كند و ملقب به آتاتورك شد. تركيه فعلى در سال، به رهبرى مصطفى كمال پاشا (آتاتورك)، جانشين امپراتورى عثمانى شد.

بعد از يك دوران تك حزبى و حكومتى نسبتاً غير دموكراتيك، در سال، حزب دموكرات از گروه سياسى مخالف، قدرت را به دست گرفت، به تعداد احزاب اضافه شد و تعدد احزاب سياسى پذيرفته شد. مهمترين احزاب در صحنه سياسى فعلى تركيه عبارتند از: حزب عدالت و توسعه، حزب مام ميهن، حزب جمهورى خواه خلق، حزب راه راست، حزب ملى گراى حركت، حزب دموكراتيك چپ، حزب سعادت، حزب تركيه نوين و ...

آزادى هاى سياسى در دوره هايى با كودتاهاى نظاميان در سال هاى، و شكسته شد. در حال حاضر تركيه يكى از دموكرات ترين كشورهاى اسلامى مى باشد كه ارزش هاى مردم سالارانه در آن در حال نهادينه شدن هستند. با اين حال هنوز نظاميان در صحنه سياسى تركيه بازيگرى قدرتمند شناخته مى شوند و هرگاه لازم بدانند دست به اقداماتى غير متعارف مى زنند.

در سال، تركيه با دخالت نظامى خود عليه كودتاى يونانيان در قبرس، مانع از الحاق قبرس به يونان شد.

در سال، نيروهاى نظامى، دولت اربكان را كه با برنامه هاى اسلامى روى كار آمده بود، ساقط كرد.

از سال تاكنون، حزب كارگران كردستان و حكومت تركيه درگيرى هاى نظامى بسيارى داشته اند كه باعث مرگ بيش از/ نفر شده است.

مردم تركيه و زبان آنها

زبان اكثر اهالى تركيه، تركى استانبولى است اما در كنار آن زبان هاى كردى، عربى و ارمنى نيز در ميان گروه هاى قومى استفاده مى شود.

كردهاى تركيه بيشتر در جنوب شرقى و شرق اين كشور زندگى مى كنند. گروهاى قومى كوچك تر در تركيه عبارت اند از: آذرى ها (شمال شرق)، لازها (شمال)، عرب ها (جنوب) و ارمنى ها (استانبول).

ترك هاى تركيه از اقوام ترك سلجوقى بودند كه از آسياى ميانه به فلات آناتولى كوچ كردند و پس از غلبه بر امپراتورى بيزانس (روم شرقى)، امپراتورى عثمانى را در آنجا بنا نهادند.

مذهب در تركيه

اشاره

نخستين قانون اساسى جمهورى تركيه كه در سال 1924 ميلادى تهيه شده است، دين رسمى جامعه را اسلام تعيين نموده است. ليكن در اصلاحات قانونى سال 1928، اين ماده قانونى حذف و با تاكيد بر جدايى دين از سياست، تركيه كشورى با دولت و حكومت لائيك (تفكيك دين از سياست) معرفى گرديده است. بنابر آخرين آمار موجود در تركيه، حدود 98 درصد جمعيت اين كشور را مسلمانان و 2 درصد را مسيحيان و كليميان و ديگر اديان تشكيل مى دهند.

مسلمانان تركيه اكثراً تابع مذهب تسنن مى باشند كه از ميان آنها حنفى ها بزرگترين گروه محسوب مى گردند و عمدتاً در مركز و غرب تركيه ساكن هستند. شافعى ها با جمعيتى كمتر در مناطق شرقى تركيه مستقر و اكثراً كرد هستند. شمار پيراوان مذاهب ديگر بسيار كم مى باشد. روى هم رفته پيروان اديان در تركيه به دو قسمت تقسيم مى شوند:

الف) پيرامون اسلام كه خود به چندين فرقه و مذهب تقسيم مى شوند و اهم آنها عبارتند از:

حنفى ها، جمعيت قابل ملاحظه اى از اهل سنت تركيه را تشكيل مى دهند.

شافعى ها، شاخه اى از اهل سنت كه پيروان آن را بيشتر كردها تشكيل مى دهند.

پيراوان ساير فرق اهل سنت و طريقت ها.

علويان (به چهار دسته با نامهاى رافضى، باطنى، حروفى و بكتاشى تقسيم و بنابر آمار رسمى دولت تركيه حدود 12 ميليون نفر پيرو دارد).

شيعيان، پيرو مذهب جعفرى بوده و نزديك به يك ميليون و دويست هزار نفر هستند.

ب) پيروان ساير اديان:

مسيحيان شامل فرق پروتستان، كاتوليك، ارامنه و ....

يهوديان (حدود 30 هزار نفر در اين كشور سكونت دارند).

سيستم سياسى تركيه

اشاره

نظام سياسى تركيه، نظام دموكراسى پارلمانى است و مسؤليت سياسى و اجرايى بر عهده نخست وزير است كه خود توسط پارلمان انتخاب مى شود. اين نظام سياسى جمهورى و سكولار است. پارلمان تركيه متشكل از نماينده است كه براى يك دوره پنج ساله توسط مردم به صورت مستقيم انتخاب مى شوند. پارلمان تنها ركن قانونگذارى در تركيه مى باشد. هر حزبى كه اكثريت را در انتخابات پارلمانى كسب كند مجاز است كابينه را تشكيل دهد، در غير اين صورت حكومت ائتلافى تشكيل مى شود. رئيس جمهور تركيه توسط نمايندگان پارلمان براى يك دوره هفت ساله انتخاب مى شود. مطابق قانون اساسى تركيه، رئيس جمهورى با رأى دست كم دو سوم از 550 نماينده مجلس ملى براى دوره اى هفت ساله انتخاب مى شود و در صورتى كه هيچ يك از نامزدهاى احراز اين سمت نتواند در دور اول و دوم رأى گيرى به اين حد نصاب دست يابد، رأى گيرى به دور سوم كشيده مى شود و فقط دو نامزد واجد بيشترين آرا به مرحله سوم رقابت راه پيدا مى كنند. نامزدى كه اكثريت مطلق آرا را كسب كند برنده انتخابات اعلام مى شود. در صورتى كه رأى گيرى دور سوم هم به گزينش رئيس جمهورى منجر نشود، پارلمان منحل مى شود و انتخابات زود هنگام برگزار مى شود. پارلمان بعدى موظف به انتخاب رئيس جمهور خواهد بود. طبق قانون اساسى، رئيس جمهور تركيه مى تواند مصوبات پارلمان را براى يك بار رد كند و در صورت تصويب مجدد طرح در پارلمان يا بايد طرح پارلمان را تائيد كند و يا آن را به رفراندوم بگذارد. قوه قضائيه تركيه مستقل مى باشد؛ قضات بر اساس اصول قانون اساسى، رويه هاى قضايى و تجربيات فردى قضاوت مى كنند و مقامات اجرايى و دولتى حق دخالت، اعمال نظر و ارائه توصيه به دادگاه را ندارند و مكلف به پيروى از رأى دادگاه مى باشند. طبق قانون اساسى، تمام شهروندان تركيه حق دارند رأى دهند، كانديدا شوند و در فعاليت هاى سياسى و حزبى شركت نمايند. حداقل سن رأى دهى در تركيه سال مى باشد و رأى دادن بايد به صورت منفى باشد.

روابط خارجى تركيه

در دوران جنگ سرد، تركيه به عنوان جزئى از بلوك غرب شناخته مى شد. تركيه در اوايل دوره جنگ سرد (م)، به علت وحشتى كه از حمله شوروى سابق داشت، به عنوان بازوى شرقى بلوك غرب به پيمان نظامى ناتو پيوست و پس از فروپاشى شوروى احتمال مى رفت كه از اهميت نقش تركيه كاسته شود اما به علت همجوار شدن اين كشور با كشورهاى مشترك المنافع (جمهورى آذربايجان، ارمنستان و گرجستان) و وجود منابع نفت و گاز در اين منطقه، دوباره مورد توجه غرب قرار گرفت. تركيه در دوره اشغال كويت به دست نيروهاى عراق و در جنگ خليج فارس ()، به موازات جبهه سعودى، جبهه اى در شمال عراق گشود و فعالانه عليه حضور نظامى عراق در كويت به نيروهاى متحدين كمك كرد. پس از وقوع انقلاب اسلامى در ايران ()، كشورهاى غربى سعى كردند از طريق نفوذ تركيه در آسياى مركزى و قفقاز و انحصارى ساختن بازارهاى اين مناطق، از نفوذ ايران بكاهند و حضور خود را از اين طريق افزايش دهند.

تركيه در سال به عضويت سازمان ملل در آمد و در سال به ناتو پيوست. تركيه عضو جنبى جامعه اروپا است و اكنون با اجراى اصلاحاتى سعى در تحكيم و تقويت اقتصاد و مردم سالارى دارد تا بتواند مذاكرات براى عضويت كامل و نهايى در اتحاديه اروپا را آغاز نمايد.

تركيه با تمام كشورهاى جهان رابطه سياسى دارد و دستگاه سياست خارجى اين كشور يكى از فعال ترين نهادهاى اين كشور مى باشد. در سال هاى اخير تركيه توجه خاصى به مسايل خاورميانه و مناطق پيرامونى خود نشان داده است. با ايران هم روابط مناسبى چه به صورت دو جانبه و چه شركت در نهادهاى منطقه اى از قبيل دى اسلامى، سازمان اكو و سازمان كنفرانس اسلامى دارد.

مشكلات تركيه با كشورهاى همجوار

تركيه از ديرباز با برخى همسايگان خود مرزهايى ناآرام داشته است. از آن جمله مى توان به موارد زير اشاره كرد:

دشمنى دير ينه با ارمنستان (همسايه شرقى)؛

مرزهاى ناآرام با عراق، تجاوز به خاك اين كشور در بخش هاى شمالى و اجراى طرح هاى تحت پوشش ( (PAG كه از طريق آن تركيه كنترل مصب هاى دجله و فرات و بهره بردارى يك جانبه و پركردن مخازن آب را انجام مى دهد و انقطاع جريان آب اين دو رودخانه همواره موجب نگرانى دو كشور سوريه و عراق است؛

مسئله كردها و تنش با ايران، جمعيت كردهاى تركيه و فعاليت هاى مرزى آنها گاه مسائلى را به وجود آورده كه بر روابط دو كشور تأثير داشته است؛

مشكلات تركيه در خارج از قلمروى ملى به سه كشور يونان، مقدونيه و قبرس مرتبط است. تركيه همواره با يونان بر سر حوزه درياى اژه، محدوده پرواز، حوزه فلات قاره و حقوق اقليت ترك اختلاف دارد؛

تركيه مشكلاتى هم با سوريه بر سرمسائلى مانند نحوه استفاده از آب رودهاى دجله و فرات و كردها دارد.

دانستنى هايى در مورد تركيه

استانبول تنها شهرى در دنياست كه بين 2 قاره آسيا و اروپا واقع شده و طى هزاران سال پايتخت 3 امپراتورى بزرگ روم، بيزانس و عثمانى بوده است.

اولين منطقه مسكونى كه قدمت آن به 6500 سال قبل از ميلاد مى رسد، در چاتال هويوك ( (kuyohlatahC واقع در كشور تركيه، قرار گرفته اند. همچنين مقبره (هالى كارناس) sussanracilaH در بدروم و معبد (آرتميس) simetrA الهه ماه و شكار در افس، كه دو اثر از عجايب هفتگانه دنيا مى باشد، در تركيه قرار گرفته است.

اروپايى ها به وسيله ترك ها قهوه را شناختند.

اولين نقاشى روى ديوار كه نمايشگر انفجار آتشفشان نزديك كوه حسن داغ ( (gadnasaH مى باشد، بر روى ديوار خانه چاتال هويوك در تركيه ترسيم شده است.

اولين سكه در سارديس تركيه كه پايتخت باستانى پادشاه ليديا در اواخر قرن 17 قبل از ميلاد بوده، ضرب شده است.

گل هاى زيباى لاله كه امروزه مركز پرورش آن در هلند است براى اولين بار در سال هاى 1500 ميلادى از استانبول به وين و از آنجا به هلند برده شده است.

با ارزش ترين فرش ابريشم دنيا در موزه مولانا در قونيه تركيه قرار دارد و در سفرى كه ماركوپولو در قرن 13 به قونيه داشته است، از اين فرش به عنوان بهترين و زيباترين فرش دنيا ياد كرده است.

آخرين روزهاى زندگى حضرت مريم در خانه سنگى كوچكى در افس تركيه سپرى گشته و آن خانه امروزه زيارتگاه هزاران مسيحى از سراسر دنيا مى باشد.

بر اساس نوشته هاى كتاب مقدس و همچنين نظر باستان شناسان، كشتى نوح بر فراز كوه آغرى در كشور تركيه فرود آمده است.

هفت كليساى

Philadelphia Sardis, Thyatira, Pergamum, Smyrna, Ephesus

وLaodicea كه از آنها در كتاب وحى (انجيل) نام برده شده است، در تركيه واقع شده اند.

كليساى St .Peter در آنتاليا در جنوب تركيه اولين محل عبادت مسيحيان، غارى بوده است كه Peter روحانى در آنجا موعظه مى كرده و در سال 1963، پاپ اين محل را به عنوان اولين كليساى جامع به دنيا معرفى كرد. هر ساله در 29 ژوِئن، مسيحيان از سراسر جهان براى زيارت به اين مكان سفر مى كنند. اين مكان ميزبان زيارت گران مسيحى از سراسر دنيا مى باشد.

آناتولى، محل تولد تعداد زيادى از شخصيت هاى افسانه اى چون هومر شاعر، پادشاه ميداس، هرودوت وSt .Paul روحانى بوده است.

St. Nicholas

كه امروزه به بابا نوئل معروف است، در منطقه Demre ( سواحل دريايى مديترانه) به دنيا آمده و در آنجا زندگى خود را سپرى كرده است. مردم معتقدند تابوتى كه در كليساى St .Nicholas قرار دارد متعلق به بابا نوئل مى باشد. 14. احمد چلبى، از اهالى تركيه، اولين شخصى بود كه در قرن 17 توسط دو بال از برج گالاتا پرواز كرد و در منطقه اوسكودار فرود آمد.

ص: 26

فلسطين

اشاره

فلسطين مهد اديان توحيدى بزرگ تاريخ و محل تلاقى تمدن هاست. سرزمين پربركت و زيبايى كه از لحاظ سوق الجيشى، سياحتى و دينى يكى از مهم ترين نقاط دنيا است. فلسطين در منتهى اليه غرب قاره آسيا و در شرق مديترانه واقع شده است. فلسطين علاوه بر جايگاه دينى كه مهد انبياء و اديان آسمانى است، به دليل قرار گرفتن در خاورميانه از اهميت ويژه اى برخوردار است. قرار گرفتن فلسطين در ميان تمدن هاى متخاصم كهن از يكسو و تشديد درگيرى نيروهاى مهاجم براى تسلط و تصرف آن از سوى ديگر اهميت و حساسيت موقعيت آن را دوچندان كرده است.

فلسطين از شرق به اردن، از غرب به درياى مديترانه، از شمال و شمال شرقى به سوريه و لبنان و از جنوب به شبه جزيره مصر (سينا) و خليج عقبه محدود مى شود.

تاريخ فلسطين

انسان هاى اوليه دوازده هزار سال قبل از ميلاد مسيح در فلسطين زندگى مى كردند. باستان شناسان در برخى از اين مناطق استخوان هاى انسان هاى اوليه را يافته اند. شهرهاى اريحا، مجد و غزه از كهن ترين شهرهاى جهان به حساب مى آيند. به دليل وضعيت جغرافيايى، رونق كسب و كار و كشاورزى، مهاجرت به اين سرزمين از چند هزار سال قبل از ميلاد آغاز شد. نخستين گروه مهاجر، كنعانى ها بودند. كنعانى ها از تبار كنعان بن سام بن نوح (ع) مى باشند. اين گروه ساكنان اصلى فلسطين محسوب مى شوند و سرزمين فلسطين به واسطه نام آنها «ارض كنعان» لقب گرفت. كنعانى ها ساكنان اصلى فلسطين شدند و با اشتغال به كشاورزى، دامپرورى و تجارت، در پى ريزى اين تمدن كهن تلاش نمودند. كنعانى ها قريب به 200 شهر از جمله شهرهاى معروف قدس و نابلس را بنا كردند. در قرن سيزدهم پيش از ميلاد قبايل جنگجويى از جزيره كرت و درياى اژه وارد فلسطين شدند كه نام اصلى آنان tselep بود. پلست ها، دشت ساحلى از غزه تا حيفا را به تصرف خود درآوردند. پس از زمانى فلسطينى ها جذب آيين كنعانى شدند و الهه آنها (دايگون، بعل و عشتار) را مى پرستيدند.

فنيقى ها در حدود 2500 سال پيش از ميلاد به فلسطين مهاجرت نمودند و شهر اورسالم را بنا نهادند. (قدس)

پس از آن نبطى ها كه فرقه اى عرب تبار بودند به فلسطين مهاجرت نمودند. اين قوم قرن ششم پيش از ميلاد از جزيره العرب به اين منطقه آمدند.

حضرت ابراهيم (ع) متعاقب شروع دعوت توحيدى اش، حوالى سال 2000 قبل از ميلاد به منظور صيانت از دين خود به همراه برادرزاده اش حضرت لوط به فلسطين مهاجرت نمود. حضرت ابراهيم در شهر الخليل (هبرون) اقامت گزيد. حضرت ابراهيم از همسر اول خود سارا صاحب فرزندى به نام حضرت اسحاق شد و قبل از آن نيز از همسر دوم خود هاجر، حضرت اسماعيل متولد شده بود.

حضرت يعقوب فرزند حضرت اسحاق بود، از حضرت يعقوب فرزندانى متولد مى شوند كه يكى از آنان حضرت يوسف بود. حضرت يعقوب و فرزندانش در دوره پادشاهى حضرت يوسف به مصر عزيمت مى كنند. فرزندان حضرت يعقوب در مصر باقى ماندند و سال ها بعد به همراه حضرت موسى (ع)، پيامبر برگزيده خدا به فلسطين رجعت نمودند.

پيامبران بنى اسرائيل در سرزمين فلسطين به ارشاد و هدايت مردمان آن بلاد مشغول مى گردند. در زمان حضرت داود (ع) و حضرت سليمان (ع)، قوم بنى اسرائيل به شوكت مى رسند.

پس از فوت حضرت سليمان بين يهوديان و ساكنان آن ديار درگيرى هايى رخ مى دهد و دو حكومت يكى در شمال به نام اسرائيل و به پايتختى سامريا و ديگرى در جنوب به نام يهودا به پايتختى اورشليم تشكيل مى گردد. جنگ و خونريزى ميان اين دو حكومت بالا مى گيرد و ماجرا با تسلط آشوريان بر حكومت اسرائيل پايان مى پذيرد. حكومت يهودا نيز توسط بخت النصر پادشاه كلدانى (بابل) سرنگون شد و يهوديان به بردگى و اسارت درآمدند.

با سرنگونى حكومت بابل توسط كوروش هخامنشى، پادشاه ايران، فلسطين تحت فرمانروايى كوروش درآمد و وى به يهوديان اجازه بازگشت به فلسطين را داد. يونانى ها در سال 479 قبل از ميلاد، در نبرد دريايى «سلامين» در جنگ با جانشينان داريوش هخامنشى به پيروزى رسيدند و اسكندر مقدونى توانست حكومت ايرانى ها را پايان بخشد؛ از آن زمان قدس و فلسطين كاملًا به اشغال يونانى ها درآمد. پس از يونانى ها، سلوكيان و پس از آن رومى ها فلسطين را به اشغال خود درآوردند. در دوره تسلط رومى ها حضرت مسيح (ع) در شهر بيت اللحم ديده به جهان گشود. يهوديان در دربار حكام رومى عليه مسيح و حواريونش توطئه مى كردند و در نهايت حضرت مسيح (ع) به صليب كشيده شد. پس از پيوستن رومى ها به دين مسيح و تجزيه امپراتورى روم، قسطنطنيه، پايتخت امپراتورى روم شرقى شد و بيزانس نام گرفت. ملكه هلينا مادر امپراتور قسطنطنيه در سال 326 ميلادى از فلسطين ديدار و كليساى قيامت را در قدس و كليساى المهد را در بيت اللحم بنا نهاد.

فلسطين شهر اسلام

در دوره رسالت حضرت محمد (ص)، فلسطين تحت حاكميت دولت بيزانس بود. فلسطين تداعى بخش خاطراتى براى رسول اكرم بود. فلسطين مسير مسافرت هاى تجار مكه به شام بود، همچنين جد پيامبر، هاشم عبدمناف در شهر غزه مدفون مى باشد و پدر حضرت محمد (ص) نيز در يكى از شهرهاى تجارى در شام فوت نمود. حضرت محمد (ص) به دستور پروردگار پس از مدتى كه رو به سوى بيت المقدس نماز مى خواندند رو به كعبه آوردند:

«سبحان الذى اسرى بعبده ليلًا من المسجدالحرام الى المسجد الاقصى الذى باركنا حوله».

پس از نبرد موته و غزوه تبوك در زمان حيات پيامبر اسلام، فلسطين در سال 15 هجرى و در زمان خليفه دوم عمر بن خطاب در نبرد برموك توسط سپاه تحت رهبرى خالد بن وليد به تصرف مسلمانان درآمد. عمر، اولين خليفه مسلمانان بود كه شخصاً راهى فلسطين شد.

پس از آن عبدالملك مروان، خليفه پنجم اموى مجسمه بزرگى درآن ديار ساخت كه به مسجد الصخره معروف است. فرزند وى وليد بن عبدالملك، مسجدالاقصى را بازسازى نمود و از آن زمان منطقه پيرامون مسجد، حرم شريف نام گرفت. پس از اموى ها، عباسيون نيز به قدس اهميت ويژه اى مى دادند. سلسله فاطميون مصر، فلسطين را از سيطره عباسى ها خارج ساخت كه اين باعث تحليل قواى مسلمانان شد.

صليبى ها به فلسطين حمله نمودند و فاطميون را شكست دادند. اما در سال 583 هجرى، صلاح الدين ايوبى، سردار سپاه اسلام بر صليبى ها فاتح گرديد. مملوكيان (جانشينان ايوبى ها) بر تاتارها پيروز گرديدند. عثمانى ها در اوت 1516 ميلادى با پيروزى بر مملوكيان وارد فلسطين شدند و 400 سال بر سرزمين فلسطين حكومت نمودند.

پس از وقوع انقلاب فرانسه در 17، ناپلئون به منظور مقابله امپراتورى فرانسه با عثمانى و اشغال مصر و شام به فلسطين حمله كرد. احمد پاشا، سردار عثمانى در عكا موفق شد سربازان فرانسوى را شكست دهد. حكومت عثمانى ها بر فلسطين تا پايان جنگ جهانى اول و فروپاشى امپراتورى عثمانى ادامه داشت.

يهوديان قرن ها سرگشته و تحت فشار حكام قرار داشتند؛ عده اى از يهوديان طرفدار بازگشت به آنچه «سرزمين موعود» مى خواندند بودند. شخصى كه اولين بار واژه صهيونيسم را به كار برد «ناتال پيرناوم»، خبرنگار يهودى اتريشى در سال 1893 بود. با نقش آفرينى تئودور هرتزل، رهبر صهيونيستى يهوديان، جنبش صهيونيستى متحول گرديد. وى در سال 1896 در كتابى تحت عنوان «دولت يهود»، ديدگاه هاى خود را درخصوص مسئله يهوديان و لزوم كوچ يهوديان و اسكان آنها مطرح نمود. هرتزل در تاريخ 29 اوت 1897، نخستين كنگره صهيونيستى در شهر بال سوئيس را پايه ريزى نمود كه مى توان گفت صهيونيسم سياسى در آن كنگره تولد يافت.

پس از مرگ هرتزل (1904)، حيم وايزمن رياست سياسى ها را برعهده گرفت. وايزمن در طول جنگ جهانى اول با انگليس و فرانسه روابط نزديكى برقرار نمود. از سوى ديگر بريتانيا نيز دست به كار شد و با اعزام «لورنس»، افسر سرشناس خود و ملاقات او با شريف حسين (شريف مكه)، موفق شد وى را عليه دولت عثمانى و ترك ها بشوراند. بريتانيا وعده هاى دروغينى به شريف مكه داد كه مناطق آزاد شده عربى را به وى واگذار نمايد. سپاهيان عرب كه از سوى فيصل و عبدالله (فرزندان شريف حسين) فرماندهى مى شدند، نقش مهمى در شكست دولت عثمانى داشتند. بريتانيا به شريف حسين و عرب ها خيانت نمود و طى مذاكراتى پنهانى با فرانسه كه به توافق سايكس پيكو مشهور گرديد، مصر، اردن، عراق و فلسطين به بريتانيا و سوريه و لبنان در اختيار فرانسه قرار گرفت. در اعلاميه بالفور در 1917، كه توسط لرد آرتور بالفور وزير خارجه بريتانيا به روچيلد، سرمايه دار معروف يهودى نگاشته شد، تشكيل كشور مستقل براى يهوديان وعده داده شد و بريتانيا به منظور كسب قيموميت بر فلسطين سعى و تلاش نمود تا كار برپايى موطنى براى قوم يهود در اين مكان را تحصيل كند. اين مسئله در كنفرانس سان ريمو در 1920 صورت عملى به خود گرفت و در ژوئن 1922، از سوى جامعه ملل به تصويب رسيد.

در طى دهه هاى 20، 30 و 40 ميلادى، سران يهودى در ارتباط نزديك با دولت بريتانيا مقدمات مهاجرت يهوديان و خريد زمين هاى اعراب محلى را به وجود آوردند. وقايع جنگ دوم جهانى و آزار بخشى از يهوديان توسط آلمان نازى سبب گرديد كه يهوديان با بزرگ نمايى و مظلوم نمايى در سطح جهان زمينه را براى تشكيل دولت مستقل يهودى بيش از گذشته آماده ببينند.

در 29 نوامبر 1947، جامعه ملل با اكثريت رأى به تقسيم فلسطين داد و سرزمين تاريخى فلسطين را به دو كشور جداگانه يهودى و عربى تقسيم نمود و بيت المقدس را نيز تحت كنترل بين المللى درآورد (قطعنامه 181 مجمع عمومى). اين طرح (طرح جدايى) را رهبران يهودى پذيرفتند (شامل آژانس هاى بين المللى يهود)، اما رهبران فلسطينى و اعراب آن را رد نمودند. در 15 مى 1948، دولت يهودى اسرائيل اعلام موجوديت نمود و حيم وايزمن اولين رئيس جمهور و ديويد بن گوريون، اولين نخست وزير اسرائيل معرفى شدند. ارتش آزادى بخش عربى (لبنان، سوريه، عراق، مصر و اردن) به همراه اعراب محلى به اسرائيل حمله نمودند و جنگ اول اعراب و اسرائيل آغاز گرديد. پس از جنگ 1948 تا قبل از جنگ 1967 (شش روزه)، نوار غزه در كنترل مصر و كرانه غربى قسمت شرقى و بيت المقدس در اختيار اردن قرار گرفت (قسمت هاى غربى در اختيار اسرائيل بود). اسرائيل در جنگ ژوئن 1967، سرزمين هاى عربى كرانه غربى رود اردن، نوار غزه، صحراى سينا و بلندى هاى جولان را به تصرف خود درآورد. براساس قطعنامه هاى 338 و 242 شوراى امنيت سازمان ملل متحد، اسرائيل بايستى به مرزهاى پيش از جنگ (1967) بازمى گشت.

در سال 1988، براى اولين بار سازمان آزادى بخش فلسطين كه نمايندگى فلسطينى ها را برعهده داشت، با پذيرش قطعنامه هاى 242 و 338 اصل زمين در برابر صلح را پذيرفت.

ياسر عرفات، رهبر جنبش فتح و رئيس سازمان آزادى بخش فلسطين با شركت در كنفرانس صلح مادريد (1991) و اسلو (1993)، موجوديت دولت يهودى اسرائيل را پذيرفت و در ازاى آن اسرائيل حكومت خودگردان فلسطين را در اراضى كرانه غربى و غزه به رسميت شناخت.

در حال حاضر حدود 000. 400. 1 نفر فلسطينى در نوار غزه ساكن مى باشند و حدود 5/ 2 ميليون نفر در محدوده كرانه غربى و نزديك به 2/ 1 ميليون نفر عرب فلسطينى در سرزمين هاى سال 1948 (اسرائيل) زندگى مى كنند. سرزمين فلسطين همچنان در اشغال به سر مى برد اما هويت فلسطينى همچنان پويا، زنده و مقاوم است. يك دوره دو ساله مذاكرات سازش در سال 2000 و پس از گفت وگوهاى صلح كمپ ديويد به دليل زياده خواهى هاى طرف اسرائيلى و چشم پوشى از حقوق اصلى فلسطينى ها از جمله بازگشت كامل آوارگان و پايتختى بيت المقدس براى دولت فلسطينى و لزوم عقب نشينى كامل اسرائيل از اراضى اشغال سال 1967، به شكست انجاميد كه به دنبال آن دومين انتفاضه مردم فلسطين معروف به انتفاضه الاقصى آغاز شد و 4 سال به طول انجاميد. متأسفانه طى چند دهه اخير بين نيروها و جريانات فلسطينى اختلافات و تفاوت نظرهايى مشاهده گرديده است كه به آرمان آزادى فلسطين لطمه زده است. جدال هاى فرسايشى جنبش فتح، به عنوان قديمى ترين نيروى سياسى و اجتماعى فلسطينى، با جنبش مقاومت اسلامى حماس در مورد نوع نگاه به اسرائيل و تسلط بر حكومت خودگردان همچنان ادامه دارد.

فتح و حماس هر دو ادعاى حمايت از آرمان فلسطين را دارند و طرف ديگر را به عدول از اين آرمان متهم مى نمايند.

آنچه پس از دهه ها اشغالگرى و تجاوز و ترور مشخص گرديده است آن است كه اسرائيل محكوم و مجبور به پايان اشغال و تجاوز است. رژيم اسرائيل كه از بدو تشكيل خود تاكنون همواره دغدغه بقا و نابودى داشته است، براى حفظ يك كشور يهودى بر آن است تا با واگذارى بخش هايى از اراضى اشغالى 1967، و تحميل خواست هاى خود به فلسطينى ها، از تشكيل يك كشور مستقل فلسطينى ممانعت كند.

مسائل كليدى و لاينحل همچنان باقى مانده است: مسئله آواراگان، تعيين مرزها و سرنوشت بيت المقدس مسائلى مى باشند كه باعث استمرار مناقشه فلسطينى اسرائيلى شده اند.

گروه ها و نيروهاى اصلى در فلسطين

1 حركه التحرير الوطنى الفلسطينيه (جنبش فتح)

به رهبرى محمود عباس، رياست دولت خودگردان، قديمى ترين و ريشه دارترين نيرو و جنبش سياسى فلسطين كه در سال 1965 پايه ريزى گرديد.

اعضاى كميته مركزى جنبش فتح، رده هاى بالاى سازمان آزادى بخش فلسطين و اعضاى ارشد دولت خودگردان طى دو دهه اخير بوده اند. مواضع و رويكرد فتح با ساير نيروهاى مبارز جهادى يكسان نيست. شاخه نظامى جنبش فتح گروه هاى الاقصى برخلاف كادر سياسى جنبش، حملاتى را عليه اسرائيل طراحى و اجرا نموده است. از اعضاى شاخص فتح، محمود عباس، احمد قريع، صائب عريقات و مروان برغوثى مى باشند.

2 حركه المقاومه الاسلاميه (جنبش مقاومت اسلامى حماس)

در سال 1987، توسط شيخ احمد ياسين رهبر فقيد جنبش، پايه ريزى گرديد. نامشروع دانستن اسرائيل و لزوم مبارزه با آن تا آزادى تمام سرزمين فلسطين از اصول اساسى جنبش حماس مى باشد. جنبش حماس پس از سال ها دورى از فرايندهاى سياسى در سال 2005، با شركت در انتخابات شوراهاى محلى و در سال 2006 با شركت در انتخابات پارلمانى توانست پيروزى چشم گيرى كسب نمايد.

در طول انتفاضه اول و دوم، حماس به عنوان مهم ترين گروه مبارز شناخته شد. رهبران فعلى جنبش، خالد مشعل، اسماعيل هنيه، محمود الزهار و موسى ابومرزوق مى باشند.

3 جنبش جهاد اسلامى

اين جنبش نيز ديدگاه ها و مبانى نظرى نزديك به حماس دارد. دكتر فتحى شقاقى دبير كل سابق جهاد اسلامى در سال 1995، توسط عوامل اطلاعاتى اسرائيل به شهادت رسيد.

هم اينك دكتر رمضان عبدالله، دبير كل جهاد اسلامى است. جهاد اسلامى برخلاف حماس در انتخابات پارلمانى و شوراهاى محلى شركت نكرد.

3 جبهه خلق براى آزادى فلسطين (فرماندهى كل) به دبير كلى احمد جبرئل

4 جبهه آزاديبخش فلسطين

5 جبهه دموكراتيك براى آزادى فلسطين

6 جبهه مقاومت مردمى فلسطين

7 موضع جمهورى اسلامى ايران

جمهورى اسلامى از بدو تشكيل تاكنون همواره از موضع حمايت از مستضعفين جهان و با توجه خاص به سرنوشت فلسطين به عنوان اولين قبله گاه مسلمانان جهان موضع كاملًا مشخص و نمايانى داشته است. جمهورى اسلامى، رژيم اسرائيل را رژيمى مجعول و نامشروع مى داند كه ناقض حقوق ساكنان اصلى سرزمين تاريخى فلسطين شده اند. آن هم در دوران پس از قرارداد صلح كمپ ديويد كه توسط انورسادات، رئيس جمهور پيشين مصر، گمان بر آن بود كه انسجام اسلامى و وحدت ملت هاى مسلمان در برابر رژيم اسرائيل كمرنگ شده است. امام خمينى با اعلام آخرين جمعه ماه رمضان به عنوان روز جهانى قدس، توطئه دشمنان را براى تضعيف اهميت و نقش فلسطين در جهان اسلام، نقش بر آب نمود. ايران از حركت مقاومت مردم فلسطين در طول انتفاضه اول و دوم حمايت كامل نموده است و حمايت هاى مادى و معنوى خود را از مردم فلسطين دريغ نكرده است.

ايران نسبت به روند صلح خاورميانه به دليل آنكه به حقوق اوليه فلسطينى ها توجهى نشان نمى داد و بسترى براى استمرار سياست هاى اشغالگرانه اسرائيل بود، رويكردى اعتراضى نشان داد و با انتقاد از روند مذاكرات در طول دهه 90 ميلادى، حل بحران خاورميانه و پايان مناقشه خونين فلسطينى و اسرائيلى را در گرو انجام رفراندوم براى تعيين سرنوشت ساكنان اصلى، اعم از مسلمانان، يهوديان و مسيحيان مى داند.

ايران به دليل آنكه سازمان آزادى بخش فلسطين، دولت اسرائيل را به رسميت شناخت، نسبت به اين جنبش و رهبران آن موضع انتقادى داشته است. اما حمايت كامل خود را از جنبش حكومت اسلامى حماس و جهاد اسلامى و ساير نيروهاى مقاوم و مبارز نشان داده است. پس از پيروزى قابل توجه و چشمگير حماس در انتخابات اوايل سال 2006 ميلادى، جمهورى اسلامى حمايت هاى سياسى و معنوى خود را از جنبش ادامه داد.

در شرايط فعلى موضع رسمى جمهورى اسلامى حمايت از برگزارى يك رفراندوم با حضور و مشاركت تمامى ساكنان سرزمين تاريخى فلسطين براى تعيين سرنوشت خود، بازگشت آوارگان فلسطينى و تشكيل دولت مستقل فلسطينى به پايتختى بيت المقدس مى باشد كه به طور صريح در مواضع رهبران و سياست مداران جمهورى اسلامى ايران به چشم مى خورد. ايران از موضع انفعالى و همراه با رخوت و سستى برخى از سران كشورهاى عربى انتقاد نموده است و روابط سياسى خود را طى دو دهه گذشته با مصر به حالت تعليق درآورده است.

موضع مدبرانه جمهورى اسلامى مبنى بر تعيين سرنوشت سياسى فلسطين توسط ساكنان آن، رژيم اسرائيل را در حالتى انفعالى قرار داده است. ايران به دليل حمايت خود از جنبش هاى مبارز و آزادى بخش حماس و جهاد اسلامى از سوى رژيم اسرائيل و حامى اصلى آن آمريكا متهم به حمايت از تروريسم گرديده است.

ص: 27

ص: 28

لبنان

اشاره

جمهورى لبنان (الجمهوريه اللبنانيه) كشورى كوچك، زيبا و كوهستانى در خاورميانه و در سمت شرقى درياى مديترانه است. لبنان از سمت شمال و شرق با سوريه و از جنوب با اسرائيل هم مرز مى باشد. پرچم لبنان به شكل يك درخت سدر سبزرنگ با پس زمينه سفيد در وسط با دو حاشيه قرمز در بالا و پايين مى باشد. بنا به ساختار خاص قومى و اجتماعى، لبنان ساختار و نظام سياسى ويژه اى دارد و قدرت سياسى در بين قوميت ها و مذاهب مختلف تقسيم گرديده است.

تا پيش از جنگ هاى داخلى در لبنان (1990 1975)، لبنان كشور آرام و زيبايى بود و بيروت پايتخت آن به عروس خاورميانه شهرت داشت و درآمد كشور از بابت توريسم، كشاورزى و بانكدارى مطلوب ارزيابى مى گرديد. بيروت به نوعى پايتخت بانكى جهان عرب محسوب مى گرديد و «سوئيس خاورميانه» نيز از آن نام برده ميشد. زيبايى هاى طبيعى و امنيت مطلوب، موجبات جذب سرمايه هاى خارجى را تا پيش از جنگ هاى داخلى در لبنان فراهم آورده بود و بيروت از سوى برخى به پاريس خاورميانه نيز مشهور بود.

موقعيت جغرافيايى و شرايط آب و هوايى

لبنان در منطقه جنوب غربى آسيا واقع است و ساحلى به طول 225 كيلومتر با درياى مديترانه دارد. لبنان 375 كيلومتر با سوريه و 79 كيلومتر با اسرائيل مرز مشترك دارد. قسمتى از مرز جنوبى لبنان كه همچنان تحت اشغال اسرائيل است مزارع شبعا نام دارد.

وسعت لبنان 10452 كيلومترمربع مى باشد و از لحاظ بزرگى، رده 166 را در بين كشورهاى جهان داراست. لبنان داراى آب و هواى معتدل مديترانه اى با زمستان هاى سرد و بارانى و تابستان هاى گرم و شرجى است.

ميزان بارش باران و برف در لبنان بالاست. قسمت هاى شرقى و شمالى در قياس با كوه هاى غربى لبنان به دليل مسافت دورتر از دريا ميزان بارش كمترى دارد. لبنان داراى جنگل هاى وسيع درختان سدر مى باشد كه سدر به نماد ملى لبنان نيز تبديل شده است. لبنان شامل 6 استان و 25 ناحيه است. نواحى خود به چندين منطقه تقسيم مى شوند كه اين نواحى نيز شامل چندين شهر و روستا مى باشند. استان هاى لبنان شامل استان بيروت (كه تنها محدود به شهر بيروت مى گردد)، استان بقاع (كه شامل نواحى هرمل، بعلبك، زهله، بقاع غربى و رايشه مى گردد)، استان نبطيه (جبل عامل) كه شامل نبطيه، حصبيه، مرجعيون و نبت جبيل مى گردد، استان شمالى (الشمال) شامل 7 ناحيه عكار، طرابلس، زغرتا، بشرى، البترون، الكوره و المينيه دانيه مى گردد، استان جنوبى (الجنوب) شامل صيدا، صور و جزين و استان جبل لبنان (جبل البنانيه) شامل جميل، كسروان، المتن، بعبدا، عاليه، و الشموف مى باشد.

ساختار جمعيتى و مذهبى

به خاطر حساسيت هاى سياسى و مذهبى هيچ سرشمارى رسمى تا سال 1932 در لبنان صورت نپذيرفته بود. برطبق آخرين آمار (ژوئيه 2006)، جمعيت لبنان 000. 874. 3 برآورد شده است. 60 درصد از جمعيت لبنان مسلمان (سنى، شيعه، دروزى و علوى) و 40 درصد مسيحى هستند (غالباً مارونى، ارتدوكس يونانى، كاتوليك يونانى، كليساى آشورى و ارضى) مى باشند.

لبنان داراى جمعيت كوچكى از كردها نيز مى باشد كه از مناطق شمالى سوريه و جنوب شرق تركيه مهاجرت نموده اند و بين 75 تا 100 هزار نفر تخمين زده مى شوند كه در مناطق سنى نشين زندگى مى كنند. كردها طى سال هاى اخير توانسته اند شهروندى دولت لبنان را كسب نمايند. شيعيان (به تنهايى) بزرگ ترين فرقه در لبنان مى باشند.

حدود 16 ميليون نفر با نسب و اصالت لبنانى در سراسر دنيا زندگى مى كنند. برزيل داراى بزرگ ترين جوامع لبنانى است. آرژانتين، استراليا، كانادا، كلمبيا، فرانسه، انگليس، مكزيك، ونزوئلا و آمريكا داراى جوامع لبنانى بزرگى هستند.

حدود 400 هزار نفر آواره فلسطينى نيز از سال 1948 در لبنان زندگى مى كنند.

تاريخ لبنان

تاريخ لبنان به 5000 سال قبل از ميلاد بازمى گردد. لبنان كنونى در سرزمين بابل واقع شده بود كه از قديمى ترين اجتماعات انسانى محسوب مى گردد. لبنان ميزبان فنيقى هايى بود كه در ساحل مديترانه زندگى مى كردند. پس از آنكه بابل به تصرف كوروش، پادشاه ايران درآمد، آن سرزمين تا دو سده تحت حكمرانى ايرانى ها قرار گرفت، اما اسكندر مقدونى در جنگ با سپاهيان ايرانى توانست پيروز گردد و شهر صور را پايتخت فنيقى ها نمود. لبنان براى سده هاى متمادى تحت حاكميت ايرانى ها، مقدونى ها، رومى ها، بيزانس، اعراب، صليبى ها و عثمانى ها بود.

لبنان براى 400 سال در قلمرو عثمانى بود (در منطقه اى كه سوريه بزرگ ناميده مى شد). سال 1916، اين مناطق به قسمتى از حاكميت فرانسه درآمد (در طول جنگ اول جهانى). پس از جنگ جهانى اول سوريه و لبنان كنونى تحت حاكميت فرانسه قرار گرفت.

در اول سپتامبر 1926، فرانسه، جمهورى لبنان را تشكيل داد. اين جمهورى قسمتى مجزا از سوريه بود و تحت تسلط فرانسوى ها قرار گرفت. در طول جنگ جهانى دوم، انگليس براى مقابله با آلمان نازى، نيروهايى به سوريه و لبنان اعزام نمود. در 26 نوامبر 1941، ژنرال چارلز دوژاله فرانسوى تحت فشارهاى داخلى و خارجى، استقلال لبنان از فرانسه را مورد شناسايى قرار داد و دو سال بعد در نوامبر 1943، پس از برگزارى انتخابات، دولت جديد لبنان آغاز به كار نمود و رسماً در 22 نوامبر 194، استقلال لبنان اعلام گرديد. آخرين نيروهاى فرانسوى در 1946، لبنان را ترك كردند. طبق يك توافق ملى نانوشته از سال 1943، رئيس جمهور از بين مسيحى ها و نخست وزير از ميان مسلمانان برگزيده مى شد.

در سال 1975، جنگ داخلى در لبنان آغاز گرديد و 15 سال به طول انجاميد و خسارات فراوان جانى، اقتصادى و سياسى برجاى گذاشت و لبنان را از يك كشور پيشرفته و غنى به كشورى نيازمند و فقير مبدل ساخت. آمار كشته شدگان در جنگ داخلى بين 150 تا 200 هزار نفر برآورد شده است. جنگ در سال 1990، با امضاى قرارداد صلح طائف پايان پذيرفت.

در طول جنگ، مبارزان و اعضاى سازمان آزادى بخش فلسطين (كه پس از جمعه سياه در سپتامبر 1972، از اردن خارج و در لبنان مقيم بودند)، از لبنان براى حمله به اسرائيل استفاده مى نمودند. لبنان دو بار طى سال هاى 1978 و 1982 مورد تجاوز و اشغال اسرائيل قرار گرفت. اسرائيل تا سال 2000، قسمت هاى بزرگى از جنوب لبنان را در اختيار داشت و پس از آن مجبور به خروج از لبنان گرديد.

عقب نشينى نيروهاى اسرائيلى محصول مقاومت جنبش مقاومت اسلامى حزب الله لبنان بود كه به عنوان نيروى نظامى، سياسى و اجتماعى مهم و تأثيرگذار در سال 1982 تأسيس گرديده بود. اسرائيل براساس قطعنامه 425 شوراى امنيت مى بايست از لبنان خارج گردد اما 18 سال اشغالگرى را ادامه داد. مزارع شعبا همچنان در اشغال اسرائيل است.

فرهنگ و زبان

لبنان به دليل ساختار اجتماعى خاص خود و وجود قوميت ها و مذاهب گوناگون داراى فرهنگ هاى متنوع و متفاوتى است. مسيحى ها غالباً خود را غيرعرب مى دانند. بافت جمعيتى در لبنان موزائيكى است و فرهنگ مردم برخاسته از اين تفاوت ها و تمايزات است. لبنان را مى توان يك تقاطع و چهارراه بين دو فرهنگ غرب و شرق دانست. اين تصوير واضحى است از فرهنگ جارى در لبنان: آميزه اى از فرهنگ مسلمانان، مسيحى ها، اعراب و ارمنى ها.

اما غيراعراب در لبنان در محيطى متولد و رشد مى كنند كه يك محيط ديالكتيك كاملًا عربى است. زبان، موسيقى، هنر و ديگر مسائل مربوط به حوزه فرهنگ اگرچه متفاوت اما در كنار هم و با تسامح در حال تعامل هستند. جوان امروز لبنانى اگرچه ظاهرى غربى و مدرن دارد و با سنت هاى خاورميانه اى تفاوت دارد؛ اما به لبنان متحد همچنان وفادار است. فرهنگ جارى در لبنان تبلورى از فرهنگ چند هزار ساله فينيقى ها، يونانى ها، آشورى ها، ايرانى ها، رومى ها، اعراب و ترك هاى عثمانى مى باشد و طى چند دهه اخير فرهنگ فرانسوى نيز به اين مجموعه اضافه گرديده است.

لبنان بزرگراهى است كه اروپا را به خاورميانه و جهان عرب را به دنياى غرب متصل مى نمايد و زبان رسمى لبنان عربى و فرانسوى است.

نظام سياسى

سيستم سياسى در لبنان پارلمانى است. نظام پارلمانى در لبنان متأثر از وضعيت فرقه اى، اجتماعى و مذهبى خاص اين كشور مى باشد. اين سيستم به گونه اى طراحى شده است كه تمامى اقوام و مذاهب در آن سهمى از قدرت سياسى داشته باشند. برطبق اين توافق، رئيس جمهور از ميان مسيحيان مارونى، نخست وزير از ميان مسلمانان سنى مذهب، رئيس پارلمان از بين شيعيان و معاون نخست وزير از بين مسيحيان ارتدوكس انتخاب مى شود. پارلمان لبنان داراى 128 كرسى است كه به طور مساوى بين مسيحيان و مسلمانان تقسيم شده است. اين توافق حاصل قرارداد طائف (1990) مى باشد كه به جنگ هاى داخلى در لبنان پايان داد. تا قبل از اين توافق سهم مسيحيان در قدرت سياسى بيشتر از مسلمانان بود.

انتخابات پارلمانى هر چهار سال يك بار برگزار مى شود و فرد معرفى شده از جانب حزب يا ائتلاف پيروز نخست وزير خواهد شد. رئيس جمهور لبنان براى يك دوره 6 ساله توسط پارلمان برگزيده مى شود. اما اين مسئله با تمديد يك دوره 3 ساله رياست جمهورى الياس هراوى (1995) و اميل لحود (2004)، رعايت نگرديد.

تقسيم قضايى لبنان تابع قوانين ناپلئونى (نظام قضايى فرانسه) مى باشد، اما هر كدام از مذاهب مختلف دادگاه هاى خاص خود را در مورد قوانين مربوط به ازدواج، طلاق و ... دارا مى باشند.

تحولات جارى

فضاى سياسى لبنان به دليل ساختار خاص اجتماعى، قومى و مذهبى آن همواره مستعد بحران و تنش است. تاريخ و جغرافياى لبنان شرايط خاصى را براى اين كشور زيبا و كوچك حكمفرما كرده است. با پايان يك دوره 15 ساله درگيرى و خونريزى داخلى، با امضاى توافق طائف (1990)، لبنان وارد مرحله تازه اى گرديد و به خصوص در دوره نخست وزيرى رفيق حريرى، نخست وزير فقيد لبنان، بازسازى و احياى شرايط اقتصادى پس از جنگ سرلوحه برنامه هاى دولت قرار گرفت و لبنان در اين دوره شاهد رشد و شكوفايى اقتصادى بود. طوفان سياسى بر لبنان در سپتامبر سال 2004، با تمديد دوره سه ساله رياست جمهورى اميل لحود توسط پارلمان لبنان آغاز گرديد. مخالفان تداوم رياست جمهورى وى، پارلمان را تحت نفوذ و هدايت سوريه و دمشق را در تصميم پارلمان دخيل مى دانستند.

با تصويب قطعنامه 1559 شوراى امنيت و مداخلات آشكار آمريكا و فرانسه و افزايش فشارهاى داخلى و خارجى به سوريه، تحولات به گونه اى ديگر در حال حركت بود. ترور رفيق حريرى، نخست وزير، در 14 فوريه سال 2005، نقطه عطفى در درگيرى ها و رويارويى هاى سياسى در لبنان بود. اگرچه دو گروه لبنانى با دو ايده و نگرش سياسى متفاوت تا به حال از رويارويى هاى مستقيم نظامى و مسلحانه خوددارى نموده اند اما شرايط در لبنان همچنان ملتهب و ناآرام است.

با آغاز اعتراضات خيابانى هواداران گروهى كه به گروه 14 مارس معروف شده اند، ارتش سوريه پس از 29 سال حضور نظامى مجبور به ترك لبنان گرديد.

با انتخابات پارلمانى در لبنان، گروه مخالفان حضور و نفوذ سياسى سوريه در ائتلاف گروه المستقبل به رياست سعد حريرى (فرزند نخست وزير مقتول) و وليد جنبلاط (رهبر حزب سوسياليست ترقى خواه)، موفق شدند اكثريت (نه چندان محكم) را به دست آورند. گروه حريرى جنبلاط كه از حمايت بخشى از مسيحيان لبنان نيز برخوردار بود، نتوانست اكثريت را به دست آورد. در مقابل گروه مخالفان ائتلاف حاكم، شامل جنبش حزب الله و امل و گروه ميشل عون (جريان ملى آزاد)، توانستند يك بلوك نسبتاً قوى و بزرگ را در پارلمان به دست آورند. جدال دو گروه در لبنان، فراتر از مجادلات روزمره طبيعى است و نشانگر رويارويى و تقابل دو ديدگاه، نگرش و طرز تفكر است.

شوراى امنيت با صدورقطعنامه اى پس از ترور حريرى، كميسيون تحقيقى را مسئول شناخت عوامل ترور وى نموده است. كميسيون مذكور در گزارش اوليه خود مقامات اطلاعاتى و امنيتى سوريه را مسبب ترور حريرى دانست اما گزارش نهايى خود را منتشر نساخته است.

پس از ترور حريرى اعتراضات مخالفان حضور نظامى سوريه تا چند هفته برگزار گرديد كه رسانه هاى غربى سعى نمودند با شبيه سازى انقلاب نارنجى در اوكراين اين تظاهرات را محلى براى نمايش مخالفت عموم مردم با حزب الله، سوريه و ايران قرار دهند كه البته در اين كار موفق نشدند.

گروه حاكم 14 مارس و حاميان خارجى اش (فرانسه، آمريكا و عربستان)، به دنبال آن بودند كه با اتهام ارتباط حزب الله با سوريه و ايران و به بهانه لزوم خلع سلاح گروه هاى شبه نظامى، تلاش نمودند حزب الله را به حاشيه ببرند. اشتباه گروه حاكم 14 مارس و حاميان اش نيز بر اين استوار بود كه به جايگاه نقش، توان تأثيرگذارى و سهم گروه حزب الله بى توجه بودند و از جريان ترور حريرى به عنوان ابزارى براى به حاشيه بردن حزب الله سوء استفاده كردند.

حزب الله علاوه بر آنكه نمايندگى بخش عظيمى از شيعيان لبنان را برعهده دارد، به دليل داشتن كارنامه درخشان در مقابله با اسرائيل كه منتهى به خروج ارتش اسرائيلى در مى 2000 شد؛ و اخيراً شكست دادن هيمنه و قدرت ارتش در جنگ 33 روزه، در بين افكار عمومى لبنان از مقبوليت بيشترى برخوردار است.

خلع سلاح جنبش مقاومت تا وقتى كه يك تكه از خاك لبنان همچنان در اشغال باشد و تهديدات اسرائيل وجود داشته باشد ميسر نخواهد بود. علاوه بر اين، دبيركل حزب الله، خلع سلاح جنبش را به تشكيل يك دولت و ارتش قوى، كارآمد و پاك منوط دانسته است.

حزب ا ... اينك داراى 14 كرسى در پارلمان لبنان است و دو وزير نيز در كابينه دارد.

احزاب سياسى

گروه المستقبل به رهبرى سعد حريرى؛

حزب سوسياليست ترقى خواه به رهبرى وليد جنبلاط (نماينده دروزى ها)؛

جنبش ميهنى آزاد به رهبرى ژنرال سابق ميشل عون (هوداران وى بيشتر در بين مسيحيان شمال و منطقه متن قرار دارند و از حمايت سليمان فرنجيه و شيل مور دو سياست مدار برجسته مسيحى برخوردار است)؛

جنبش مقاومت اسلامى حزب الله در سال 1982 تشكيل گرديد و عمدتاً شامل شيعيان جنوب لبنان مى شود. دبير كل سابق جنبش سيدعباس موسوى در حمله تروريستى اسرائيل در 1992 به شهادت رسيد. از آن زمان به بعد سيدحسن نصرالله دبيركل حزب الله شده است. مناطق نفوذ و حضور هواداران حزب الله بيشتر در مناطق جنوب و بقاع (مشرق لبنان) و عاليه (در استان جبل لبنان) مى باشد؛

جنبش امل به دبيركلى نبيه برى كه سال هاست رياست مجلس لبنان را در اختيار دارد. جنبش امل نيز بخشى از بدنه شيعيان لبنان را نمايندگى مى كند. جنبش امل در ارتباط و نزديكى كاملى با حزب الله مى باشد.

جنگ 33 روزه

جنگ 33 روزه بين حزب الله و ارتش اسرائيل پس از آن آغاز گرديد كه نيروهاى حزب الله با حمله به يك پايگاه اسرائيلى در مرز لبنان و اسرائيل، سه سرباز اسرائيلى را كشته و دو سرباز ديگر را به گروگان گرفتند. پاسخ اسرائيل تهاجم وسيع و گسترده هوايى به لبنان بود. اسرائيل با تخريب گسترده مناطق غيرمسكونى و انهدام زيرساخت هاى لبنان سعى نمود كه معادله جنگ را به سود خود رقم بزند. اسرائيل در طول جنگ پل ها، فرودگاه بين المللى بيروت، كارخانه ها، جاده ها و بندر بيروت و مناطق مسكونى را در جنوب بيروت و نيز شهرها و روستاهاى جنوب و شرق را بمباران كرد. در اين جنگ نزديك به 1200 لبنانى كشته، 4400 نفر مجروح و 000. 300 نفر بى خانمان شدند. با تصويب قطعنامه 1701، آتش بس اعلام گرديد و روز 14 اوت 2005، جنگ پايان پذيرفت.

مقاومت و استوارى مبارزان حزب الله در جبهه هاى زمينى و پرتاب بيش از 000. 40 موشك به مناطق شمالى اسرائيل، باعث شد كه حزب الله به عنوان يك نيرو و جنبش عربى، شمال اسرائيل و به ويژه شهر مهم و اقتصادى حيفا را در ترس و ناامنى فرو برد. نتيجه جنگ شكست هيمنه ارتشى بود كه تا پيش از اين عمليات ادعاى شكست ناپذيرى داشت.

جدال هاى سياسى در لبنان كماكان در جريان است و تشكيل دادگاه ترور حريرى و انتخاب رئيس جمهور تازه براى لبنان، صحنه سياسى را همچنان ملتهب نگه داشته است. به دليل التهاب سياسى موجود در لبنان و عدم اجماع نيروهاى سياسى بر سر موضوعات اختلافى، لبنان چند ماه بدون داشتن رئيس جمهور اداره مى گرديد.

موضع جمهورى اسلامى ايران

موضع رسمى جمهورى اسلامى همواره بر حفظ ثبات، تماميت ارضى و وحدت تمامى نيروهاى لبنانى در قبال زياده طلبى هاى اسرائيل بوده است. وقوع انقلاب اسلامى، الهام بخش نيروها و جريانات اسلام گرا و مقاومى بود كه براى چند دهه در حاشيه جريانات پان عربيستى و چپ گرا و عمدتاً سكولار قرار داشتند. نخستين جرقه نيروهاى اسلام گرا و مبارز در سطح منطقه پس از پيروزى انقلاب، تشكيل جنبش مقاومت اسلامى حزب الله لبنان در سال 1982 بود. حزب الله امروز به نهاد مقاومت ملى مردم لبنان تبديل گرديده و كارنامه درخشان جنبش در مبارزه اشغالگرى اسرائيل به سرمايه اى معنوى براى مبارزان حزب الله و بدنه شيعى لبنان تبديل شده است.

جمهورى اسلامى از بدو تشكيل حزب الله تاكنون حمايت هاى خود را از جنبش مقاومت اعلام كرده است و علاوه بر حمايت مسلحانه نيروهاى مبارز حزب الله عليه اسرائيل، خواستار نقش آفرينى بيشتر حزب الله در عرصه هاى اجتماعى و سياسى نيز گرديده است. جمهورى اسلامى تا به حال به دليل حمايت از جنبش مقاومت اسلامى از سوى آمريكا و صهيونيسم جهانى متهم به حمايت از تروريسم گرديده است.

پس از جنگ 33 روزه و موفقيت حزب الله و ناكام گذاشتن اسرائيل در دستيابى به اهداف اش و شكستن هيمنه و هيبت ارتشى كه تا پيش از اين داعيه شكست ناپذيرى داشت، حزب ا ... به چهره اى مطلوب بين افكار عمومى لبنان و منطقه تبديل شده است. امروز حزب الله به عنوان يك نيروى اجتماعى سياسى تأثيرگذار و نقش آفرين توانسته است منافع كلى جهان اسلام را ارتقاء بخشد.

روابط ايران با جنبش امل نيز طى چند دهه اخير روابط نزديك و خوبى بوده است.

ص: 29

ص: 30

سوريه

موقعيت جغرافيايى و طبيعى

سوريه با كيلومتر مربع وسعت، هشتاد و هفتمين كشور جهان است كه در جنوب غربى قاره آسيا، كنار درياى مديترانه و در همسايگى كشورهاى تركيه در شمال، عراق در شرق و جنوب شرقى، اردن در جنوب، فلسطين در جنوب غربى و لبنان در غرب واقع شده است. آب و هواى آن در كناره ها و نواحى جنوب غربى معتدل و مرطوب (مديترانه اى)، و در ساير نقاط گرم و خشك است. بلندترين نقطه آن از دريا، جبل شيخ با متر ارتفاع است. از رودهاى مهم آن مى توان به فرات، خابور، عاصى، عفرين، قوين و دجله اشاره داشت كه رود فرات، با/ كيلومتر طولانى ترين آنها و حدود نيمى از آن در تركيه و عراق جارى است. بندرهاى مهم سوريه عبارت اند از لاذقيه، طرطوس و بانياس كه در كنار درياى مديترانه واقع شده اند.

وجه تسميه شام و سوريه

سوريه كنونى در گذشته بخش عمده اى از شام بوده است. سرزمين شام، كشورهاى كنونى سوريه، لبنان، فلسطين و اردن را در بر مى گرفته است و در حقيقت (الشام والشام) نامى بوده كه جغرافيدانان عرب بر منطقه اى كه از طرفى به درياى روم و بيابان ممتد از ايله تا فرات و از طرفى ديگر از فرات تا مرز روم محدود مى شود نهاده اند؛ فضائل فراوانى در مورد شام ذكر كرده اند و بعضى از مورخان نيز احاديثى از پيامبر اسلام در مورد فضائل آن ارائه كرده اند كه به نظر مى رسد اين احاديث را وابستگان و محدثان اموى ساخته اند تا به نحوى سرزمين شام را در مقابل شهر پيامبر اسلام يعنى مدينه النبى، مطرح نمايند؛ زيرا اين سرزمين، مقر حكومتى بنى اميه بوده است.

نام كنونى سوريه را فرانسويان پس از فروپاشى عثمانى و مستعمره نمودن اين كشور از روى تاريخ كهن اين بخش از جهان و آشوريان باستانى بر اين سرزمين نهادند.

تاريخ سوريه

سوريه كنونى كه در گذشته همراه با كشورهاى اردن، لبنان و فلسطين، بخشى از سرزمين شام محسوب مى شد، سابقه اى بس دراز در تاريخ دارد كه مورخان، اين قدمت را به حدود پنج هزار سال پيش مى رسانند. از آنجا كه اين سرزمين در طول مدت ياد شده، از فرهنگ و تمدن درخشانى برخوردار بوده، آثار و نشانه هايى از اين تمدن بر جاى مانده است. قبل از تسلط مسلمانان بر اين كشور، اقوام مختلفى از جمله اقوام سامى، آمورى، آرامى، مصرى، آشورى، بابلى، يونانى، رومى و ايرانى كه هر از چند گاهى اين كشور را سكونت گاه خويش نموده و يا آن را در معرض تاخت و تاز قرار داده اند، نشانه هايى از تمدن خاص خويش را براى اعصار بعدى به يادگار گذاشته اند. با تصرف شام در سال سيزده يا شانزده هجرى به وسيله سپاه اسلام، فرهنگ اين دين جديد بر تمدن هاى چندين سده اقوام مذكور غلبه يافت. در قرن هاى پنجم و ششم هجرى كه مقارن با جنگ هاى صليبى بود، حكام بسيار مقتدر و ديندارى در اين كشور بر اريكه سلطنت نشسته و پرچم جهاد عليه صليبى ها و روميان را برافراشتند. كسانى چون نورالدين محمود زنگى شهيد، سلطان صلاح الدين ايوبى، ملك عادل ايوبى، ملك ظاهر بيبرس البندقدارى، سيف الدوله حمدانى و ... كه نه تنها امور جنگى و نظامى را در راس اقدامات خود قرار داده و به ايجاد پايگاه هاى نظامى، ساخت قلعه ها، حفر خندق ها و ... پرداختند كه امروزه وجود صدها اثر تاريخى از آن دوران بيانگر اين مدعاست. در قرون بعدى، مماليك و سرانجام تركان عثمانى پس از استيلا بر اين سرزمين، سياست پيشگامان خود را تداوم بخشيده و ضمن حفاظت و بازسازى آن آثار اسلامى، به احداث بناهاى ديگرى نيز پرداختند.

پيش از اسلام

شام و سوريه كنونى يكى از قديمى ترين مناطق مسكونى آسيا محسوب مى شود. در هزاره سوم قبل از ميلاد قوم سامى آمورى در اين سرزمين ساكن و حكومتى در آن تشكيل دادند كه تا سال قبل از ميلاد دوام آورد.

در اواخر قرن يازدهم قبل از ميلاد، قوم ديگرى به نام آرامى در اين كشور مستقر شدند. در سال ميلادى، پس از تجزيه دولت روم شرقى و غربى، اين كشور جزو قلمرو و شاهنشاهى روم شرقى (بيزانس) گرديد. به تدريج استيلاى بيزانس بر سوريه ضعيف شد تا اينكه در قرن اول هجرى (هفتم ميلادى)، در زمان خلافت ابوبكر، خالد بن وليد، مامور تصرف آن گرديد.

پس از اسلام

با ظهور اولين دولت اسلامى كه در زمان پيامبر اسلام (ص) شكل گرفت، دوبار مرزهاى امپراتورى روم در سرزمين شام موضوع درگيرى هاى نظامى قرار گرفت. پيامبر (ص) در واپسين روزهاى زندگى خود (سال يازدهم هجرى)، سپاهى به فرماندهى اسامه بن زيد و تمامى بزرگان صحابه براى گسترش اسلام و پاسخ به مخالفت هاى كفار به سرزمين شام تدارك ديده و اعزام ساخت؛ اما درست در همان روزها رحلت نمود. بعدها خليفه ابوبكر، اعزام آن سپاه را دنبال كرد.

دوران معاصر

سوريه در سال ميلادى، با فتح مصر توسط ناپلئون بناپارت به اشغال فرانسه در آمد. با استقلال نسبى مصر، سوريه نيز دوباره به عثمانى واگذار گرديد. آزار مسيحيان و سركوب شورش هاى آنان در اين شهر، راه مداخله بيش از پيش دولت هاى اروپايى را به اين كشور باز كرد. سرانجام در سال ميلادى، فرانسه به عنوان كمك به سلطان عثمانى در اداره سوريه، نيروهاى نظامى خود را در بيروت (كه آن زمان جزو سوريه بود)، پياده كرد. با ورود دولت عثمانى به جنگ جهانى اول در سال م، ملى گرايان عرب، زمينه را براى اجراى اهداف استقلال طلبانه خود مساعد ديده و شروع به فعاليت كردند. در همين زمان ها نيز زمينه براى ايجاد يك دولت يهودى در اسرائيل كنونى آغاز شده بود. در پايان جنگ جهانى اول و شكست عثمانى، امير فيصل بن حسين (كه بعدها پادشاه عراق شد)، از سوى كنگره مردم سوريه به پادشاهى اين كشور انتخاب گرديد. در سال ميلادى با حكومت وى، موقعيت و مركزيت سياسى دمشق تثبيت گرديد. در سال، نيروهاى فرانسه و متفقين، اين كشور را به تصرف خود درآوردند و سوريه و لبنان با رأى جامعه ملل، تحت قيموميت فرانسه قرار گرفتند. در سال، لبنان از سوريه تجزيه و كشورى جداگانه شد. پس از مذاكرات طولانى در سالهاى و، توافق هايى براى تأسيس سوريه خودمختار به عمل آمد. با سقوط فرانسه به دست آلمان در جنگ جهانى دوم، سوريه تحت قيموميت دولت فرانسه آزاد يا ويشى در آمد. در سال م، نيروهاى انگليس و فرانسه آزاد، سوريه را اشغال كردند. در همين سال سوريه استقلال خود را اعلام كرد و ژنرال كاترو، فرمانده نيروهاى فرانسه آزاد استقلال و سپس تأسيس جمهورى سوريه را در شانزدهم سپتامبر م اعلام كرد و شيخ تاج الدين حسنى، رئيس جمهور شد. با اين وجود استقلال سوريه تا سال 1944، عملا محقق نشد.

در سال، پس از جنگ با اسرائيل، قسمتى از خاك سوريه از جمله ارتفاعات جولان (گولان) و بخشى از قنيطره به تصرف اسرائيل درآمد. سرانجام در سال، ارتشبد حافظ اسد با كودتايى قدرت را به دست گرفت و به رياست جمهورى انتخاب شد.

در سال م، سوريه دوباره در جنگ اعراب و اسرائيل شركت كرد و خسارات زيادى بر اسرائيل وارد آورد. در حال حاضر (2007)، رياست جمهورى بر عهده بشاراسد، فرزند حافظ اسد است. فرزند ديگر وى ملقب به اباباسل، كه همه مقدمات براى جانشينى او به قدرت آماده بود در يك سانحه كشته شد.

مردم سوريه

سوريه كشورى است با ميليون نفر جمعيت (سرشمارى سال سازمان ملل متحد) و متشكل از گروه هاى نژادى و قوميت هاى گوناگون. در اين كشور عرب هاحدود 0 درصد از جمعيت كشور را تشكيل مى دهند (اين تعداد شامل هزار پناهنده فلسطينى نيز هست). كردها كه 0 درصد باقيمانده جمعيت را تشكيل مى دهند، از تبار آريايى هستند و بيشتر در نواحى شمال شرقى و شمالى كشور زندگى مى كنند. همچنين در اين كشور اقليت هاى زبانى كوچك آرامى (آشورى) و ارمنى نيز زندگى مى كنند.

در آمد سرانه اين كشور دلار آمريكا (حسب گزارش سال بانك جهانى) و اميد به زندگى در اين كشور سال براى مردان و سال براى زنان است.

وضعيت كردها در سوريه نسبت به ديگر كشورها ناگوارتر گزارش شده است. اين اتهام در مورد حكومت بعثى سوريه، كشور كه محل سكونت اقوام و گروه هاى زبانى متفاوت است، مطرح است كه تنها يك هويت مى شناخت و آن هويت عربى بود. موجوديت جامعه دو ميليونى كردها (و به قول منابع محلى الى ميليونى)، كه 0 درصد ساكنين سوريه (با جمعيت ميليون) را تشكيل مى دهند، همواره از جانب حكومت حافظ اسد انكار مى شد. كردها، (همانطور كه در تركيه و عراق)، بزرگ ترين گروه اقليت نژادى در سوريه نيز هستند. با ظهور بشاراسد برخى اقدامات اصلاحى در اين مسير صورت گرفته است.

عليرغم اينكه نواحى كردنشين آن فقيرترين قسمت هاى اين كشور است، در سال حكومت سوريه حق شهروندى صدها هزار تن از كردها را سلب نمود و حتى آنان را از آمار كشور نيز حذف كرد، كه البته اين تعداد، اكنون پس از گذشت بيش از سال افزايش يافته است. اين تعداد از كارت شناسايى ملى ( (DI محرومند كه براى ضرورى ترين، ابتدايى ترين و حياتى ترين نيازهاى خود همچون تحصيل، معالجه و غيره ... ضرورى است. اصلاح اين امور در دوره بشاراسد مورد توجه قرار گرفت، چنانكه در ژانويه، برخى منابع اعلام داشتند كه سوريه قصد بازگردانى حق شهروندى به افراد نامبرده رادارد.

بعد از اينكه حافظ اسد، رهبر حزب بعث، در سال، به سمت رئيس جمهورى سوريه رسيد، سركوب و خفقان كردها و ديگر اقليت هاى اين كشور، به طور قابل ملاحظه اى تشديد يافت. بعثى هاى سوريه عملياتى مشابه و هم زمان با صدام حسين رهبر حزب بعث عراق و رئيس جمهور وقت اين كشور كه در كردستان عراق انجام مى داد و حملات يا عمليات تعريب (عربى كردن منطقه) ناميده مى شد را شروع كردند.

در مارس به دنبال يك مسابقه محلى فوتبال در شهر كردنشين قامشلى، نيروهاى نظامى سوريه به سركوب و كشتار مردم اين شهر پرداختند كه منجر به چندين روز درگيرى ميان مردم و نيروهاى مسلح حكومتى شد و بيش از كشته و صدها مجروح به جاى گذاشت و شمار بيشترى نيز بازداست و روانه زندان ها شدند.

با وفات حافظ اسد در سال ميلادى فضاى سياسى سوريه به سوى تجربه اصلاحات در داخل از سوى بشاراسد پيش رفت و از آن جمله صدها زندانى آزاد شدند. اصول متصلب عقيدتى و حزبى نيز تعديلاتى به خود پذيرفتند. اما فشارهاى بين المللى كاستى نگرفت و اين عمدتاً به خاطر حاكميت شديد دولت بر همه عرصه ها و از جمله عرصه هاى سياسى و اقتصادى بود. با اين حال سوريه توانست در سال، هنگام حمله آمريكا به عراق، به بهبود روابط خود با آمريكا بپردازد. اما در سال، پس از قتل رفيق حريرى، روابط سوريه و آمريكا و به تبع آن روابط سوريه و غرب مجدداً دچار بحران شد. سوريه هم در زمان حافظ اسد هم در زمان بشار، اصلى ترين كشور عرب بود كه در برابر اسرائيل صف آرايى كرده بود و همين، رمز جايگاه ويژه سوريه در ميان ديگر كشورهاى عرب است. به همين دليل سوريه با ايران با ثبات ترين روابط را در ميان ديگر كشورهاى جهان دارد.

مذاهب و فرق مذهبى در سوريه

مسلمانان اين كشور 6 درصد جمعيت اين كشور را تشكيل مى دهند و مسيحيان كه/ 3 درصد از جمعيت آن را به خود اختصاص مى دهند، اقليت نسبتاً چشمگيرى در اين كشور مى باشند. حدود پنج هزار يهودى نيز در دمشق و اطراف آن زندگى مى كنند.

سوريه پس از آغاز جنگ ايران و عراق روابط خود را با عراق به پايين ترين سطح ممكن رساند و از ايران حمايت كرد.

كشور سوريه داراى استان يا (به عربى محافظه) است. شهر دمشق نيز خود يك استان به شمار مى آيد. دمشق بزرگ ترين شهر و پايتخت سوريه است. حلب دومين شهر پرجمعيت سوريه است. ديگر شهرهاى مهم و پرجمعيت سوريه عبارت اند از: لاذقيه، حمص، حماه، دير الزور و معره النعمان. در نقشه هاى دولت سوريه استان ختاى نيز كه اكنون جزو خاك تركيه است خاك سوريه به شمار مى آيد. بلندى هاى جولان به عربى: (هضبه الجولان) كه جزو خاك سوريه است امروزه در تصرف كشور اسرائيل است.

پس از بعثت پيامبر اسلام، دو جنگ به نام هاى سريه موته و غزوه تبوك بر ضد روميان در منطقه شامات درگرفت. پس از رحلت پيامبر اكرم (ص)، شام در سال چهاردهم هجرت در عصر خلافت ابوبكر فتح شد و باقى مناطق نيز به مرور زمان در عصر خلافت عمر تصرف شد. پس از فتح شام، حكومت آنجا به معاويه بن ابى سفيان واگذار شد. وى از آن تاريخ تا سال 35 قمرى از سوى خلفاى سه گانه حاكم بود تا اينكه در سال 35 با خلافت امام على، از حكمرانى شام عزل شد، اما او زير بار نرفت و اين نزاع به جنگ صفين منتهى شد. پس از شهادت امام على (ع)، معاويه با نيرنگ به حكومت رسيد و شام را مركز حكومت امويان قرار داد و تا سال 127 قمرى پايتخت باقى ماند. از آن پس عباسيان، حمدانيان، فاطميان مصر، سلاجقه و عثمانيان بر آن ديار حكومت كردند تا اينكه در قرون اخير پس از سلطه غربيان، اين سرزمين از هم متلاشى و به چند كشور عربى تقسيم شد.

سوريه در قلب خاورميانه واقع شده و هم مرز با تركيه، عراق، اردن، فلسطين اشغالى و لبنان است. اكثر جمعيت، در سواحل درياى مديترانه كه حاصلخيزترين مناطق سوريه هستند، و نيزدر نواحى شمال شرقى كه توسط رودهاى فرات و «اورونته» آبيارى مى شوند، سكونت دارند. مناطق جنوبى كشور، كوهستانى و مناطق شرقى، صحرايى است. نواحى ساحلى داراى آب و هواى مديترانه اى با تابستان هاى گرم وخشك، و زمستان هاى معتدل ومرطوب مى باشد. ميانگين حرارت به 43 درجه سانتى گراد، و ميانگين بارش، به 40 سانتى متر در سال بالغ مى شود.

ص: 31

مصر

اشاره

جمهورى عربى مصر در حوزه جغرافيايى شمال آفريقا و در منطقه خاورميانه قرار گرفته است. وسعت كشور مصر بيش از يك ميليون كيلومتر مربع (2) مى باشد و از غرب به ليبى، از جنوب به سودان و از قسمت شرق به نوار غزه محدود مى شود و ساحل شمالى مصر به درياى مديترانه و ساحل شرقى آن به درياى سرخ مى رسد. اكثر جمعيت ميليونى مصر در سواحل رود نيل زندگى مى كنند (در محدوده هزار متر مربع) و منطقه بزرگ بيابانى مصر عموماً غيرمسكونى است. نيمى از شهروندان مصرى در مناطق غربى زندگى مى كنند و اكثريت آنها در شهرهاى پر جمعيت و متراكم قاهره، اسكندريه و ديگر شهرهاى بزرگ در دلتاى نيل سكنى گزيده اند.

شهرت جهانى مصر به قدمت باستانى اين كشور و وجود اهرم ثلاثه و فراعنه باز مى گردد. واژه مصر ريشه اى سامى دارد و به معناى «دو تنگه» است (كه نشان از جدايى دو سرزمين عليا و سفلى مصر مى باشد). واژه مصر معانى تمدن، كلان شهر و مناطق مرزى را نيز شامل مى شود. نام انگليسى مصر (tpygE) از ريشه لغت يونانى sutpygeA گرفته شده است كه واژه ژيتيوس از كيپتيوس از لغت tpoC به معنى قبلى اخذ شده است.

موقعيت جغرافيايى و شرايط آب و هوايى

مصر با وسعت بيش از يك ميليون متر مربع سى و هشتيمن كشور بزرگ دنيا است. با توجه به شرايط اقليمى مصر، مراكز جمعيتى اين كشور در كنار دره نيل و دلتاى نيل واقع شده است و درصد از جمعيت مصر تنها در/ درصد از اين سرزمين ساكن هستند. اهميت نقش مصر در طول تاريخ به دليل موقعيت ژئوپليتيكى و استراتژيكى اين منطقه بوده است. كانال سوئز كه درياى مديترانه را به درياى سرخ و اقيانوس هند وصل مى كند در واقع كانال ارتباطى بين شرق و غرب دنيا تلقى مى گردد و آسيا، آفريقا و اروپا را به هم وصل مى كند.

به غير از حاشيه دره رود نيل، سرزمين مصر بيابان و ماسه زار مى باشد و طوفان هاى شنى مشخصه صحراى مصر مى باشند. قسمت هاى بيابانى مصر شامل بيابان صحرا (arahaS) و بيابان ليبى مى باشد. از بيابان هاى مصر در مصر باستان به عنوان سرزمين قرمز ياد مى شد كه پادشاهى مصر را از جانب تهديدات جبهه غربى محافظت مى نمود. شهرهاى اصلى و مهم مصر شامل اسنكندريه، آسوان، آسوت، قاهره، المحله، الكبرى، حقد، لور، پورت سعيد، شرم الشيخ، سوئز و المينا مى باشد.

مصر عموماً منطقه كم بارانى است و در مناطق جنوب قاهره متوسط بارندگى سالانه حدود تا ميلى متر مى باشد. بالاترين ميزان بارندگى سالانه متعلق به قسمت هاى كوچكى از نوار ساحل شمالى است كه به ميلى متر در سال مى رسد. به جز مناطق ساحلى درياى سرخ، ساحل مديترانه و ساحل رود نيل از آب و هواى نسبتاً معتدلى برخوردار است و بادهاى منطقه شمالى از مديترانه به اعتدال هوا كمك مى كند. افزايش سطح آب دريا باعث مشكلاتى در ساحل مديترانه گرديده است و مى تواند در آينده تبعات و مشكلات اجتماعى و اقتصادى براى مصر به دنبال داشته باشد.

ساختار جمعيتى و مذهبى

مصر يكى از پرجمعيت ترين كشورهاى خاورميانه و دومين كشور پرجمعيت قاره آفريقاست. جمعيت مصر در حدود ميليون نفر تخمين زده مى شود. بيشتر جمعيت مصر در كرانه هاى رود نيل و تقريباً در قاهره و اسكندريه ساكن هستند.

بين تا درصد از جمعيت مصر را مسلمانان تشكيل مى دهند و بقيه مردم مصر غالباً مسيحى و ارتدوكس قبطى مى باشند. مصر از لحاظ دموگرافيكى به منطقه بزرگ شهرى و روستايى تقسيم مى گردد.

مصرى ها بزرگترين گروه قومى در مصر مى باشند (درصد، در حدود/ ميليون نفر) و اقليت هاى قومى شامل اعراب بدونين (كه در بيابان هاى شرقى مصر و صحراى سينا زندگى مى كنند) و بربرها مى باشند.

مصر ميزبان تعدادى آواره نيز مى باشد كه جمعيت آوارگان بين هزار تا ميليون نفر تخمين زده مى شود. در بين آنها حدود هزار آواره فلسطينى و هزار آواره عراقى حضور دارند. مذهب نقش محورى و مهمى در زندگى مصرى ها دارد. قاهره معروف به داشتن مساجد، مناره ها و كليساست، تا درصد مردم مصر مسلمان هستند و اكثر آنها سنى مذهب و تعدادى از مسلمانان مصر تحت تعاليم صوفى ها قرار دارند و در مصر اقليتى شيعه نيز زندگى مى كنند.

مسيحى ها تا درصد جمعيت مصر را شامل مى شوند كه بيش از درصد آنها پيروان كليساى ارتدوكس قبطى اسكندريه مى باشند. اقليت هاى ديگر مسيحى شامل كليساى كاتوليك قبطى، كليساى انجيلى قبطى، كليساى ارتدوكس يونانى، كليساى كاتوليك رومى، كليساى كاتوليك ارمنى و ... مى باشند.

بر طبق قانون اساسى مصر هيچ كدام از قوانين كشور نبايد مغاير قوانين شريعت اسلام باشد. فرقه حنفى، خط غالب فكرى اسلام سنى در مصر مى باشد و وزارت اوقاف بر تمامى مساجد و روحانيون نظارت دارد. امامان جماعت و جمعه در دانشگاه الازهر آموزش مى بيند و اين دانشگاه به عنوان مركز فكرى مسلمانان در مصر محسوب مى شود و مفتى هاى الازهر داراى حق صدور فتاواى مذهبى در مورد موضوعات مختلف مى باشند.

دانشگاه الازهر مصر يكى از قديمى ترين مراكز علمى جهان اسلام محسوب مى شود و تأثيرات فكرى و علمى فراوانى در دنياى اسلام بر جاى گذارده است. از ديگر مؤسسات مذهبى مطرح مصر مى توان كليساى ارتدوكس قبطى اسكندريه را نام برد كه ميليون مسيحى را در جهان، تحت تعاليم خود دارد.

آزادى هاى مذهبى در مصر تحت تأثير فعاليت هاى اسلام گرا و سياست هاى دولت مصر در نوسان بوده است. مسيحيان قبطى پس از كودتاى جمال عبدالناصر، بيش از گذشته به حاشيه رفتند.

مسيحى هاى قبطى داراى محدوديت هايى براى استخدام در مراكز عمومى و امنيتى هستند و تحت تبعيض هاى اجتماعى قرار مى گيرند و با وجود جمعيت تا درصدى نتوانسته اند، حقوق مدنى و سياسى بالايى به دست آورند.

وزير از وزير در كابينه مصر قبطى هستند و از فرماندارى، تنها يك فرماندارى در اختيار قبطى هاست. مصر يكى از قديمى ترين جوامع يهودى را دارا مى باشد. غالب يهوديان مصر در اواخر قرن نوزده و اوايل قرن بيستم از عثمانى و اروپا به مصر وارد شدند، اما پس از بحران سال كانال سوئز و جنگ مصر و اسرائيل، تعداد زيادى از يهوديان توسط جمال عبدالناصر از مصر اخراج شدند.

بهايى ها اقليت ديگر ساكن در مصر هستند كه جمعيت آنها به چند هزار نفر مى رسد كه مؤسسات و فعاليت جوامع شان از سوى دولت تحريم شده است. بهايى ها تاكنون حق اخذ كارت هويت ملى را نيز نداشتند.

فرهنگ مصرى ها

فرهنگ مردمان مصر قدمتى هزار ساله دارد. مصر باستان جزو اولين تمدن هاى بشرى بوده است و غناى فرهنگى مصر همواره الهام بخش جوامع پيرامونى اين كشور در دنياى اسلام، شمال آفريقا و خاورميانه بوده است. پس از عصر فراعنه، مصر تحت تأثير فرهنگ هلنيسم مسيحيت و اسلام قرار گرفته است و قاهره به عنوان بزرگترين شهر قاره آفريقا به يكى از مراكز آموزشى و فرهنگى تبديل شده است. مصر بيشترين تعداد برندگان جايزه نوبل در قاره آفريقا و جهان عرب را دارا مى باشد. طى يك دهه اخير پطروس غالى، دبير كل اسبق سازمان ملل و محمد البرادعى رئيس آژانس بين المللى انرژى اتمى برندگان جايزه صلح نوبل بودند. كشور مصر در عرصه هاى هنرى (آرشيتكت، موسيقى و برگزارى جشنواره ها و كارناوال هاى مذهبى) نيز در جهان عرب و شمال آفريقا شهره مى باشد. قاهره به پايتخت فرهنگى جهان عرب نيز مشهور است.

تاريخ مصر

مصر زادگاه و مهد نخستين تمدن هاى بشرى بوده است و آثار سكونت بشر در كنار رودنيل يافت شده است. پس از تغييرات آب و هوايى در حدود سال قبل از ميلاد و تشكيل بيابان هاى مركزى و غربى (صحرا)، جمعيت مصر به حاشيه رود نيل عزيمت نمودند. مهاجرت به سوى رود نيل باعث گسترش و رونق كشاورزى، اقتصاد و مظاهر تمدن گرديد. اولين فرمانروايان مصر به سال قبل از ميلاد بر مى گردد كه اهرام ثلاثه و مجسمه ابوالهول ميراث تاريخى و باستانى آن دوران است. با شكست آخرين فرعون (نكتانبو دوم) در سال قبل از ميلاد، توسط امپراتور ايران، دوره فراعنه در مصر پايان پذيرفت. پس از اين شكست، مصر توسط يونانى ها و رومى ها بار ديگر سقوط كرد و به مدت سال تحت حاكميت امپراتورى هاى خارجى قرار گرفت، قبل از اينكه مصر به جزيى از قلمرو بيزانس درآيد. مسيحيت توسط سنت مارك در قرن اول ميلادى به مصر آورده شد. در سال ميلادى، كليساى قبطى مصر تأسيس گرديد.

امپراتورى بيزانس (روم شرقى) توانست با شكست لشكر ايران مجدداً كنترل مصر را در قرن هفتم ميلادى در اختيار گيرد. اما در سال ميلادى (قرن اول هجرى)، مصر به تصرف اعراب مسلمان درآمد و قوانين اسلامى توسط خليفه مسلمانان بر تمامى خاك مصر به مدت قرن اعمال گرديد. (اين دوره شامل خلافت فاطميون مصر نيز مى شود).

با پايان حكومت ايوبيان، مملوكيان (جانشين ايوبى ها) در قرن هفتم هجرى (ميلادى) كنترل مصر را در دست گرفته و فرمانروايى آنها بر مصر تا سال ميلادى كه ترك هاى عثمانى بر مصر مسلط شدند ادامه يافت.

حمله فرانسه به مصر تحت رهبرى ناپلئون در، تأثيرات عظيم اجتماعى و فرهنگى بر جاى گذاشت و مصرى ها مبارزات خود عليه فراسوى ها را آغاز نمودند. در اين دوره مصر شاهد جنگ هاى داخلى بين ترك هاى عثمانى، مملوكيان و آلبانيابى ها با نيروهاى فرانسوى بود كه در نهايت محمدعلى پاشا كنترل مصر را در اختيار گرفت. او در سال ميلادى، فرمانرواى مصر شد و تحت رهبرى او اصلاحات در عرصه هاى كشاورزى و صنعتى آغاز گرديد.

پس از تكميل حفر كانال سوئز در توسط خديو اسماعيل، مصر به محور مهم حمل و نقل دريايى جهان تبديل گرديد. به دليل بدهى مالى سنگين مصر به قدرت هاى اروپايى، در سال، بريتانيا كنترل دولت مصر را به بهانه حمايت از منابع مالى بريتانيا به خصوص در كانال سوئز به دست گرفت و نيروهاى نظامى خود را به اسكندريه و منطقه حاشيه كانال اعزام كرد. پس از شكست ارتش مصر نيروهاى انگليسى به قاهره رسيدند و دولت ملى را بركنار نمودند؛ اما عملًا تا سال، مصر يكى از استان هاى امپراتورى عثمانى محسوب مى گرديد.

تحركات اعتراضى مردم مصر عليه انگليسى ها در طى سال هاى پس از جنگ اول جهانى ادامه داشت و در نهايت در فوريه، استقلال كشور مصر از سوى انگلستان اعلام گرديد و قانون اساسى مصر در سال، بر مبناى سيستم پارلمانى تصويب گرديد. در سال با انعقاد پيمان مصر انگلستان بار ديگر زمينه ادامه مداخلات سياسى و استمرار حضور نيروهاى نظامى انگليس فراهم گرديد. تسلط انگلستان بر امور كشور باعث ايجاد اعتراضاتى شد كه منجر به كودتاى افسران آزاد عليه ملك فاروق، پادشاه مصر گرديد. در ژوئن جمهورى عربى مصر اعلام گرديد و جمال عبدالناصر (رهبر جنبش افسران آزاد) به عنوان اولين رئيس جمهور مصر برگزيده شد و به طور رسمى در ژوئن استقلال كامل مصر از بريتانيا اعلام گرديد.

اقدام ناصر در ملى كردن كانال سوئز در سال باعث بروز بحران كانال سوئز و جنگ بين مصر و دول غربى و اسرائيل گرديد. سال پس از جنگ و اشغال صحراى سينا توسط اسرائيل، ناصر در گذشت و جانشين وى انور سادات بر خلاف ناصر رويكرد مثبت ترى نسبت به ايالات متحده و غرب داشت تا به شوروى كه از متحدين مصر در آن زمان به حساب مى آمد.

در جنگ، على رغم موفقيت اوليه ارتش مصر، در نهايت جنگ با حمايت كامل غرب از اسرائيل، با شكست مصر و سوريه پايان يافت. سادات در ديدارى تاريخى در سال از بيت القدس، زمينه ساز انعقاد پيمان صلح كمپ ديويد در سال و صلح با اسرائيل شد. صلح مصر و اسرائيل ضربه اى سنگين به انسجام و اتحاد جبهه عربى در قبال اسرائيل بود و به دنبال آن مصر از اتحاديه عرب اخراج شد. سادات در توسط خالد اسلامبولى يك مبارز اسلام گرا ترور شد. از آن تاريخ تاكنون حسنى مبارك به عنوان رئيس جمهور مصر بر مسند قدرت مصر تكيه زده است.

نظام سياسى و تقسيمات كشورى

مصر داراى استان مى باشد كه هر كدام از استان ها به مناطق كوچكترى تقسيم مى گردد. استان مصر به شرح ذيل مى باشند.

استان دقهليه، بحرالاحمر، بحيره، قيوم، غريبه، اسكندريه، اسماعيليه، جيزه، متوفيه، متيا، قاهره، قلبوبيه، وادى الحديد، شرقيه، سوبس، اسوان، اسبوط، بنى سويف، پورت سعيد، دمباط، جنوب سينا، شمال سينا، كفرالشيخ، مطرح، قنا و سوهاج.

همان گونه كه ذكر گرديد درصد از مردم مصر تنها در/ درصد از اين سرزمين و در كنار رود و دلتاى نيل زندگى مى كنند.

نوع نظام سياسى مصر جمهورى مى باشد و رئيس جمهور در رأس اين كشور قرار مى گيرد. پس از ترور سادات، حسنى مبارك از سال تاكنون بر مسند قدرت قرار دارد و حزب دولتى متبوع او حزب دموكراتيك ملى، حزب حاكم بر پارلمان است.

اگر چه نظام سياسى بر سيستم چند حزبى استوار است اما عملًا طى نزديك به دهه گذشته حزب حاكم دموكراتيك ملى با ايجاد شرايط محدود كننده براى ساير احزاب و جريان هاى سياسى عملًا قدرت را به طور كامل در دست دارد.

مبارك، در سال اعلام كرد كه دولت قصد اجراى سياست هاى اصلاحى در قانون انتخابات كشور را دارد تا راه براى انتخابات رياست جمهورى با حضور چند چهره ميسر شود اما در عمل با ايجاد محدوديت براى شركت اخوان المسلمين به عنوان اصلى ترين جريان سياسى مذهبى و اجتماعى مصر و نيز محدوديت براى احزاب منتقد مانند حزب «وفد» و «الغد» زمينه را براى انتخاب مجدد خود هموار كرد. پس از اصلاح قوانين انتخاباتى، حضور نامزدهاى احزاب در انتخابات رياست جمهورى منوط به اين مسئله شده بود كه حزب مربوط توانسته باشد% از كرسى هاى پارلمان را به دست آورد، از طرف دولت به عنوان حزب سياسى قانونى شناخته شده باشد و سال از عمر فعاليت سياسى آن گذشته باشد.

اصلاح قانون انتخابات به دنبال آن بود كه مجراى قانونى براى انتخاب نامزد حزب حاكم در انتخابات رياست جمهورى آينده نيز از هم اكنون مهيا گردد. مبارك مى كوشد تا فرزند خود جمال مبارك را به عنوان رياست جمهور بعدى كشور بر مسند قدرت بنشاند.

احزاب سياسى

اخوان المسلمين بزرگترين و تأثيرگذارترين جريان اجتماعى سياسى و مذهبى در مصر به شمار مى رود كه توسط دولت مصر به عنوان حزبى غير قانونى شناخته مى شود. اخوان المسلمين در سال توسط حسن البنا در اسماعيليه تأسيس شد. پيدايش اين سازمان از يك سو در نتيجه جريان ها و شرايط خاص اجتماعى مصر و از سوى ديگر ناشى از شخصيت كاريزماتيك رهبر اخوان بود. جنبش اخوان هدف از تأسيس خود را احياى اصول اساسى اسلام و تشكيل يك جامعه سياسى مبتنى بر اصول اسلام كه با تهديدهاى فرهنگى و سياسى غربى مقابله كند اعلام كرد. اخوان المسلمين نماد و سمبل اسلام ميانه رو تلقى مى گردد و در طول فعاليتش الهام بخش مكاتب و جريان هاى اسلامى در جهان اسلام بوده است. در حال حاضر اخوان المسلمين مهمترين جريان اجتماعى و سياسى مخالف دولت مصر مى باشد و دكتر مهدى عاكف رهبر اخوان المسلمين مصر مى باشد.

حزب دموكراتيك ملى (حزب الوطنى الديمقراطى)

حزب حاكم بر پارلمان مصر كه در سال توسط انور سادات تأسيس گرديد اين حزب در انتخابات چند دهه گذشته حسنى مبارك را براى رياست جمهورى نامزد خود نمود و تلاش مى نمايد تا جمال مبارك كه رهبر فعلى حزب مى باشد را براى رياست جمهورى آينده نامزد كند. حزب دموكراتيك ملى حزب اكثريت در پارلمان فعلى مصر مى باشد.

حزب وفد (حزب الوفدالجديد)

از قديمى ترين احزاب مصر است كه در سال و پس از كودتاى افسران آزاد منحل شد اما فعاليت مجدد خود را در اوايل دهه آغاز نمود. منير فحرى عبدالنور رهبر فعلى حزب وفد است.

حزب متحد پيشرو

حزب ناصريت دموكراتيك عربى (حزب ناصرى)

در اواخر دهه و در واكنش به سياست هاى انورسادات در عرصه هاى سياسى و اقتصادى، تأسيس گرديد اين حزب ريشه هاى چپ و سوسياليستى دارد و رهبر فعلى آن دياالدين داود مى باشد.

حزب ليبرال (حزب الاحرار)

حزب فردا (حزب الغد)

كه رهبر آن ايمن نور يكى از شاخص ترين نيروهاى مخالف رژيم فعلى مصر مى باشد رويكرد اين حزب سكولاريستى است. ايمن نور انتقادات تندى عليه رژيم مبارك دارد.

سياست خارجى مصر

موقعيت ژئوپليتيك و ژئواستراتژيك مصر به علاوه وسعت سرزمينى و جمعيت مناسب و تاريخ و تمدن كهن وغنى شرايط بالقوه اى را براى تأثيرگذارى مصر بر تحولات پيرامونى خود به وجود آورده است. جامعه مصر برخلاف ديگر جوامع جهان عرب از پويايى و نشاط اجتماعى برخوردار بوده است و در طول قرن بيستم الهام بخش افكار و ايده هاى پان عربيستى و پان اسلاميزم بوده است. كانال سوئز به عنوان شاهرگ و بزرگراه ارتباطى شرق و غرب دنيا مى شود و مصر كشورى بزرگ و تأثيرگذارى در خاورميانه و آفريقا محسوب مى شود و تأثير فرهنگى و فكرى جامعه مصر بر محيط عربى و اسلامى خود مشهود بوده است. دبيرخانه و مركزيت اتحاديه عرب در قاهره مستقر است و دبيركل اتحاديه عرب به طور سنتى شهروند مصر مى باشد اگر چه مصر در طول قرن بيستم، سردمدار مبارزات ضد استعمارى در شمال آفريقا و خاورميانه بود و پس از ملى شدن كانال سوئز و جنگ با اسرائيل در سال هاى و الهام بخش مقاومت و مبارزه بر عليه اسرائيل و ابرقدرت هاى حامى او تلقى مى گرديد، اما دولت مصر پس از امضاى توافق صلح با اسرائيل و شكستن جبهه اتحاد عربى و اسلامى و اعمال سياست هاى خود كامه دولت مبارك در داخل و ايجاد محدوديت براى فعاليت جنبش اخوان الملسلمين و غالب گروه هاى سياسى اسلام گرا در بين برخى از كشورهاى خاورميانه و افكار عمومى منطقه به دنباله روى و همسويى با غرب و اسرائيل متهم است. سياست خارجى دولت مبارك طى نزديك به سه دهه گذشته اتحاد و نزديكى با آمريكا و كشورهاى غربى بوده است اگر چه مصر در سياست خارجى خود همواره حركتى زيگزاگى داشته اما مى توان گفت در طى سال هاى اخير قاهره بر تعهدات منطقه اى خود تأكيد بيشترى داشته است.

مصر همچنان به عنوان يكى از وزنه هاى بسيار مهم در معادلات منطقه اى مطرح است و تلاش نموده است كه همواره نقشى ميانجى گرايانه و مثبت در تحولات منطقه ايفا نمايد. سياست رسمى دولت مصر در مورد فلسطين حمايت از تشكيل دولت مستقل فلسطين در سرزمين هاى اشغالى سال با پايتختى بيت المقدس بوده است و اگر چه در طى دهه اخير حمايت كامل خود را از رهبران سازمان آزاديبخش فلسطين و جنبش فتح و دولت خودگردان فلسطين نشان داده است اما درعين حال تلاش نموده است تا نقش ميانجى گرانه اى بين نيروها و گروه هاى مختلف فلسطينى انجام دهد. مى توان گفت نقش برتر مصر طى چند سال اخير با نقش آفرينى و ابتكار عمل سعودى ها اندكى به حاشيه رفته است اما مصر همچنان نقش آفرين و تأثيرگذار است.

دولت مصر همچنين نقش مهمى در اتحاديه آفريقا بازى مى كند و تلاش نموده است در مناقشات مختلف در سطح قاره آفريقا نقشى ميانجى گرايانه داشته باشد.

طى چند سال اخير مصر نگاه و رويكرد شرقى خود را بيشتر دنبال نموده است و نسبت به افزايش ارتباطات سياسى و تجارى خود با روسيه و چين ابراز علاقه نموده است.

روابط با جمهورى اسلامى ايران

ايران و مصر به عنوان دو كشور محورى جهان اسلام در دو نقطه حساس و استراتژيك قرار گرفته اند. هر دو كشور وارث دو تمدن بزرگ و كهن هستند كه در طول ساليان متمادى همواره در تعاملى نزديك با هم به سر برده اند. ظهور اسلام و پذيرش آن از سوى دولت، اين علقه هاى الفت را بيشتر به هم نزديك نمود. پس از پيروزى انقلاب اسلامى و به تبع آن تغيير رويكرد فضاى منطقه اى و بين المللى نسبت به جمهورى اسلامى، روابط گرم و دوستانه دو كشور ايران و مصر هم رو به سردى گرائيد. اگر نگاهى اجمالى به سير تحولات سه دهه اخير در مورد روابط ايران و مصر داشته باشيم در خواهيم يافت كه موانع ارتباط بين دو كشور همگى مربوط به يك مقطع زمانى خاصر، مى باشد. ميزبانى مصر از شاه مخلوع ايران، امضاى قرار داد كمپ ديويد، ادعاى مصر مبنى بر حمايت ايران از اسلام گرايان منتقد دولت مصر و نامگذارى خيابانى در تهران به نام عامل قتل سادات را مى توان از مهمترين عوامل قطع ارتباط با مصر دانست.

جمهورى اسلامى ايران با توجه به موقعيت استراتژيك خود و باعنايت به اصل عزت، حكمت و مصلحت طى يك دهه اخير درصدد بهبود و توسعه روابط خود با دولت هاى منطقه و جهان اسلام برآمده است. در طى دهه گذشته روابط ايران مصر تأثر از معناى پيش آمد، اوايل انقلاب بود و با گذشت دهه از مقطع روابط ديپلماتيك بين دو كشور با توجه به تغييرات گسترده در معادلات منطقه اى و بين المللى ضرورت احياى روابط دو كشور مهم جهان اسلام بيش از گذشته ضرورت مى يابد.

بهبود روابط بين ايران و مصر مى تواند در راستاى منافع ملى دو كشور و منافع ملى جهان اسلام باشد. امنيت و ثبات در دو منطقه استراتژيك سوئز و تنگه هرمز، افزايش حجم مبادلات اقتصادى و تجارى، رايزنى بيشتر در برابر توسعه طلبى هاى اسرائيل و حمايت از مردم فلسطين، همكارى بيشتر در نهادهاى منطقه اى و بين المللى مانند گروه 8 D و سازمان كنفرانس اسلامى مى تواند از مهمترين پيامدهاى تجديد روابط ايران و مصر باشد.

ص: 32

الجزاير

موقعيت جغرافيايى

الجزاير از شمال شرق با تونس، از شرق با ليبى، از جنوب شرق با نيجر، از جنوب غرب با مالى و موريتانى، از غرب با صحراى غربى، از شمال غرب با مراكش و از شمال با درياى مديترانه هم مرز مى باشد.

الجزاير دومين كشور بزرگ در آفريقا به لحاظ مساحت مى باشد. مساحت اين كشور ميليون و هزار و كيلومتر مربع است، قسمت اعظم مناطق ساحلى الجزاير كوهستانى است و بنادر طبيعى اندكى دارد. منطقه اى كه از ساحل شروع مى شود و تا تل اطلس امتداد مى يابد، حاصل خيز مى باشد. در جنوب تل اطلس استپ هايى وجود دارند كه تا اطلس صحرايى امتداد پيدا مى كنند، صحرا در مناطق جنوبى تر قرار دارد. جبال هقار منطقه اى مرتفع در مركز صحرا و در جنوب الجزاير است. شهرهاى مهم الجزاير، الجزيره، اوران، قسطنطينه و عنابه مى باشند.

شمال الجزاير آب و هواى معتدل مديترانه اى دارد. در تل اطلس، درجه حرارت هوا در تابستان بين تا درجه سانتى گراد و در زمستان بين تا درجه سانتى گراد مى باشد و رطوبت هوا زياد است. در شرق الجزاير هوا اندكى سردتر است. از مشخصه هاى آب و هوايى الجزاير، بروز طوفان هاى شن مى باشد. در الجزاير تنها بخشى از صحرا كه در مدار رأس السرطان قرار مى گيرد بسيار گرم است. ميزان بارندگى در طول سواحل زياد بوده و سالانه بين تا ميلى متر برآورد مى شود. بيشترين بارندگى در بخش مالى شرق الجزاير وجود دارد كه به ميلى متر در سال مى رسد.

جمعيت

جمعيت الجزاير در حال حاضر حدود ميليون و هزار نفر مى باشد. حدود% از مردم در مناطق شمالى و ساحلى زندگى مى كنند. حدود/ ميليون نفر از جمعيت الجزاير زندگى عشايرى دارند. حدود% از مردم الجزاير زير سال سن دارند.% از جمعيت بربر، عرب مى باشند و اهل تسنن هستند. مسلمانان غيرسنى عمدتاً اباضى مى باشند. همچنين حدود مسيحى كاتوليك، مسيحى پروتستان و حدود يهودى در الجزاير زندگى مى كنند.

تاريخ

مردم الجزاير در آغاز قرن هشتم ميلادى با آمدن اعراب به اين سرزمين به اسلام گرويدند و ابوالمهاجر دينار از سوى امويان حكومت را در سال ميلادى در اين منطقه دست گرفت. با روى كار آمدن فاطميان در مصر، الجزاير در زمره خراجگزاران آنان درآمد، اما سلسله اى (زيريون) كه به نيابت از آنان در الجزاير و تونس حكومت مى كرد بر ضد آنان شوريد و مذهب تسنن اختيار كرد. فاطميان نيز براى مقابله با آن سلسله قبيله بنوهلال را كه بسيار پرجمعيت بود، به منطقه فرستادند تا موجبات تضعيف آن سلسله را فراهم كنند و اين آغاز عربى كردن منطقه بود. پس از آن، با روى كار آمدن دو سلسله بربر مرابطون و موحدون كه از غرب برخاسته بودند، منطقه مدتى روى آرامش ديد، اما با سقوط موحدون، الجزاير به صحنه نبرد سه دولت جانشين زيانيون الجزاير، حفصيون تونس و مرينيون مراكش تبديل شد. در قرون پانزدهم و شانزدهم، اسپانيا به تاخت و تازهايى در الجزاير پرداخت و در سواحل آن چند آبادى ايجاد كرد.

در سال، الجزاير توسط خيرالدين و برادرش تحت سلطه امپراتورى عثمانى درآمد. فعاليت دزدان دريايى در آبهاى مديترانه و در نزديكى ساحل الجزاير در اوائل قرن سبب بروز دو جنگ با ايالات متحده شد. همچنين ادامه اين فعاليت ها باعث شد تا در سال كشتى هاى جنگى نيروهاى دريايى انگلستان و هلند، بندر الجزيره و ناوگان كشتى هاى مستقر در آن را نابود سازند. همچنين، در اين اوان، اسپانيايى ها بنادر الجزاير را به اشغال خود در آورند.

فرانسويان به بهانه توهين به كنسول خود در سال به الجزاير حمله كردند و به مدتى طولانى آن را به تصرف خود در آوردند. فرانسويان با خشونت تمام بر الجزاير حكم مى راندند و در طى دوران سيطره خود بر آن/ ميليون الجزايرى به هلاكت رسيدند. الجزايرى ها با رهبرانى مانند عبدالقادر، احمد بى و فاطمه نسومر به مقاومت در برابر اشغالگران فرانسوى برخاستند. فرانسه الجزاير را به يكى از استان هاى خود تبديل كرد و بدين ترتيب آن را بخشى از خاك فرانسه اعلام كرد.

در طى دوران اشغال ده ها هزار نفر از فرانسه، اسپانيا، ايتاليا و مالت عمدتاً براى كار در مزارع كشاورزى به الجزاير آمدند. از آغاز قرن، افراد اروپايى تبار مقيم الجزاير و نيز يهوديان الجزايرى تابعيت فرانسوى به دست آوردند، در حالى كه قسمت اعظم الجزايرى هاى مسلمان (حتى آنان كه در ارتش فرانسه خدمت كرده بودند) نه تابعيت فرانسه دريافت كردند و نه از حق رأى برخوردار شدند.

در سال، جبهه آزاديبخش ملى (NLF) عمليات چريكى استقلال طلبانه خود را آغاز كرد. پس از سال مبارزات آزادى بخش، ژنرال دوگل، رئيس جمهور وقت فرانسه كه درك كرده بود ديگر عصر استعمار به سر رسيده است، در سال در الجزاير رفراندم برگزار كرد و اكثريت مردم به استقلال كامل الجزاير رأى دادند. احمد بن بلا، رهبر جبهه آزاديبخش ملى، به رياست جمهورى الجزاير رسيد. وى در سال طى يك كودتا توسط وزير دفاع خود هوارى بومدين از كار بر كنار شد.

پس از استقلال، الجزاير سياست هاى اقتصادى سوسياليستى در پيش گرفت و كشور به صورت تك حزبى اداره مى شد. كشاورزى اشتراكى شد و برنامه هاى وسيعى براى صنعتى شدن كشور به اجرا در آمد. همچنين صنايع استخراج نفت ملى شد. افزايش بهاى نفت در سال درآمد زيادى نصيب كشور ساخت، اما اقتصاد كشور را بيش از پيش به نفت وابسته نمود.

در زمينه سياست خارجى، الجزاير از اعضاى كشورهاى غير متعهد مى باشد. الجزاير از ابتداى استقلال با همسايه خود مراكش روابط تيره اى داشته است و دو كشور حتى تا مرز جنگ با يكديگر نيز پيش رفته اند. دو كشور داراى اختلافات ارضى هستند و مراكش الجزاير را به كمك به جبهه پوليساريو متهم مى كند كه براى استقلال صحراى غربى از مراكش مبارزه مى كند.

در سال با مرگ بومدين، شاذلى بن جديد به جانشينى او برگزيده شد. با افزايش شهرنشينى و بالا رفتن سطح سواد، بافت اجتماعى كشور دستخوش دگرگونى شد و افزايش انتظارات در ميان نسل جوان نارضايتى شديدى را ايجاد كرد. جوانان ناراضى و سرخورده به هويت فراموش شده خود روى آوردند و در گروه هاى چپ از جمله جنبش هاى هويت بربر و گروه هاى اصول گراى اسلامى اجتماع كردند و به حكومت تك حزبى اعتراض كردند و در دانشگاه ها و خيابان ها با نيروهاى پليس در دهه درگير شدند. در پائيز، بن جديد مجبور شد به نظام تك حزبى پايان دهد و براى نخستين بار در سال، انتخابات چند حزبى در كشور برگزار شد كه در طى آن جبهه نجات اسلامى در دور اول به پيروزى رسيد. به دنبال آن، ارتش مداخله كرد و از برگزارى دور دوم انتخابات جلوگيرى به عمل آورد. با مداخله ارتش، بن جديد بركنار شد و كليه احزاب سياسى مذهبى منحل اعلام شدند كه اين امر منجر به وقوع جنگ داخلى در الجزاير شد كه در فاصله ژانويه تا ژوئن به كشته شدن نفر از مبارزين اسلامى، نيروهاى دولتى و غيرنظاميان انجاميد.

ساختار اجتماعى فرهنگى

اكثر الجزايرى ها بربر يا عرب هستند، البته عرب بودن يا بربر بودن براساس ملاحظات زبانى يا هويتى مشخص مى شود. اما منشا و ريشه كليه الجزايرى ها اقوام بربر مى باشند. مسئله عرب بربر بيشتر جنبه هويتى دارد ونوعى تمايز نژادى، يا قومى به حساب نمى آيد. اقوام بربر به چندين گروه قومى تقسيم مى شوند: قبائلى در مناطق كوهستانى شمالى مركزى، شاويه در كوهستان هاى اطلس شرقى، مزابيه در دره مزاب و طوارق در جنوب. تعداد اندكى آفريقايى سياهپوست نيز در الجزاير زندگى مى كنند. الجزايرى هاى ترك تبار حدود% جمعيت اين كشور را تشكيل مى دهند كه عمدتاً در شهرهاى بزرگ زندگى مى كنند.

اكثر الجزايرى ها به عربى الجزايرى تكلم مى كنند. حدود% جمعيت به زبان عربى با گويش «درجه» صحبت مى كنند. با اين حال، در رسانه ها و در مناسبت هاى رسمى به زبان عربى استاندارد تكلم مى شود. بربرها كه تقريباً% جمعيت را تشكيل مى دهند عمدتاً به يكى از گويش هاى تامازيغت صحبت مى كنند. اما اكثريت آنان عربى الجزايرى نيز مى دانند. عربى تنها زبان رسمى كشور است، اما اخيراً تامازيغت نيز به عنوان يك زبان ملى به رسميت شناخته شده است. مسئله زبان به لحاظ سياسى به ويژه براى اقليت بربر حائز اهميت و حساسيت مى باشد. سياست زبانى دولت مبنى بر عربى سازى عمدتاً در واكنش به سال استعمار فرانسه و نيز رواج ناسوناليسم عربى بوده است. فرانسه همچنان به عنوان زبان خارجى آموخته مى شود و در مدارس به كودكان آموزش داده مى شود. همچنين، در رسانه ها و بخش هاى بازرگانى از زبان فرانسه استفاده مى شود.

آموزش در الجزاير براى كودكان تا ساله اجبارى است. در الجزاير دانشگاه، كالج و انستيتو آموزش عالى وجود دارد. دانشگاه الجزيره كه در سال تأسيس شده و در پايتخت واقع است، قديمى ترين دانشگاه كشور محسوب مى شود. الجزاير حدود نفر دانشجو دارد.% دانشجويان دانشگاه هاى الجزاير را زنان تشكيل مى دهند و روز به روز به تعداد زنانى كه وارد بازار كار مى شوند، افزوده مى شود.

نويسندگان بزرگى در قرن در الجزاير به دنيا آمده و در اين كشور زندگى كرده اند. از آن ميان مى توان به آلبركامو، فرانتس فانون و ژاك دريدا اشاره كرد. همچنين ابن خلدون، فيلسوف بزرگ مسلمان هر چند كه در تونس به دنيا آمد، اما كتاب معروف خود «مقدمه» را هنگام اقامت در الجزاير به رشته تحرير در آورد. محمد ديب، كاتب ياسين، آسيا جبار، مالك بنابى نيز از ديگر نويسندگان معروف الجزاير هستند. به طور كلى، فرهنگ الجزاير بسيار تحت تأثير فرهنگ اسلامى مى باشد.

ساختار حكومت

رئيس جمهور در الجزاير براى يك دوره پنج ساله انتخاب مى شود. اين دوره براى يك بار ديگر نيز قابل تمديد مى باشد. در الجزاير كليه افراد بالاى سال از حق رأى برخوردارند. رئيس جمهور رياست شوراى وزيران و شوراى عالى امنيت را بر عهده دارد. او نخست وزير را منصوب مى كند. پارلمان الجزاير از دو مجلس تشكيل مى شود: مجلس خلق ملى با عضو و شوراى ملت با عضو. اعضاى مجلس خلق ملى به مدت سال انتخاب مى شوند.

به لحاظ تقسيمات كشورى، الجزاير داراى ولايت، شهرستان و شهر است.

اقتصاد

سوخت فسيلى ستون فقرات اقتصاد الجزاير را تشكيل مى دهد. تقريباً% بودجه،% توليد ناخالص داخلى و بيش از% درآمد ناشى از صادرات از طريق منابع سوخت فسيلى تأمين مى شود. به لحاظ ذخاير نفت، الجزاير با/ ميليارد بشكه ذخاير نفت ثابت شده مقام چهاردهم را در جهان داراست. همچنين، الجزاير داراى تريليون فوت مكعب ذخاير اثبات شده گاز طبيعى است و از اين لحاظ مقام هشتم را در جهان داراست.

در اواسط دهه، شاخص هاى اقتصادى و مالى كشور به دنبال انجام پاره اى اصلاحات در نظام اقتصادى كشور بهبود يافت. افزايش بهاى نفت و اتخاذ سياست هاى مالى انقباضى طى سال هاى و سبب افزايش مازاد تجارى، افزايش ذخيره ارزى و كاهش بدهى هاى خارجى اين كشور شد. دولت الجزاير در تلاش است تا با انجام سرمايه گذارى هاى داخلى و خارجى به اقتصاد خود تنوع ببخشد. الجزاير در سال با اتحاديه اروپا پيمان اتحاد امضا كرد كه به موجب آن تعرفه ها پائين تر آمده و حجم مبادلات بازرگانى طرفين افزايش خواهد يافت.

از ديرباز، الجزاير به داشتن خاك حاصل خيز معروف بوده است.% از جمعيت الجزاير در بخش كشاورزى به كار اشتغال دارند. پنبه، غلات، سبزيجات، ميوه جات از قبيل انجير، خرما و مركبات از جمله محصولات كشاورزى الجزاير مى باشد. روغن زيتون برتولى كه در الجزاير توليد مى شود و به عنوان يك مارك ايتاليايى در جهان به فروش مى رسد، از معروفيت خاصى برخوردارست.

روابط ايران و الجزاير

در سال هاى پيش از وقوع انقلاب اسلامى، روابط دو كشور ايران و الجزاير به دليل مواضع انقلابى الجزاير چندان حسنه نبود و دو كشور تنها در چارچوب سازمان كشورهاى صادر كننده نفت (اوپك) همكارى هاى محدودى با يكديگر داشتند. در حاشيه اجلاس سران اوپك در سال بود كه الجزاير ميان ايران و عراق به ميانجى گرى پرداخت و قرارداد معروف در خصوص اروندرود و مسئله كردها بين دو كشور ايران و عراق به امضا رسيد.

به دنبال پيروزى انقلاب اسلامى در ايران، با توجه به مواضع انقلابى دولت الجزاير و عضويت اين كشور در گروه امتناع به همراه سوريه، ليبى، يمن و سازمان آزاديبخش فلسطين و نيز به دليل خاطره خوبى كه تاريخ مبارزات رهايى بخش الجزاير در اذهان انقلابيون ايرانى داشت، روابط دو كشور رو به گرمى گذاشت.

در سال، الجزاير در جريان حل و فصل ماجراى گروگان هاى آمريكايى در تهران نقش ميانجى را ايفا كرد و از آن پس به عنوان حافظ منافع ايران در آمريكا اعلام شد. دو كشور در سال، پس از آنكه الجزاير ايران را متهم به حمايت از جبهه نجات اسلامى كرد، روابط خود را با يكديگر قطع كردند. ايران اين اتهامات را بى اساس دانست.

در اوائل سپتامبر، پس از ملاقات رؤساى جمهور دو كشور در حاشيه اجلاس سران هزاره سازمان ملل متحد، تصميم به از سرگيرى روابط ديپلماتيك بين دو كشور گرفته شد و از آن زمان به بعد همكارى هاى دو كشور به ويژه در زمينه هاى امور قضايى، مالى، صنعتى، نظامى و حمل و نقل هوايى رو به گسترش نهاد.

ص: 33

مراكش

اشاره

مَراكِش يا مغرب، كشورى در شمال غربى آفريقا است. مراكش ساحلى طولانى با اقيانوس اطلس دارد كه از شمال به جبل الطارق و درياى مديترانه مى رسد. كشور مراكش از شرق با كشور الجزاير، از غرب با اقيانوس اطلس، از جنوب با كشور موريتانى و از شمال با درياى مديترانه همسايه است. مراكش ادعاى مالكيت بر صحراى غربى را دارد و بخش عمده اى از آن را از سال، اداره كرده است. وضعيت صحراى غربى هنوز مورد اختلاف و مناقشه است. پايتخت مراكش شهر رباط است. نام «مراكش» در فارسى امروز معمولتر از «مغرب» است، زيرا نام بين المللى پادشاهى مغرب مراكو است كه برگرفته از نام مراكش است. بنابراين، كاربرد نام مراكش به جاى مغرب در زبان فارسى بهتر است به ويژه اينكه دولت آن كشور نام رسمى بين المللى مراكو را به رسميت مى شناسد و نه نام عربى المغرب. تركيه تنها كشور دنيا است كه از پادشاهى مراكش با نام كشور فاس نام مى برد.

تاريخ

قبايل بربرى يا آمازيغ ساكن منطقه شمال آفريقا از ديرباز داراى روابطى گسترده با ملل و تمدن هاى كهن فنيقى، كارتاژى، رومانى، وندالى و بيزانسى بوده اند. با اين وجود هيچ يك از اين تمدن ها توانائى تسلط كامل بر منطقه را نداشته اند چرا كه قبايل ساكن آن داراى صفات متمايزى چون ايستادگى و مقاومت و همچنين آزاديخواهى و پايبندى به فرهنگ و زبان خود بودند. با رسيدن دعوت اسلامى به آن منطقه در سال هجرى قمرى (برابر سال ميلادى)، ساكنان منطقه با اهداف اسلامى آشنا گشته و در نتيجه دين نوين اسلام را پذيرا شدند. اسلام سر انجام در سال هجرى قمرى (برابر سال ميلادى) و به طور مشخص پس از گريز يكى از نوادگان پيامبر (ص)، معروف به مولا ادريس بن عبدالله بن الحسن بن الحسن ابن على، از دست حاكمان عباسى بغداد، اسلام به صورت ريشه اى و بنيادين در اين منطقه گسترش يافت. مراكشيان وى را به اميرالمؤمنين بودن برگزيده و پس از بيعت و اعلام وفادارى، با كمك ايشان نخستين دولت اسلامى مستقل از خلافت مشرق عربى را بر پا نمودند كه نام دولت ادريسيان را به خود گرفت. ساكنان و حكمرانان مراكش، گذشته از تفاوت هاى قبيله اى و ريشه اى خود، ضمن پايبندى عميق به ارزش هاى اسلامى بر نشر و تبليغ رسالت محمدى و اهداف آن نه تنها در سراسر كشور بلكه در مناطق جنوب و ديگر سرزمين هاى آفريقايى و همچنِين در مناطق شمال و كشورهايى همچون اسپانيا، پرتغال و جنوب فرانسه همت گماردند.

سالهاى، مصادف با حكومت هاى حسن اول، عبدالعزيز و مولاى حفيظ است. اين دوران در پرتو رقابت قدرت هاى بزرگ استعمارى، مراكش استقلال خود را حفظ مى كند. ليكن در سال، پس از موافقتنامه هاى الجزيره (م)، فرانسه بخش عظيمى از مراكش را اشغال مى كند و از اين سال به بعد مبارزه علنى مردم عليه سلطه فرانسه تحت رهبرى عبدالكريم خطاب آغاز مى گردد. در سال ميلادى، محمدبن يوسف (محمد پنجم) به تخت سلطنت مى نشيند و به علت مخالفت با سلطه فرانسويان، بدون اينكه خواهان گسستن كامل از فرانسه باشد تبديل به يك چهره ملى مى گردد كه در آينده به پدر استقلال مراكش شهرت مى يابد. فرانسه كه حاضر به قبول استقلال مراكش نبود سعى كرد از برخى عناصر مرتجع عليه محمد پنجم استفاده نمايد كه در رأس آنها الجلاوى بود. لذا به خواسته هواداران الجلاوى كه خواستار عزل محمد پنجم بودند جواب مثبت داد و محمدپنجم را به همراه خانواده اش به ماداگاسكار تبعيد نمود. تبعيد محمد پنجم نقش مثبتى در تحقق استقلال اين كشور ايفا نمود و مردم خواستار بازگشت وى و اعلام استقلال كشور شدند. از طرفى قيام الجزاير عليه فرانسه عاملى در جهت تضعيف حضور فرانسه در مراكش گرديد و فرانسه به منظور جلوگيرى از سرايت اين قيام بر تمامى منطقه و فشارهاى مردمى در داخل، به تدريج زمينه را براى پذيرش خواست عمومى مردم مراكش فراهم نمود. در نوامبر، محمد پنجم به كشور بازگشت و در مارس، فرانسه استقلال كشور مراكش را به رسميت شناخت. پس از استقلال مراكش ملك محمد پنجم (تا مارس) و ملك حسن دوم (تا ژوئيه)، بر تخت سلطنت نشستند و از اين پس تا كنون نيز ملك محمد ششم بر اين كشور حكومت دارد.

جغرافيا

كشور پادشاهى مراكش كه در زبان عربى به آن «المملكه المغربيه» گفته مى شود، نخستين كشور شكل گرفته مغرب مسلمان است. اين كشور در ايران به نام «مراكش» شناخته مى شود. در سازمان هاى بين المللى از جمله سازمان ملل متحد برحسب مورد زبانى، بنام coraM يا occoroM است چرا كه واژه مغرب، مفهوم گسترده «مغرب بزرگ» (شامل كشورهاى الجزاير، تونس و مراكش) را افاده مى كند. مراكش نزديكترين كشور آفريقايى به اروپا است كه به وسيله تنگه جبل الطارق از آن جدا مى گردد و در واقع فاصله ميان مراكش و اسپانيا حدود كيلومتر است. مهم ترين بندرهاى مراكش عبارتند از: كازابلانكا (دارالبيضاء)، طنجه، ناضور، محمديه، آسفى و اگادير. مهم ترين شهرهاى مراكش نيز: رباط (پايتخت سياسى ادارى)، كازابلانكا (داراى مركزيت اقتصادى تجارى)، فاس (داراى نوعى مركزيت مذهبى فرهنگى)، مراكش (دژ فرهنگ بربر)، طنجه، اگادير (شهرهاى توريستى)، ايفرن، مكناس، وجده، تتوان، محمديه و قنيطره (كنيترا) هستند.

شايان ذكر است دو شهر سبته و مليلا كه مشرف بر درياى مديترانه هستند در حاكميت قرنى اسپانيا قرار دارند و از نظر دولت مراكش اين دوشهر و چند جزيره كوچك ديگر متعلق به آنها است اما اسپانيا اين سرزمين ها را اسپانيايى مى داند كه در اين صورت/ كيلومتر به خاطر شهر سبته و/ كيلومتر به خاطر شهر مليلا مرز زمينى با اسپانيا وجود دارد.

به طور كلى مراكش داراى آب و هوايى معتدل و بارانى است. اين كشور در مناطق شمالى تحت تأثير آب و هواى مديترانه اى و در مناطق غربى و شمال غرب متأثر از آّب و هواى اقيانوس اطلس است. در مناطق داخلى، مراكش داراى آب و هواى قاره اى بوده و در رشته كوه هاى اطلس بارش برف و باران بيشتر مى شود. مناطق جنوبى داراى آب و هواى گرم و بيابانى است.

جمعيت مراكش (با احتساب صحراى غربى)، حدود ميليون نفر است كه/ درصد را مردان و/ درصد را زنان تشكيل داده اند از اين تعداد جمعيت درصد در مناطق شهرى و درصد در مناطق روستايى زندگى مى كنند. تراكم جمعيت در هر كيلومتر مربع نفر و ميانگين نفرات خانوار/ درصد است. ميزان بيسوادى در كشور نيز حدود درصد جمعيت است كه نرخ بيسوادى در زنان درصد و در مردان حدود درصد است. نرخ بيكارى در اين كشور بالغ بر درصد جمعيت فعال است.

مراكش در ساحل جنوبى درياى مديترانه و جنوب تنگه جبل الطارق قرار دارد كه توسط آن ارتباط ميان درياى مديترانه و اقيانوس اطلس فراهم مى شود. از سويى مراكش از موقعيتى استراتژيك در ميان كشورهاى شمال آفريقا برخوردار است چرا كه علاوه بر واقع شدن در حوزه جنوبى درياى مديترانه و جنوب تنگه جبل الطارق و نزديكى به اروپا (نزديكترين كشور آفريقايى به اروپاست)، اين كشور در مجاور اقيانوس اطلس است. ذخاير عظيم ماهيان مختلف در آب هاى نزديك به اين سرزمين قرار دارند. دسترسى به درياى آزاد و وجود منابع عظيم فسفات و ديگر مواد كانى بر اهميت مراكش مى افزايد و چنانچه صحراى غربى را به عنوان بخشى از اين كشور در نظر بگيريم، بر امكانات راهبردى آن افزوده مى گردد چرا كه صحراى غربى داراى ذخاير نفتى، فسفات و گاز است و ذخاير ماهيان اقيانوس اطلس در آب هاى مجاور صحراى غربى بسيار غنى است.

ساختار سياسى

پس از استقلال مراكش (مارس)، اولين قانون اساسى كشور در دسامبر، با برگزارى رفراندوم به تصويب رسيد. مطابق اين قانون اساسى پادشاه بالاترين مرجع چه از نظر سياسى و چه از نظر مذهبى قلمداد مى شود. پادشاهى مراكش حدود قرن عمر دارد و از ابتدا نيز با مذهب آميخته بوده است. درواقع قانون اساسى مذكور درخصوص مرجعيت سياسى مذهبى پادشاه آنچه را كه قبلا وجود داشت در قالب قانون درآورد. قانون اساسى مراكش در مقاطع سال هاى،،، و 96 در معرض جرح و تعديل قرار گرفته است كه مهم ترين تغيير آن مربوط به سال است كه پارلمان مراكش دو مجلسى گرديد. قانون اساسى كنونى (در همه پرسى مورخ سپتامبر به تصويب رسيد) داراى يك ديباچه و صد و هشت اصل است كه در سيزده بخش تنظيم گرديده است. مطابق اصل يكم، مراكش داراى نظام پادشاهى مشروطه، دموكراتيك و اجتماعى و مطابق اصل دوم، حاكميت از آن مردم است.

اوضاع فرهنگى

مراكش در فرآيند تاريخى خود همواره از فرهنگى نسبتاً غنى و متنوع برخوردار بوده و هر نقطه آن نيز ضمن وابستگى به اين ميراث فرهنگى، ويژگى هاى خاص خود را دارا بوده است. جمعيت اين كشور از دو قوم سامى عرب و بربرآمازيغ تشكيل شده كه علاوه بر نقاط مشترك از جمله دين اسلام، ميراث بر فرهنگ خاص خود هستند. بربرهاى مراكش در تشكيل و تداوم فرهنگ و تمدن سازى كشور خود به ميزان اعراب شريك بوده اند. از لحاظ تاريخى، مراكش در زمان هارون الرشيد از سلطه بغداد خارج شده و تحت تسلط تركان عثمانى نيز درنيامد. لذا با حفظ عنصر اسلامى ملى، بر فرهنگ مراكشى خود تأكيد ورزيده است. مراكش تنها كشور در جهان عرب است كه از سوى امپراتورى عثمانى مورد هجوم و تسخير قرار نگرفت. به طور كلى مى توان اذعان داشت كه مراكش در مسير تاريخى خود، از تبادلات فرهنگى با بيگانگان جز آنچه را كه خودشان خواسته اند، سرباز زده و هويت فرهنگى خويش را در اولويت اول قرار داده اند. مردم مراكش همواره تلاش نموده اند در ى قرون به سنت هاى مذهبى ملى خود حتى در پوشيدن لباس پايبند باشند.

دين

مطابق اصل ششم قانون اساسى مراكش، دين رسمى كشور اسلام است. قانون اساسى در نوع مذهب سكوت اختيار كرده ليكن از ديرباز (قرن ميلادى)، مذهب مالكى (امام مالك بن انس) در اين كشور مستقر گشته و اكثريت قريب به اتفاق مردم پيرو مكتب فقهى امام مالك هستند. حاكميت نيز تأكيد زيادى بر وحدت مذهبى به عنوان يكى از پايه هاى وحدت مردم دارد. در مراكش تعداد اندكى مسيحى و يهودى زندگى مى كنند. قسمت اعظم يهوديان مراكش حدود هزار نفر كه در حال حاضرنسل آنها در اسرائيل به هزار نفر مى رسد، در زمان ملك حسن دوم به اسرائيل مهاجرت كردند. يهوديان فعلى در دو شهر دارالبيضاء (كازابلانكا) و مراكش اقامت دارند. مطابق اصل ششم قانون اساسى، دولت موظف است آزادى انجام امور مذهبى را براى همگان تضمين نمايد. شهر فاس از ديرباز و حتى از زمان تأسيس توسط سلسله ادريسيان، شهرى مذهبى بوده و جهت تعليم و تعلم فقه مالكى و علوم قرآنى بنياد نهاده شده است. حوزه علميه شهر فاس كه «جامعه القرويين» نام دارد از بزرگ ترين حوزه هاى علمى مراكش است و طلاب تربيت شده در اين حوزه به سراسر كشور و حتى ديگر نقاط اتحاديه مراكش بزرگ جهت تبليغ مذهبى اعزام مى شوند. حوزه علميه ديگرى به نام «مولاى يوسف» در شهر مراكش كه در واقع دژ فرهنگ اسلامى بربرى است، وجود دارد. بديهى است كه علماء و فضلاى برخاسته از اين حوزه هاى علميه، به ويژه در شهر فاس، در حكومت ها نقش و مشاركت داشته اند. مشايخ صوفيه كه عمدتاً از نژاد بربرند، داراى استقلال شخصى و نيز نفوذ و پايگاه مردمى مى باشند. مردم مغرب و مسلمانان مالكى نسبت به ساير شاخه هاى اسلام از تسامح و بردبارى بيشترى برخوردارند. اين شاخه از اسلام با سمبلهاى شيعى عناد ندارند و به طور كلى مردم عموماً نسبت به ايران احترام قائل هستند و آن را بلاد فارس و سرزمين سلمان فارسى مى دانند و سلمان نزد آنها از احترام ويژه اى برخوردار است.

آثار تاريخى

آثار عمده تاريخى اين كشور كه عبارت اند از مساجد، آرامگاه هاى سلاطين و كاخ ها، در سه شهر تاريخى فاس، مكناس و شهر مراكش واقع هستند. البته در شهرهاى كازابلانكا و رباط و شمال كشور مثل طنجه آثار تاريخى و سياحتى بسيارى وجود دارد. مراكش كه در سال توسط طايفه المراود بنا شد، مدت هاى زيادى مركز فرهنگى، اقتصادى و سياسى كشور مغرب بوده است. تأثير اين شهر بر تمامى دنياى اسلام در غرب، از شمال آفريقا تا اندلس، مشاهده مى شد. بناهاى شگفت انگيز از آن دوران به جاى مانده است كه از آن جمله: مسجد كتبيه، قصبات، برج و بارو، درهاى بسيار بزرگ، باغ ها و غيره را مى توان نام برد. بعدها شاهكارهاى معمارى از قبيل كاخ aidnaB، مدرسه ابن يوسف، مقبره هاى سعديون، بناهاى مسكونى و تئاتر روباز جامع الفنا به اين مجموعه اضافه شد. اين شهر تا حدودى به اصفهان ايران شباهت دارد. البته بناهاى تاريخى اصفهان به مراتب از مراكش عظيم تر و مهم تر هستند.

اوضاع اقتصادى

وجود بيش از كيلومتر ساحل، اين كشور را از منابع عظيم دريايى و تجمع گونه هاى مختلف ماهيان بهره مند نموده و شرايط ممتازى را براى اين كشور به وجود آورده است. هم اكنون مغرب در زمينه صادرات انواع ماهى مانند ساردين و نرم تنانى همچون هشت پا به اروپا، آمريكا و آسيا فعاليت دارد. اقتصاد مغرب بر چند عنصر ماهيگيرى، كشاورزى، تجارت و صنعت توريسم متمركز است. خاك كشور مغرب با توجه به آب هواى معتدلش و بارندگى، در زمينه كشاورزى بسيار مستعد مى باشد. مناطق مركزى و شمالى اين كشور مملو از درختان زيتون و ميوه است و در واقع اين شرايط كشور مغرب را به يكى از صادر كنندگان عمده زيتون، تبديل كرده است، ميوه و سبزيجات نيز از اقلام ديگر صادراتى اين كشور مى باشد. مغرب با فاصله اى كمتر از كيلومتر بر روى دريا به جنوب كشور اسپانيا و در واقع قاره اروپا متصل مى شود و همين امر باعث گرديده اين كشور به عنوان پلى دو قاره آفريقا و اروپا را به يكديگر متصل نمايد. اين كشور يكى از شركاى تجارى اروپا على الخصوص فرانسه مى باشد. عواملى همچون نزديكى راه، زبان مشترك و قوانين جارى و از همه مهم تر اراده سياسى، اين امر را تسهيل نموده است. توليد ناخالص داخلى اين كشور در سال 2005، بيش از ميليارد دلار بود.

ص: 34

تونس

اشاره

جمهورى تونس با 163 هزار و 610 كيلومتر مربع مساحت، در شمال قاره آفريقا با ليبى والجزاير هم مرز است. اين كشور از آب و هواى معتدلى برخوردار است. البته مناطق جنوبى تونس ب ه علت مجاورت با صحراى مركزى ليبى آب و هوايى خشك و بيابانى دارند. لذا در مناطق شمالى كشور تراكم جمعيت بيشتر و در مناطق جنوبى جمعيت كمترى ديده مى شود. تونس كشورى توريستى است و همه ساله 2 ميليون نفر خارجى از آن بازديد مى كنند و از خوش آب و هواترين كشورهاى شمال آفريقا محسوب مى شود. پايتخت آن شهر تونس است. تونس داراى 24 استان بوده و شهرهاى سياحتى آن: سوسه، حمامات، بنزرت، صفاقس، نابلس، قابس، باجه، قيروان و جندوبيه مى باشد.

اين كشور داراى 9 ميليون و 593 هزار نفر جمعيت بوده و نرخ رشد جمعيت حدود 17/ 1 درصد است و به طور ميانگين در هر كيلومتر مربع از خاك اين سرزمين 6/ 58 نفر زندگى مى كنند.

80 درصد از مردان و 60 درصد از زنان بالاى 15 سال اين كشور باسوادند. 98 درصد از ساكنين اين جمهورى از نژاد عرب و 2 درصد از نژاد اروپايى هستند. همچنين 98 درصد از آنها مسلمان (اهل سنت مالكى و شافعى)، يك درصد مسيحى و يك درصد يهودى اند. زبان رسمى تونس عربى است اما در امور بازرگانى از زبان فرانسوى استفاده مى شود. مردم تونس، اصالتاً بربر هستند.

ميزان توليد ناخالص داخلى تونس در پايان سال 1999، به بيش از 43 ميليارد دلار رسيد. ذخاير نفتى اين كشور در حدود 8/ 3 ميليارد بشكه نفت و توليد روزانه نفت آن 81 هزار بشكه است. درآمد سرانه ملى تونس حدود 3 هزار دلار و مساحت زمين هاى قابل كشت تونس به زحمت 20 درصداز كل مساحت كشور را تشكيل مى دهد. مهم ترين منابع تأمين ارز تونس عبارتند از: نساجى و چرم، توريسم، نفت و مشتقات آن، كود شيميايى و فسفات، درآمد كارگران تونسى مهاجرو روغن زيتون.

تونس به دليل دارا بودن مرز ساحلى درياى مديترانه مورد توجه جهانگردان قرار گرفته و در ميان صنايع اين كشور صنعت توريسم پيشرفت درخشان و قابل توجهى داشته، به طورى كه مى تواند از اين حيث براى ساير كشورهاى در حال توسعه يك نمونه باشد. جهانگردى يكى از مهمترين منابع درآمد تونس محسوب مى شود.

به جهت تسلط سياسى و نظامى يكصد ساله فرانسه، تونس از تأثيرات فرهنگى اين تسلط بى نصيب نمانده و اين تأثيرات به ويژه در شهرهاى بزرگ و پايتخت مشهود است.

در حال حاضر توجه به اسلام اصيل در بين اقشار جامعه از جمله دانشجويان گسترش يافته تا جايى كه موجب تشكيل حزبى توسط مسلمانان گشته است.

مهمترين حوزه علميه تونس مدرسه زيتونه است كه به دانشكده معارف دينى دانشگاه تونس تبديل شده است. مراكز و مؤسسات فرهنگى خارجى از قبيل مركز آموزش زبان فرانسه، مجتمع هاى آموزشى انگليسى و آمريكايى و مجتمع آموزشى كشور اردن در تونس وجود دارد. در تونس 240 نشريه روزانه، هفته نامه و ماهنامه وجود دارد.

تونس در مارس 1956، به عنوان كشورى مستقل از استعمار فرانسه جدا شد. حبيب بورقيبه رهبر حزب دستور جديد به رهبرى كشور رسيد و پس از وى زين العابدين بن على، رياست جمهورى تونس را در اختيار گرفت و هنوز اين كشور را اداره مى كند.

سياست خارجى

سياست خارجى تونس بر اساس حفظ استقلال و تماميت ارضى و حسن همجوارى و توسعه روابط سياسى و اجتماعى و فرهنگى با ديگر كشورهاست كه شامل تلاش جهت ايجاد همبستگى در منطقه مغرب عربى و ايجاد توافق و همكارى در ميان اعراب و كشورهاى اروپايى و كشورهاى مديترانه مى باشد. به علت گرايش سران تونس، به خصوص بورقيبه، به غرب، اين كشور در جرگه كشورهاى وابسته به غرب قرار گرفت. اولويت سياست خارجى تونس در وهله نخست كشورهاى آفريقايى، به ويژه مغرب آفريقا، مى باشد و در فصل اول قانون اساسى، تونس از كشورهاى مغرب عربى اعلام شده است. حكومت اين كشور، جمهورى چند حزبى با يك مجلس قانون گذارى و داراى وزارتخانه است. تونس يكى از اعضاى اتحاديه عرب مى باشد.

تونس در زمينه سياست خارجى با پيروى از الگوى ميانه روى فعال توانسته است نقش مؤثرى در سطح بين المللى و منطقه اى، به ويژه در اتحاديه عرب و سازمان وحدت آفريقا، ايفا نمايد. اتحاديه اروپا به عنوان يكى از مهم ترين شركاى اقتصادى تونس مى باشد (در حدود 600 هزار اتباع مهاجر تونسى در كشورهاى مختلف اروپا و مشاركت اروپا در بيش از دوسوم سرمايه گذارى خارجى اين كشور).

تونس از سال 1969، عضو مشورتى بازار مشترك اروپا است و در 1995، موافقتنامه اقتصادى با اتحاديه اروپا را در بروكسل امضاء كرد و به موجب آن تا سال 2007 ميلادى موانع گمركى بين دو طرف برداشته شد.

نظام حكومتى

رئيس جمهور به عنوان رئيس قوه مجريه (و فرمانده كل قوا) مى باشد كه با انتخاب مردم به مدت 5 سال رئيس جمهور و رئيس اين قوه خواهد بود و بعد از انتخاب، هيأت دولت را جهت اخذ رأى اعتماد به مجلس معرفى مى كند. رياست شورايعالى قضايى به عهده رئيس جمهور بوده و وى هر پانزده عضو آن را انتخاب مى كند.

قوه مقننه

قوه مقننه تونس متشكل از دو مجلس نمايندگان و سنا مى باشد.

تونس هم چنين داراى شوراهاى مشورتى شامل:

شوراى اقتصادى و اجتماعى، باهدف توصيه به دولت جهت اصلاحات و تعديلات (اقتصادى و اجتماعى)، شوراهاى شهر و شوراى قانون اساسى براى بررسى قوانين زيربنايى و هم چنين قوانين مربوط به حقوق و آزادى، و شورايعالى اسلامى، با هدف ارائه مشورت به دولت در اموردينى مى باشد.

تونس و ايران

تونس از جمله كشورهاى آفريقايى داراى روابط سياسى ديرينه با دولت ايران است. به اعتقاد مورخين، ايران در آسيا و تونس در شمال آفريقا، كانون هاى عمده شكوفائى تمدن اسلامى بوده اند. دانشگاه زيتونه تونس، قديمى ترين دانشگاه در تاريخ اسلام، كتاب هاى انديشمندانى چون بيضاوى، زمخشرى، رازى، جرجانى و طبرى را مرجع قرار داده و برگزارى هزاره فردوسى در تونس نشانگر ارتباطات فرهنگى بين ملت هاى ايران و تونس بوده است. محمود قدالله، نويسنده معروف تونسى نيز كتابى در رابطه با محبت اهل بيت (س) در تونس نوشته كه حاكى از احساسات مردم اين كشور نسبت به اهل بيت رسوالله (س) مى باشد.

روابط رسمى دو كشور از سال 1336 آغاز و در پانزدهم آبان همين سال سفارت ايران در تونس گشايش يافت. در سال 1343، «حبيب بورقيبه»، رئيس جمهور تونس به ايران آمد و محمدرضا پهلوى متقابلًا در سال 1347 از تونس ديدار كرد. سفارت تونس در تهران در سال 1351 گشوده شد. به دليل وابستگى رژيم پهلوى به آمريكا و رژيم تونس به فرانسه، هر دو كشور در اردوگاه غرب جاى داشتند و به همين منظور تا پيروزى انقلاب اسلامى داراى روابط خوبى بودند.

پس از استقرار جمهورى اسلامى، در سال 1982 دولت تونس به بهانه مشكلات مالى و در يك همسويى با رژيم عراق سفارت خود را در تهران تعطيل كرد. نمايندگى جمهورى اسلامى ايران در تونس نيز به سطح كاردار تنزل پيدا كرد. به دنبال پذيرش قطعنامه 598 توسط دولت هاى ايران و عراق و خاتمه جنگ تحميلى و به دنبال موضع گيرى دبيركل سازمان ملل متحد مبنى بر شناسايى عراق به عنوان آغازگر جنگ، دولت تونس تمايل خود را نسبت به توسعه روابط با جمهورى اسلامى ايران اعلام كرد و در نتيجه پس از سال ها سفارت تونس در تهران با حضور سفير اين كشور بازگشايى شد و سفير جمهورى اسلامى ايران به پايتخت آن كشور اعزام شد. سفر نخست وزير تونس به ايران در سال 1379 و ملاقات وى با مقام معظم رهبرى، سفر فرستاده ويژه نخست وزير تونس به ايران براى شركت در كنفرانس گفتگوى تمدن ها، برگزارى اجلاس كميسيون مشترك اقتصادى در تهران و تونس و امضاى سندهاى متعدد همكارى، از جمله تحولات روابط فى مابين در سال هاى اخير بوده است. در حال حاضر نمايندگى هاى دو كشور در سطح سفير در تهران و تونس دائر مى باشند.

ص: 35

افغانستان

تاريخ

آغاز پادشاهى احمد شاه ابدالى در سال ميلادى، آغاز تاريخ مستقل افغانستان است. تا پيش از اين تاريخ، اين كشور تاريخ مشتركى با برخى از كشورهاى همسايهاش به ويژه با تاريخ كشور ايران دارد. مهمترين تغييرات جغرافيايى افغانستان پس از اين تاريخ عبارت است از:

1 پيوستن هرات به افغانستان در معاهده پاريس در سال؛

2 جدايى بلوچستان در سال؛

3 جدايى نيمى از پشتونستان در معاهده ديورند در سال.

از تاريخ تا زمان استقلال در سال، افغانستان زير سلطه دو امپراتورى آن دوران يعنى بريتانيا و روسيه بود. يك دوره كوتاه مدت دموكراسى و آزادى خواهى كه از سال آغاز شده بود با كودتاى كمونيستى به پايان رسيد. در سال، يك نيروى خودجوش و چريكى به نام مجاهدين (كه متشكل از گروههاى مختلف اسلامى بود)، شكل گرفت و رژيم كمونيستى ساله را شكست داد. البته مجاهدين موفق به تشكيل دولت ملى نشدند و جاى آنها را طالبان كه از حمايت مادى و معنوى پاكستان سود مى برد، گرفتند. طالبان نتوانست بقاياى مجاهدين را كه عليه آنها مقاومت مى كردند به طور كامل سركوب نمايد. رژيم طالبان با حمله ائتلاف بينالمللى به رهبرى آمريكا از هم پاشيد. از سال ميلادى و بعد از كنفرانس بن در اثر توافق گروه هاى افغان، دولت موقت به رهبرى حامد كرزاى روى كار آمد. حكومت در دسامبر ميلادى به رياست جمهورى حامد كرزاى شكل گرفت و در دسامبر، مجلس قانون گذارى آن را تكميل كرد.

موقعيت جغرافيايى

سرزمين افغانستان در طول تاريخ گلوگاه تهاجم به هند بوده است. جنگجويان بسيارى چون «اسكندر مقدونى» و «تيمور گوركانى» از پيچ و خم كوه ها و دره هاى اين كشور خود را به هندوستان رسانده اند. علاوه بر اين، تا قبل از كشف راه هاى آبى در قرون جديد و توسعه راههاى هوايى، خط مسير بازرگانى شرق و غرب راه ابريشم بود كه از دشت شمال اين كشور عبور مى كرد. اين راه محل عبور كاروان هاى جاده ابريشم از اين سرزمين بوده كه عموما از طريق قندهار به هند و از طريق بلخ به چين مى رفت. افغانستان از نظر جغرافيايى بين تا درجه شرقى و بين تا درجه شمالى قرار دارد و مساحت آن/ كيلومتر مربع است كه از نظر مساحت در جهان مقام چهلم و در قاره آسيا جايگاه يازدهم را دارا مى باشد. مرزهاى افغانستان كيلومتر است كه مرزهاى مشترك آن عبارتند از:

ايران (غرب): كيلومتر؛

تركمنستان (شمال): كيلومتر؛

ازبكستان (شمال): كيلومتر؛

تاجيكستان (شمال): كيلومتر؛

چين (شرق): كيلومتر؛

پاكستان (جنوب): كيلومتر.

افغانستان داراى آب و هواى حاره اى، تابستان گرم و زمستان سرد، و از جمله كشورهايى است كه محصور در كوهستان ها و خشكى ها ميباشد. مناطق مختلف اين كشور اغلب پوشيده از كوه است اما در جنوب و جنوب شرقى مناطق پستى نيز وجود دارد. بلندترين نقطه: قله نوشاخ به ارتفاع/ متر از سطح دريا و پست ترين نقطه رود آمودريا به ارتفاع متر از سطح دريا است.

منابع طبيعى

از نظر منابع طبيعى در افغانستان مى توان به گاز طبيعى، نفت، زغال سنگ، مس، كروميت، طلق () (clat نوعى كانى شفاف به رنگ هاى سفيد و سبز و خاكسترى)، سولفات باريم، گوگرد، سرب، روى، سنگ آهن، نمك طعام و سنگ هاى قيمتى (گوهر) و اورانيوم اشاره كرد.

محيط زيست

شايد بتوان مهمترين مشكل زيست محيطى افغانستان را خطر انقراض حيواناتى چون پلنگ، سمور، غزال هاى وحشى، قوچ و ... دانست. اين حيوانات بيشتر براى استفاده از پوستشان كشته ميشوند. از شاخصترين محدوديت هاى زيست محيطى اين كشور مى توان به محدويت در دسترسى به منابع آب (مصرف كشاورزى و آشاميدنى)، چراى بيش از حد دام، آلودگى آب و هوا، عدم دسترسى به آب هاى آزاد و ... اشاره كرد. در افغانستان سيستم دفع زباله به روش مدرن تقريبا وجود ندارد. از بلاياى طبيعى معمول اين كشور نيز مى توان به زلزله هاى متوالى در ميان كوه هاى هندوكش، سيل و خشكسالى اشاره كرد.

ولايات

طبق آمار سال، افغانستان داراى ولايت است. پرجمعيتترين شهرهاى افغانستان بهترتيب كابل، قندهار، مزار شريف، جلال آباد و ... هستند. روابط خويشاوندى و خانوادگى در ميان مردم افغانستان بسيار نزديك وصميمانه است كه اين نشاندهنده عواطف و احساسات عميق خانوادگى ميباشد. البته هنوز در اين كشور مسائل حاد ميان مردم توسط ريش سفيدان و بزرگان حل و فصل مى شود. اما افغانستان داراى ولايت (استان) است كه نام آنها به شرح زير مى باشد:

ارزگان، بادغيس، باميان، بدخشان، بغلان، بلخ، پروان، پكتيا، پكتيكا، پنجشير، تخار، جوزجان، خوست، دايكندى، زابل، سر پل، سمنگان، غزنى، غور، فارياب، فراه، قندهار، كابل، كاپيسا، كندوز، كنر، لغمان، لوگر، ننگرهار، نورستان، نيمروز، وردك.، هرات و هلمند.

جمعيت

جمعيت افغانستان حدود ميليون نفر برآورد مى شود. براساس سرشمارى مقدماتى كميته ملى احصائيه، جمعيت افغانستان در سال، ميليون نفر است. گفته مى شود از اين تعداد// مرد و// نفرشان زن هستند كه/ 1 درصد جمعيت كشور شهرنشين مى باشند. مرحله اصلى نفوس شمارى افغانستان در ماه سنبله صورت خواهد گرفت. اين آمار شامل ميليون ها مهاجر افغانى مقيم ايران، پاكستان و كشورهاى ديگر نمى باشد. سازمان ملل پيش از اين جمعيت افغانستان را ميليون نفر برآورد كرده بود.

آمار زير به صورت تقريبى وضعيت سنى را در اين كشور نشان مى دهد.

تا سال: 6 درصد؛ مرد/ زن؛

تا سال: 3 درصد؛ مرد/ زن؛

به بالا: درصد؛ مرد/ زن؛

متوسط سن: 3 سال.

وضعيت قومى و مذهبى

گروه هاى قومى و نژادى در افغانستان عبارتند از: پشتون، تاجيك، هزاره و ازبك، پشهيى، ايماق، تركمن، بلوچ و .... از طرفى 9 درصد مردم افغانستان را مسلمانان تشكيل ميدهند كه حدود 0 درصد آنان مسلمان سنى و 9 درصد شيعيان ميباشند. مذاهب ديگرى چون هندو و سيك نيز در افغانستان پيروانى دارد. پيش از جنگ هاى سال اخير، اقليت يهودياى نيز در افغانستان و بهويژه در شهر هرات وجود داشتند، اما امروزه اغلب آنان به اسرائيل مهاجرت كردهاند.

زبان

در مورد زبان، در اين كشور بايد به يك پراكندگى زبانى اشاره كرد. مردم افغانستان به يكى از زبان هاى درى (فارسى) 0 درصد، پشتو 5 درصد، ازبكى، تركمنى، پشهيى، نورستانى و بلوچى سخن ميگويند. بر اساس قانون اساسى افغانستان، زبانهاى درى و پشتو زبان هاى رسمى دولت افغانستان ميباشند و در مناطقى كه گويشهاى زبانى ديگر زياد باشند، آن زبان به عنوان زبان رسمى سوم تلقى ميشود. اگر كسى به يكى از دو زبان رسمى افغانستان تسلط داشته باشد، ميتوان گفت تقريبا در برقرارى ارتباط در هيچ جاى افغانستان مشكلى ندارد. زبان غالب در كابل و بيشتر شهرهاى شمال، مركز و شمال غرب افغانستان درى است. زبان غالب در شهرهاى قندهار و جلال آباد و بيشتر شهرهاى جنوب شرق افغانستان پشتواست. زبان غالب در شهرهاى شبرغان و ميمنه، ازبكى است.

ماده شانزدهم قانون اساسى افغانستان زبانهاى فارسى (در گويش رسمى و دولتى درى) و پشتو را زبانهاى رسمى افغانستان اعلام مى كند و چنين ميگويد كه: «زبان هاى پشتو، درى، ازبكى، تركمنى، بلوچى و پشّه يى، نورستانى، پاميرى و ساير زبان هاى رايج در كشور، زبانهاى رسمى دولت مى باشند. در مناطقى كه اكثريت مردم به يكى از زبان هاى ازبكى، تركمنى، پشه يى، نورستانى، بلوچى و يا پاميرى تكلم مى نمايند، آن زبان علاوه بر پشتو و درى به حيث زبان سوم رسمى مى باشد و نحوه تطبيق آن توسط قانون تنظيم مى گردد. دولت براى تقويت و انكشاف همه زبانهاى افغانستان برنامههاى موثر طرح و تطبيق مى نمايد. نشر مطبوعات و رسانه هاى گروهى به تمام زبانهاى رايج دركشور آزاد ميباشد.

آموزش و پرورش

در زمان اشغال افغانستان توسط شوروى و جنگهاى داخلى دهه، شالوده آموزش و پرورش از هم پاشيد. در دوره قدرت طالبان دختران خانه نشين شده و اجازه تحصيل از آنها گرفته شد. در اين دوره، به جاى درسهاى علمى مانند شيمى و فيزيك، در مدارس بيشتر بر آموزشهاى مذهبى تاكيد مى شد. اكنون برآورد مى شود كه كمتر از نيمى از مدارس افغانستان دسترسى به آب آشاميدنى داشته باشند. پس از حمله آمريكا به افغانستان در سال ميلادى و فروپاشى طالبان، با روى كار آمدن دولت انتقالى وضعيت تحصيل اندك اندك رو به بهبودى مى رود اما با اين وجود هنوز بيش از 0 درصد مردم افغانستان از سواد خواندن و نوشتن بى بهره اند. در حال حاضر سيزده دانشگاه و شش مركز تربيت معلم در سراسر افغانستان وجود دارد. در كنكور ورود به دانشگاه سال، هزار نفر شركت كرده اند. برآورد مسئولان اين است كه حدود سى هزار دانشجو به علت نبود امكانات از ورود به دانشگاه محروم شوند. البته 10 درصد بودجه سالانه افغانستان به امور آموزشى اختصاص دارد كه از اين ميان هفت درصد آن مربوط به وزارت معارف (آموزش وپرورش)، يك درصد مربوط به نهادهاى تحقيقاتى و يك درصد مربوط به آموزش عالى است.

دولت

نظام قانونى

نظام حكومتى افغانستان جمهورى اسلامى است. براساس ساختار جديد در اين كشور، قوانين بر اساس تعاليم دين اسلام است. بر اساس قانون اساسى، حكومت متبوع متعهد به قانون اساسى، يك كشور مترقى و كامياب، يك نظام مبتنى بر عدالت اجتماعى، محفوظ نگه داشتن حقوق و كرامت انسانى مردم افغانستان، تفهيم و نهادينه كردن يك كشور دموكراتيزه، حفظ اتحاد ملى، برابرى و تساوى حقوق اقوام و قبايل گوناگون ساكن در كشور است. براساس قانون اساسى، افغانستان متعهد به رعايت قوانين سازمان ملل و قوانين بينالمللى در دفاع از حقوق بشر است. براساس قانون اساسى افغانستان، يك جوان با سال سن تمام مى تواند راى بدهد.

قواى اجراييه

1 رئيس جمهور افغانستان: حامد كرزاى؛

2 وزير خارجه افغانستان: دادفر سپنتا؛

قوه قانون گذارى

مجلس نمايندگان افغانستان (لويه جرگه): نفر؛

مجلس سنا افغانستان (مشرانو جرگه): نفر؛

ستره محكمه (ديوان عالى): عبدالسلام عظيمى؛

ارتش

ارتش ملى افغانستان ( (ymrA lanoitaN nahgfA بعد از سقوط طالبان به تدريج شروع به تجديد سازمان كرد. در سال، نيروى هوايى اين كشور رسما آغاز به كار كرد و البته خدمت سربازى در افغانستان اجبارى نيست.

اقتصاد

افغانستان به لحاظ اقتصادى يكى از فقيرترين كشورهاى جهان محسوب مى شود كه اين امر ناشى از نابسامانى هاى سياسى است. اقتصاد افغانستان بعد از فروپاشى حكومت طالبان در سال، رو به بهبودى نهاده است. نرخ آمار زير خط فقر اين كشور بسيار وحشتناك است؛ به موجب اين نرخ از هر صد افغانى نفر آنان زير خط فقر هستند. از ديگر نرخ هاى نگران كننده اين كشور فقير، نرخ درصدى بيكارى است. حدود درصد مردم كشاورز و بقيه شامل درصد در صنعت (اغلب بافندگى) و درصد در خدمات مشغول به كار هستند. به موجب آمار سال، ميليون نفر كارگر هستند. نرخ تورم در سال،/ و در سال بنا بر پيش بينى ها درصد است. عمدهترين صادرات اين كشور به سه كشور آمريكا (/)، پاكستان () و هند (/) درصد است كه حجم آن ميليون دلار تخمين زده مى شود؛ و عمدهترين واردات اين كشور عبارتند از: پاكستان (/)، آمريكا (/)، هند (/)، آلمان (/)، تركمنستان (/)، روسيه (/)، كنيا (/) وتركيه (/) درصد مى باشد كه حجم آن به بيش از ميليارد دلار مى رسد. بيشترين بدهى افغانستان به روسيه و بانك بينالمللى پول است كه بالغ بر ميليارد دلار مى شود. پس از سقوط طالبان بيش از كشور جهان قول كمك دادند كه به فاصله تا،/ ميليارد دلار به افغانستان كمك بلاعوض كنند. واحد پول افغانستان، افغانى نام دارد كه از سال به بعد ارزش آن نسبت به دلار رو به افزايش است. سال مالى افغانستان از اول فروردين (مارس) تا اسفند (مارس) است. عمدهترين محصول صادراتى مرفين يا ترياك است. از ديگر اقلام صادراتى مى توان به جامه پشمى بومى، فرش هاى دستباف، پوست گاو، گوسفند، سمور، پلنگ و مار اشاره كرد. به هر حال افغانستان، كوهستانى با آب و هواى سرد ميباشد. اين كشور داراى رشته كوههاى بلند و سر به فلك كشيده زيادى ميباشد. به دليل سه دهه جنگ و خرابى اين كشور از توسعه و پيشرفت بازمانده است. افغانستان معادن زيادى ندارد اما اگر در اين بخش سرمايه گذارى و تحقيقات گسترده به عمل آيد مطمئنا رشد اقتصادى سريعى را در پيش خواهد گرفت و نيز فرصتهاى شغلى چشمگيرى ايجاد خواهد شد. افغانستان داراى معادنى چون طلا، لاجورد، زمرد، فيروزه و معدن زغال سنگ ميباشد. معدن زغال سنگ در استان بغلان كه در نوع خود در جهان بى نظير است، حدود 13 نوع زغال سنگ از آن استخراج ميشده و حتى در زمان جنگ نيز به فعاليت خود ادامه ميداده است. بعضى از تجهيزات و وسائل موجود در اين معدن به حدود 45 سال پيش بر ميگردد كه از طرف دولت اتريش به افغانستان داده شده بود. البته به دليل نبود دانش كافى و اطلاعات مفيد چند تن از كارگران اين معدن به دليل استنشاق گازهاى سمى موجود معدن جان خود را از دست دادند. در مورد صنايع نيز بايد اشاره كرد كه صنايع زيادى در افغانستان موجود نميباشد و اگر هم باشد اطلاعات كافى در دسترس نيست. اما صنعت قالى بافى، فرشهاى دستى، گليم، نمد و جاجيم بافى به طور خود محور موجود ميباشد. افغانستان سالانه حدود دو و نيم ميليون متر مربع فرش صادر ميكند.

جنبشهاى اسلامى

جنبشهاى اسلامى زمانى در افغانستان شكل گرفت كه مدرسههاى رسمى ايجاد شد و حقوق اسلامى در دانشگاه كابل شروع به تربيت محققين در زمينه مسايل اسلامى در دهههاى 40 و 50 كرد. حكومت، بسيارى از جوانان اين دانشكده را براى ادامه تحصيل در رشته حقوق اسلامى به دانشگاه الازهر فرستاد. در اوايل دهه 60 و زمانى كه آنها به خانه برگشتند تحت تاثير ايدههاى اسلامى و اهداف سياسى اخوانالمسلمين و مبارزات آنان عليه جمال عبدالناصر قرار گرفته بودند. اين گروه تحت تاثير تفكرات، نوشتهها و ترجمههاى حسن البنا، سيد قطب، معدووى و ديگران قرار داشتند. حامى اين گروه در حال شكلگيرى غلام محمود نيازى بود كه بعدها رئيس دانشگاه شريعت كابل نيز گرديد. متفكرين و انديشمندان دينى اصلاح طلبى همچون منهاج الدين گاهيز، مولانا خليس، مولوى فيزانى و ديگران گروههايى را خارج از دانشگاه تشكيل دادند.

پس از پذيرش قانون اساسى ليبرال 1964 افغانستان و ايجاد حزب كمونيست خلق در 1 ژانويه 1965، فعاليتهاى سياسى اين گروههاى اسلامى تشديد شد. اظهارات و بيانيههاى مختلف عليه حكومت و برخوردهاى خشونت آميز ميان اعضاى جنبشهاى اسلامى و احزاب كمونيست، ويژگى بارز سالهاى 1965 تا 1972 بود. شاخه دانشجويى" سازمان جوانان مسلمان" با نام مستعار" برادران" فعاليتهايش را گسترش داد. در سال 1972، استادان دانشگاه نيز به طور رسمى اما مخفيانه در گروهى به عنوان" جماعت اسلامى افغانستان" سازمان دهى شدند و شوراى اجرايى 15 نفره اى را از دانشجويان و اعضاى دانشكده تشكيل دادند كه اساساً داراى ريشههاى شهرستانى و شهرى بودند. آنان غلام محمد نيازى را به عنوان بنيانگذار و رهبر غيررسمى خود معرفى كردند و برهان الدين ربانى را به اميرى جنبش منصوب كردند.

اهداف اعلام شده جنبش، ايجاد يك نظم تماماً اسلامى بود كه با هرگونه استثمار، نظم وترتيبات تبعيض آميز سياسى و اقتصادى، فساد، الحاد و كمونيست مخالفت ميكرد. استراتژى اوليه اين گروه همكارى به صورت منظم و صلح آميز با حكومت و كمونيستها بود. پس از سقوط پادشاهى در 17 ژولاى 1973، محمد داد و حزب پرچم ( (mahcrap حزب كمونيست حامى شوروى نيازى و 180 عضو حكومت را زندانى و در 29 مى 1978 اعدام كردند.

فقط تعداد كمى از رهبران موفق به فرار شدند از جمله آنها گلبدين حكمت يار بود كه توانست در دوران حكومت داد به پاكستان بگريزد. در 1975 آنها نتوانستند عليه داد شورش كنند. تلاشهاى اين گروهها زمانى موثرتر گرديد كه خود را در قالب مفهومى به نام" جهاد" عليه ائتلاف كمونيستى خلق/ پرچم كه به دنبال يك كودتا به قدرت رسيده بودند، سازماندهى كردند. 4 حزب از 7 حزب اصلى مجاهدين كه در مبارزات 1979 تا 1989 عليه شورويها و متعاقباً جنگ داخلى پس از سقوط شوروى شركت كرده بودند، در اصل گروههاى كوچكى از جنبش اسلامى جماعت بودند. اهداف اين گروهها مشابه بود اگر چه استراتژيها و شيوههاى سازمان دهى متفاوتى داشتند. سازمانهاى مختلف اسلامى شيعه افغان و سه تا از گروههاى اسلامى سنتگرا پس از كودتاى 1978 كمونيستها شكل گرفت.

اپوزوسيون اسلامى به طور جدى با رژيم كمونيست ميجنگيد و به همين دليل توانست آنها را در آوريل 1992 شكست دهد و قدرت را براى ايجاد يك دولت اسلامى در افغانستان به دست گيرد. اسلامگرايان قادر به درك تفاوت نگرشهاى سياسى مختلف نبودند و اين امر موجب جنگها و آشوبهاى بسيارى در كشور گرديد. جنگ، گروههاى مختلف حكومت جديد كه به وسيله ربانى هدايت ميشد را به ستوه آورد و همين امر سقوط دولت را توسط طالبان تسهيل كرد.

جنبش اسلامى طالبان به وسيله محمد ملا عمر و ديگر دانشجويان مذهبى و در پاسخ به ناامنيهاى سياسى كه در سراسر افغانستان به خاطر حكومت ربانى به وجود آمده بود، شكل گرفت. رهبران طالبان، بيشتر و يا تمام تحصيلات مذهبى خود را در مدرسههاى جنبش محافظهكار ديوبندى ( (idnaboed خوانده بودند كه در مناطق شهرى پشتون افغانستان و پاكستان بسيار قوى بودند. نگرش دئوباندى به اسلام نشات گرفته از ايدههاى مذهبى يك هندى مسلمان يعنى محمد ابن عبدالوهاب است. هم چون پيروان وهاب در عربستان سعودى (موحدين)، اين گونه از مسلمان نيز اين گونه در مدارس دئورانيتربيت شده بودند كه تفسيرهاى ليبرال از متون مقدس را رها كنند و صرفاً به برداشتهاى مو به مو و دقيق كلمات قرآن تاكيد كنند. شباهت بين رويكردهاى موحدين و دئوباندى به اسلام، طالبان را به پذيرا شدن سعوديهايى از قبيل اسامه بن لادن كه اقامت دائم در افغانستان در 1995 يا 1996 (اطلاعات دقيقى در اين مورد در دسترس نيست) گرفته بود، علاقهمند ساخت.

طالبان از بيشتر رهبران مجاهدين متنفر بود و به آنها همچون كسانى نگاه ميكرد كه اسلام حقيقى را به دليل منافع شخصى خود رها ساختهاند. بنابراين در 1994، طالبان مبارزه را براى رها كردن كشور با تصرف قندهار (دومين شهر بزرگ افغانستان) آغاز كرد. تا تابستان 1996، بيشتر بخشهاى شرقى، جنوبى و غربى افغانستان تحت كنترل طالبان قرار گرفت و پس از آن كابل اشغال شد و حكومت ربانى به شمال افغانستان فرار كرد. در شمال افغانستان، ربانى مقاومت عليه طالبان را سازمان دهى كرد. طالبان، حكومت را به رهبرى ملا عمر تشكيل داد و در آگوست 1998، نيروهاى طالبان بيشتر بخشهاى شمالى را تصرف نموده و قسمتهاى تحت كنترل ربانى كاهش يافت. بعد از گذشت 3 سال و پس از حملات يازده سپتامبر، آمريكا با متهم كردن بن لادن و طالبان به دست داشتن در اين حملات، به افغانستان حمله كرد و قدرت را از دست آنان خارج نمود.

احزابى كه هم اكنون در افغانستان به فعاليت ميپردازند به شرح زير ميباشد:

احزاب اصلى در حال فعاليت

جماعت اسلامى، جبهه ملى متحد، حزب وحدت، حزب اسلامى، حزب كنگره ملى افغانستان، جنبش ملى افغانستان و جنبش اسلامى ملى افغانستان.

احزاب اقليت در حال فعاليت

حزب ليبرال دموكراتيك افغانستان، ملت افغان، حزب سياسى محلى خليل امين شينوارى و فواد حبيب.

احزاب ممنوع شده

حزب دموكراتيك مردمى افغانستان طالبان، حزب كمونيست (مائوئيست) افغانستان، حزب دموكراتيك وطن افغانستان و سازمان آزادى بخش افغانستان.

در اين زمينه عمدهترين گروههاى اسلامى فعال در افغانستان را به طور مختصر توضيح مى دهيم:

جماعت اسلامى

جماعت اسلامى يكى از احزاب اسلامى در افغانستان است كه ارتباط نزديكى با جنبشهاى اسلامى در مصر دارد. اين حزب قديميترين حزب در افغانستان به حساب ميآيد. از منظر ايدئولوژيكى اين حزب بر پايه قوانين اسلامى است و البته ميانه رو به حساب ميآيد. در طول جنگ با شوروى و جنگهاى داخلى در افغانستان به عنوان يكى از قدرتمندترين گروههاى مجاهدين به شمار ميرفتند. اكثر اعضاى اين حزب از تاجيكهاى شمالى و و افغانيهاى غربى تشكيل شده اند. رهبرى اين حزب از سال 1968، بر عهده برهان الدين ربانى بود، اگرچه ميتوان گفت قدرت اغلب در ميان افراد در نوسان بود.

حزب وحدت

اين حزب در حال حاضر به عنوان بزرگترين گروه سياسى شيعه در حال فعاليت است. بيشتر اعضاى آن از ساكنين منطقه مركزى افغانستان كه از نظر نژادى هزاره نام دارند تشكيل شده است. رهبر ايدئولوژيكى و بنيان گذار حزب، عبدل على مزارى بود كه 9 گروه سياسى شيعه و هزارا را در طى دوره تهاجم شوروى از 1979 تا 1989 متحد ساخت. حزب وحدت در مقاومت ملت افغانستان و شكست دادن نيروهاى شوروى كمك بسيارى كرد. آنها همچنين به سقوط حكومت كمونيستى در كابل كه عروسك دست شوروى (نجيب الله) بود نيز كمكهاى فراوانى كردند. زمانى كه يك حكومت جديد به وسيله جنگ سالاران حزب جماعت اسلامى توانست كابل را فتح كند، حزب وحدت هرگونه شركت در كابينه آنان را رد كرد.

در طى حمله سال 2001 آمريكا به افغانستان و سقوط حكومت طالبان، يك حكومت انتقالى از گروههاى مختلف از قبيل حزب وحدت تشكيل گرديد. اعضاى حزب وحدت در حال حاضر در پارلمان افغانستان فعاليت دارند.

حزب اسلامى

اين حزب عموما به دليل مبارزات سنگينى كه با اشغال شوروى داشت شناخته ميشود. رهبرى و بنيانگذار اين حزب" گلبدين حكمت يار" است كه اين حزب را در پاكستان و در سال 1975 تاسيس كرد و سازمان جوانان مسلمان را گسترش داد. حكمت يار و حزباش اساساً پشتونيهايى هستند كه در نزديكى مرز پاكستان عليه كمونيستهاى شوروى فعاليت ميكردند. مناطقى از قبيل كونار، لغمان، جلال آباد و پاكتيا از جمله حاميان قوى حزب اسلامى هستند.

در 1979، مولوى يوناس خليس از حكمت يار جداشد و خودش يك حزب اسلامى به نام اقليت خليس كه پايه قدرتش در ننگرهار بود تشكيل داد. بخش حكمت يار به عنوان حزب اسلامى گلبدين يا HIGبه عنوان يك سازمان تروريستى به وسيله نيروهاى ائتلاف در افغانستان شناخته شد.

در حال حاضر بخش غير نظامى حزب اسلامى به عنوان يك حزب اسلامى در افغانستان به وسيله ارغنديوال ثبت نام كرده است.

HIG

پيش از اين عملياتى در پاكستان داشت و در حال حاضر گفته ميشود كه با ملا عمر و بقاياى طالبان متحد گرديده است. گزارشهاى اخير حكايت از اين دارد كه HIGو طالبان در حال حاضر فرماندهى تعداد قابل ملاحظه اى از نيروهاى مبارز را در اختيار دارند. HIGاخيرا در حال مبارزه با ناتو و نيروهاى آمريكايى در افغانستان است اما بايد توجه داشت كه اين گروه در حال حاضر به هيچ وجه تواناييهاى دهه هشتاد را ندارد.

جنبش اسلامى ملى افغانستان (جنبش ملى اسلامى افغانستان)

اين يك حزب سياسى ازبك در افغانستان است. رهبر اين حزب ژنرال عبدل رشيد دوستم است. گستره حزب چندان مشخص نيست. از زمان انتخابات پارلمانى، اين حزب توانسته پايگاه غير چريكى پيدا كند. اين حزب به دليل مخالفتهاى بسيار زياد خود با طالبان در دهه نود شناخته ميشود.

ص: 36

پاكستان

موقعيت سرزمينى

اشاره

پاكستان به لحاظ جغرافيايى در جنوب آسيا واقع شده است و اين كشور در جنوب، با درياى عمان، در شرق با هند، در غرب با ايران و افغانستان و در شمال با چين داراى مرز مشترك مى باشد. مساحت كل پاكستان بر حسب آمارهاى متفاوت،/ 803 و 720/ 778 كيلومتر مربع مى باشد.

پاكستان به سه منطقه جغرافيايى شامل سرزمين هاى مرتفع شمالى، جلگه رود سند كه خود به دو بخش سند و پنجاب تقسيم مى شود و فلات بلوچستان تقسيم مى گردد. گرچه در بسيارى از منابع، مناطق جغرافيايى پاكستان به تقسيمات كوچك ترى ترسيم شده است، اما سه منطقه طبيعى ياد شده به راحتى مى تواند سيستم ارتباطى اين كشور را نشان دهد. اين كشور از سمت جنوب، شرق و غرب مى تواند سيستم ارتباطى مناسبى را با كشورهاى ديگر برقرار كند. افزون بر اين، وجود بندر بزرگ كراچى در جنوب اين كشور باعث شده است تا پاكستان از امكانات لازم جهت دسترسى به آب هاى آزاد برخوردار باشد. ذكر اين نكته ضرورى است كه اقيانوس هند مؤثرترين عامل در تسهيل ارتباطات اين كشور با ساير كشورها به شمار مى آيد.

طول سواحل اين كشور، 1046 كيلومتر است و آب و هواى آن گرم و خشك مى باشد. از لحاظ منابع طبيعى، كشور چندان غنى اى به شمار نمى آيد. زيرا به جز برخوردارى از ميزان متنابهى گاز طبيعى، در ساير منابع، بسيار فقير است.

به لحاظ حوادث و بلاياى طبيعى نيز پاكستان جزو كشورهاى حادثه خيز است. به گونه اى كه به طور متناوب زلزله هايى در شمال و غرب آن رخ مى دهد و همچنين، سيل معمولًا پس از باران هاى شديدى كه موجب طغيان رودخانه سند مى شود، بخش هاى مهمى از آن را فرا مى گيرد.

از لحاظ وضعيت زيست محيطى نيز اين كشور موقعيت مناسبى ندارد. منابع آبى آن به دليل ضعف سيستم فاضلاب، به پساب هاى شهرى، صنعتى و كشاورزى به شدت آلوده شده است. افزون بر اين، اين كشور در ساليان اخير با پديده فرسايش خاك و بيابان زايى نيز مواجه بوده است.

جمعيت

پاكستان داراى جمعيتى بيش از صد و شصت و چهار ميليون نفر است. در مقام مقايسه با ساير كشورها، رتبه ششم در جهان را دارا مى باشد. ساختار سنى جمعيت پاكستان حاكى از اين مطلب است كه 9/ 36 درصد از آن را افراد صفر تا 14 سال، 8/ 58 درصد را 15 تا 64 و تنها 3/ 4 درصد را افراد بالاى 65 سال تشكيل مى دهند.

بر اين مبنا، ميانگين سنى جمعيت اين كشور به طور كلى، 9/ 20 سال است كه به تفكيك، ميانگين سنى مردان 7/ 20 سال و ميانگين سنى زنان 21 سال است. اين رقم به خوبى گوياى آن است كه پاكستان كشور بسيار جوانى است. نرخ زاد و ولد در اين كشور، 52/ 27 درصد تولد در هر هزار نفر جمعيت است. دقت در هرم جمعيتى پاكستان نشان مى دهد كه نرخ رشد جمعيت جوان اين كشوربسيار بالاست. بر مبناى آمارهاى سال 2007، نرخ رشد جمعيت در اين كشور 82/ 1 درصد است. بالا بودن نرخ رشد جمعيت جوان اين كشور با توجه به توانايى محدود اقتصاد آن براى ايجاد شغل، موجب شده است كه نرخ رشد بيكارى در اين كشور نيز به طور چشمگيرى افزايش يابد. اين جمعيت در چهار ايالت پنجاب، بلوچستان، سند و سرحد به طور نامتوازن پراكنده شده اند و همين امر سبب بروز مشكلاتى از جهت توزيع امكانات شده است. شاخص اميد به زندگى در اين كشور به طور كلى، 75/ 63 سال است كه به طور تفكيكى، در مردان 73/ 62 سال و در زنان 83/ 64 سال مى باشد.

ميزان مبتلايان به بيمارى ايدز در ميان جمعيت اين كشور 1/ 0 درصد است و بر مبناى برخى از آمارها، 74 هزار نفر مبتلا به ايدز در اين كشور زندگى مى كنند. نرخ باسوادى در ميان جمعيت 15 سال به بالاى اين كشور، به طور كلى 9/ 49 درصد است. اين نرخ در ميان مردان 63 درصد و در ميان زنان 36 درصد مى باشد.

گروه هاى پنجابى، سندى، پشتون، بلوچ و مهاجر (مهاجرانى كه در زمان تجزيه شبه قاره از هند به اين كشور آمدند)، گروه هاى اصلى قومى در اين كشور را تشكيل مى دهند. به لحاظ دينى نيز در اين كشور، 97 درصد از جمعيت را مسلمانان تشكيل مى دهند كه از آن ميان اهل سنت 77 درصد هستند. ساير گروه هاى دينى شامل مسيحيان و هندوها، 3 درصد جمعيت را تشكيل مى دهند.

از لحاظ زبانى، 48 درصد از مردم به گويش پنجابى، 12 درصد به گويش سندى، 10 درصد سيراكى، 8 درصد پشتو، 8 درصد اردو، 3 درصد بلوچى، 2 درصد هندو، 1 درصد برآهويى و 8 درصد به گويش بروشاسكى و ساير گويش ها تكلم مى كنند. زبان انگليسى عمدتاً در ميان نخبگان اين كشور و مقامات رده بالاى دولت رواج دارد.

ساختار حكومتى

قوه مجريه

قوه مجريه پاكستان متشكل از رئيس جمهور، نخست وزير، كابينه و شوراى امنيت ملى است. طبق قانون اساسى پاكستان به دليل اينكه نوع حكومت اين كشور، جمهورى اسلامى است، رئيس جمهور آن بايد مسلمان باشد. رئيس جمهور را هيأتى متشكل از اعضاى سنا، مجلس ملى و اعضاى مجالس ايالتى براى يك دوره پنج ساله انتخاب مى كنند.

رئيس جمهور تنها مى تواند براى دو دوره متوالى انتخاب شود. رئيس جمهور معمولًا در مقام مشاور نخست وزير عمل مى كند؛ البته داراى اختيارات قابل توجهى نيز هست كه يكى از اين اختيارات، قدرت انحلال مجلس ملى است.

بر اساس اصلاحيه قانون اساسى، از زمان ضياءالحق، رئيس جمهور از ميان اعضاى مجلس ملى، نخست وزير را انتخاب مى كند و با كابينه فدرال همكارى مى نمايد. كابينه فدرال، شورايى است متشكل از وزرايى كه رئيس جمهور با مشورت نخست وزير انتخاب مى كند.

قوه قانون گذارى

قوه قانون گذارى پاكستان يا مجلس شورا، متشكل از دو مجلس سنا و ملى است. اعضاى مجلس ملى را افراد بالاى بيست و يك سال به مدت پنج سال تعيين مى كنند. كرسى هاى اين مجلس به چهار ايالت پاكستان و مناطق قبيله اى تحت حكومت فدرال و پايتخت تقسيم مى شود و حدود 5 درصد از كرسى ها به اقليت هاى مذهبى اين كشور (مسيحيان، هندوها و سيك ها) اختصاص دارد. نمايندگان مجلس سنا را اعضاى مجالس ايالتى مربوط به هر ايالت انتخاب مى كنند. افزون بر اين، نمايندگانى از مناطق قبيله اى تحت نظر دولت فدرال و ناحيه پايتخت نيز حضور دارند.

بر اساس قانون اساسى پاكستان، هنگامى كه جايگاه رياست جمهورى خالى است و تا زمانى كه به طور رسمى رئيس جمهور جديدى از طريق انتخابات تعيين شود، رئيس مجلس سنا عهده دار سمت رياست جمهورى خواهد بود. هر دو مجلس ملى و سنا داراى اختيار قانون گذارى به جز تصويب لوايح ملى كشور هستند. بودجه فدرال و تمامى لوايح مالى ديگر را تنها مجلس ملى مى تواند تصويب كند. رئيس جمهور اختيار دارد كه از تصويب ديگر لوايح جلوگيرى نمايد مگر آنكه قوه مقننه در نشستى متشكل از اعضاى هر دو مجلس نظر رئيس جمهور را رد كند.

از ديگر مقام هاى مهم قوه قانون گذارى مى توان به دادستان كل، حسابرس كل و مسئولان كميسيون سرزمينى فدرال، كميسيون خدمات عمومى فدرال، انتخابات مركزى و بازرسى كل اشاره نمود.

حكومت محلى و سيستم مجالس قانون گذارى

پاكستان به چهار ايالت منطقه پايتخت و مناطق قبيله اى تحت نظر دولت فدرال تقسيم مى شود. پس از انتخاب رئيس الوزراى ايالت از سوى مجلس ايالتى، رئيس جمهور نيز فرماندار را منصوب مى كند. اعضاى مجالس ايالتى براى يك دوره پنج ساله از طريق رأى مردم انتخاب مى شوند.

قوه قضائيه

قوه قضائيه پاكستان شامل ديوان عالى، ديوان هاى عالى ايالتى و ديگر دادگاه هايى است كه صلاحيت رسيدگى قضايى به امور جنايى و مدنى را دارند. رئيس جمهور علاوه بر انتصاب رئيس ديوان عالى، رئيس قضات را نيز تعيين مى كند. ديگر قضات داد گاه عالى، پس از مشورت رئيس جمهور با رئيس قضات از سوى شخص رئيس جمهور منصوب مى شوند.

رئيس قضات و ديگر قاضيان ديوان عالى كشور مى توانند تا سن شصت و چهار سالگى به كار خود ادامه دهند. قضات دادگاه هاى عالى ايالتى را نيز رئيس جمهور پس از مشورت با رئيس قضات ديوان عالى، فرماندار ايالت و رئيس قضات ديوان عالى آن ايالت انتخاب مى كند.

دادگاه ويژه ديگرى به نام دادگاه فدرال شريعت متشكل از هشت قاضى مسلمان وجود دارد كه شامل يك رئيس قضات (از سوى رئيس جمهور) و سه قاضى از طبقه علما و نخبگان اسلامى است. اين دادگاه درباره مطابقت يا عدم تطابق قوانين با اسلام تصميم گيرى مى نمايد. هرگاه يك قانون آشكارا با اسلام تضاد داشته باشد، رئيس جمهور (چنانچه قوانين فدرال باشد)، يا فرماندار (در امورى كه قانون مربوط به قوانين ايالتى باشد)، موظف خواهند بود كه اين قانون را با اسلام هماهنگ نمايند.

همچنين دادگاه هاى ويژه اى مانند دادگاه هاى مواد مخدر، كار، مالى و خلاف كارى هاى بانكى، دادگاه هاى ويژه تروريست ها و عمليات تروريستى نيز وجود داشته و به فعاليت مشغولند. اداره محتسب نيز در بسيارى از مناطق مسلمان نشين براى تضمين اينكه هيچ تخلفى نسبت به شهروندان صورت نگيرد، تأسيس شده است. اعضاى اين اداره را رئيس جمهور به مدت چهار سال انتخاب مى كند.

جايگاه قوا در اداره كشور

اشاره

وظايف و اختيارات قوه مجريه

از مهمترين اختيارات رئيس جمهور در مقام رئيس قوه مجريه، انحلال مجلس ملى است. رئيس جمهور مى تواند از تصويب لوايحى به غير از لوايح مالى و بودجه فدرال جلوگيرى نمايد مگر آنكه قوه مقننه در نشستى متشكل از اعضاى هر دو مجلس كه در آن اكثريت اعضاى هر دو مجلس حضور داشته باشند نظر رئيس جمهور را رد كنند و آن را نپذيرند.

نخست وزير به عنوان دومين مقام قوه مجريه از اختيار تشكيل دولت برخوردار است و در واقع شخصيت اجرايى به شمار مى آيد. از سال 1999 تاكنون، پرويز مشرف كه با كودتا قدرت را در اين كشور به دست گرفت، ابتدا به عنوان رئيس اجرايى اين كشور و بعد به عنوان رئيس جمهور همچنان قدرت را در دست دارد. نخست وزير اين كشور، شوكت عزيز است كه اساساً يك بوروكرات به شمار مى آيد و مدتى نيز در بانك جهانى مشغول به فعاليت بوده است.

وظايف و اختيارات قوه مقننه

يكى از مهمترين اختيارات مجلس سنا، جايگزينى رئيس اين مجلس در مقام رياست جمهورى در موارد خاص است. طبق قانون اساسى پاكستان هنگامى كه به دلايلى منصب رياست جمهورى خالى است، تا زمانى كه رئيس جمهور انتخاب شود، رئيس سنا عهده دار سمت رياست جمهورى خواهد بود. مجلس ملى تنها ارگان در پاكستان است كه مى تواند بودجه فدرال و تمامى لوايح مالى ديگر را تصويب نمايد.

از ديگر اختيارات اعضاى مجلس ملى، دادن رأى عدم اعتماد به دولت است.

وظايف و اختيارات قوه قضائيه

قوه قضائيه پاكستان شامل ديوان عالى و ديوان هاى عالى ايالتى است كه داراى صلاحيت رسيدگى قضايى به امور جنايى و مدنى هستند. آنچه از زمان تأسيس پاكستان تاكنون مشهود بوده است، نقش برتر قوه مجريه در صحنه سياسى و حقوقى اين كشور است؛ به گونه اى كه مى توان گفت قوه مجريه به نوعى بر بخش هاى مختلف اجرايى جامعه تسلط دارد. تنها نظاميان، ارتش و سرويس اطلاعاتى پاكستان ( (ISI در صورت به خطر افتادن منافع خود مى توانند در مقابل خواسته هاى قوه مجريه بايستند وحتى مسئولان قوه مجريه را نيز تغيير دهند. بنابراين قوه قضائيه در پاكستان چندان مستقل به شمار نمى آيد.

هرايالت پاكستان از يك دولت و مجلس ايالتى برخوردار است كه اختيارات قابل توجهى در امور قانون گذارى و اجرايى دارند. سيستم سياسى اين كشور، جمهورى است و بر اساس رقابت حزبى، نخست وزير به عنوان مقام عالى اجرايى انتخاب مى شود.

تكوين مذاهب در شبه قاره

اولين دينى كه در اين منطقه رواج يافت، آيين هندو بود كه در حدود 2000 سال قبل از ميلاد مسيح به وسيله آريايى ها به اين منطقه آورده شد. آريايى ها از روسيه و آسياى مركزى در جست وجوى چراگاه هاى تازه براى گله هاى خود به اين منطقه آمدند. آنها پرستش ايندرا خداى آسمان را كه در سروده هاى ودايى باستان، ويران كننده دژها و ديوارهاى بلند شهرها معرفى مى شد را با خود آوردند.

بودا از ديگر آيين هاى مهمى بود كه از سال 528 قبل از ميلاد در منطقه رواج يافت. سه سده پس از مرگ بودا، آشوكا فرمانرواى بزرگ، شروع به ساختن بناهاى تاريخى به ياد بودا كرد و به اشاعه تعليمات بودا پرداخت. دو فرمان نامه سنگى بزرگ وى متعلق به حدود 250 سال قبل از ميلاد، در پاكستان و در نزديك تاكسيله باستان ديده مى شود.

فتوحات نظامى كانيشكا تعاليم بودايى را از طريق هند به سوى شرق انتشار داد و آيين بودا، طى سده ها، در سراسر شبه قاره هند به شكوفايى خود ادامه داد. پس از آن، آيين بودا به صورت ديگرى از ويشنو، خداى هندو جلوه گر شد. بوديسم در شبه قاره هند پس از سال 1000 ميلادى به صورت نوعى از فرقه خاص هندو درآمد. گسترش اسلام به امحاى آن سرعت بخشيد؛ در سده دوازدهم چند دير باقيمانده غارت شد. دين اسلام و آيين هندو جاى آيين بودا را گرفت.

در عهد مغول ها، بخش عظيمى از شبه قاره هند به زير حاكميت مسلمانان درآمد. اما بسيارى از پادشاهان هندو همواره با سلطه مسلمانان مخالفت كردند و به مبارزه با آنها ادامه دادند. اين دشمنى مداوم ميان جوامع هندو و مسلمان همچنان تداوم يافت. بسيارى از هندوهاى طبقه پايين، به واسطه جاذبه هاى آيين برابرى اسلام و انزجار از نظام كاستى (طبقاتى)، به اسلام گرويدند. از اين رو شمار مسلمانان در سراسر شبه قاره هند از طريق نفوذ روحانيون مسلمان و مبادله تدريجى آداب و رسوم و نه با تغيير اجبارى دين، افزايش يافت.

در عهد مغولان، بخش بزرگى از شبه قاره تحت حاكميت مسلمانان، يكپارچه شد. علاوه بر اين، آنها سعى مى كردند معابر شرك آلود هندى را تخريب كنند؛ ازجمله محمود غزنوى كه در حمله به هند، بسيارى از معابر هندوها را ويران كرد. پيش از مغولان، غوريان كه از سلسله افغان ها بودند، در هند سلطه داشتند. قطب الدين يكى از فرماندهان غورى خود را سلطان دهلى ناميد و حكومتى اسلامى برپا ساخت كه تا پيش از ورود مغولان پابرجا بود. وى در ازاى ساختن هر مسجد، بيست و هفت معبد هند را ويران ساخت، سپس مناره باشكوهى به نام قطب منار برافراشت.

اكبرشاه، مغول بعدى بود كه حاكميت مغولان را بر بخش اعظم شبه قاره هند وسعت بخشيد. او نخستين فردى بود كه هندوان و مسلمانان را به كار با يكديگر تشويق كرد؛ ماليات زيارت در معابر را از ميان برداشت؛ اختلافات مذهبى مسلمانان و هندوان را زدود. وى در سال 1575 فرمان تأسيس عبادتگاهى در نزديكى قصرش را صادر كرد كه در آن، در مورد جنبه هاى متفاوت مذاهب مختلف هندو، جين (niaJ)، اسلام و مسيحيت بحث و مناظره برپا مى شد. اكبرشاه با برگزيدن بهترين قوانين از كليه مذاهب، دين جديدى پديد آورد، اما آن را بر شخص خود به عنوان امپراتور شبه الهى متمركز ساخت. البته اين اقدام، سياست زيركانه اى بود و چنان تأثيرى داشت كه احترام به سرير مغول، پس از آنكه قدرت سياسى مؤثر خو را از دست داد، مدت هاى دراز تا سده نوزدهم همچنان باقى ماند.

اورنگ زيب، پسر اكبرشاه، مجدداً محدوديت هايى را براى هندوان وضع نمود و هزاران معبد هندو را تخريب كرد. مذهب جديد سيك ها مورد غضب وى واقع شد. زمانى كه رهبر آنان، گورو (معلم روحانى (uruG از پذيرش اسلام سرباز زد، اورنگ وى را گردن زد و هزاران نفر از پيروانش را كشت. كينه ميان سيك ها و مسلمانان از زمان اورنگ تاكنون باقى مانده است و علت اصلى كشتارهاى فاجعه آميز در هنگام جدايى پاكستان و هند بود. اورنگ در زندگى خود در امور دينى بسيار سختگير بود. وى مساجد فراوانى از جمله مسجد سلطنتى لاهور موسوم به مسجد پادشاهى كه از بزرگ ترين مساجد دنياست را بنا نمود. پس از وى هندوها و ديگر گروه ها قوى شدند و با كمك سيك ها امپراتورى وى را تجزيه نموده و بر بخش هايى از آن حكم رانى كردند.

در سال، امپراتورى مغول در برابر حمله نادرشاه شكست خورد اما حكومت مغولان پس از بازگشت نادر به ايران تا سال تداوم يافت. سرانجام بريتانيا كنترل مستقيم شبه قاره را در دست گرفت تا اينكه با مبارزه هندوها و مسلمانان، دو كشور هند (با اكثريت هندو) و پاكستان (با اكثريت مسلمان) به استقلال دست يافتند. از آن به بعد، پاكستان كه برمبناى اكثريت مسلمان تشكيل شده بود، اولين جمهورى اسلامى را تشكيل داد و سعى نمود تا برمبناى دين اسلام عمل نمايد.

كشور پاكستان به نام دين اسلام و به عنوان كشورى خاص مسلمانان شبه قاره هند، تأسيس شد و از همان ابتدا نام و نشان اسلامى را براى خود حفظ كرده است.

اسلام، دين رسمى اين كشور است و درصد از جمعيت پاكستان مسلمان هستند. اكثريت مسلمانان پاكستان، سنى و حنفى مذهب و گروهى نيز شافعى مسلك مى باشند. اقليت قابل توجهى در حدود/ تا درصد از جمعيت پاكستان، شيعه هستند. ساير گروه هاى مسلمان اين كشور عبارت اند از: سادات، مغول ها، پتان ها، جوخه ها، اسماعيلى مذهبان پيرو فرقه نزاى آقاخان، بهايى ها، احمديه يا قاديانى ها (مسلمانان پاكستان قاديانى ها را مسلمان نمى دانند؛ زيرا به نبوت پيامبر اسلام (ص) معتقد نيستند). قاديانى هاى پاكستان شاخه اى از قاديانى هاى اصلى در هند مى باشند و مركز آنان در جنوب غربى لاهور مى باشد كه نام آن را «ربوه» گذاشته اند. فعاليت اين گروه در ترويج ملك خودشان به خصوص در غرب و آفريقا چشم گير است. در تاريخ سپتامبر سال، مجلس شوراى ملى پاكستان با اصلاح دو ماده از قانون اساسى پاكستان و درج اين مطلب كه تمامى كسانى كه به نبوت و خاتميت قطعى و كامل حضرت محمد (ص) ايمان و اذعان نداشته باشند از حوزه شموليت اسلام خارج خواهند بود، قاديانى ها را غيرمسلمان دانستند. حدود درصد از جمعيت پاكستان مسيحى و/ درصد جمعيت هندو مى باشند.

نفوذ اديان در حاكميت

اساس تشكيل پاكستان، دين اسلام بود. از اين رو اديان ديگر نقش چشم گيرى در اوضاع سياسى اين كشور ايفا نمى كنند. قانون اساسى جديد پاكستان كه در سال به تصويب رسيد، اين كشور را جمهورى اسلامى اعلام و معرفى كرده است. اين كشور از معدود كشورهايى است كه جز دين مشترك بين جمعيت آن، هيچ يك از عناصر تشكيل يك دولت ملى در محدوده سرزمينى خاص را بنا بر عرف سياسى امروز قرار نداده است. در اصطلاح، ساختار جمعيتى اين كشور را «موزائيك وار» مى دانند كه از اقوام و قبيله هاى مختلف تشكيل شده است. بنا بر قانون اساسى، رئيس جمهور و نخست وزير بايد مسلمان باشند اما همه اقليت هاى مذهبى به نسبت تعدادشان در مجلس شوراى ملى پاكستان داراى نماينده مى باشند. اقليت هاى دينى مى توانند آزادانه مراسم و آيين هاى دينى خود را به جاى آورند.

از همان ابتداى تشكيل حكومت پاكستان، تلاش براى استقرار هرچه بيشتر اصول اسلامى، علت وجودى تشكيل اين كشور بوده است. دين اسلام تنها عامل وحدت بخش گروه هاى مختلف قومى و زبانى اين كشور مى باشد. قانون اساسى اين كشور مبتنى بر اصول و ضوابط اسلامى بوده و مقرر مى دارد كه به منظور بررسى تناسب و تطابق قوانين موضوعه اين كشور با شريعت اسلامى، شورايى تحت عنوان «شوراى عقايد و احكام اسلامى» تشكيل گردد.

علاوه بر داير بودن محاكم شريعت تحت نظر حكام شرع، قوانين كيفرى نظامى نيز به نحوى اصلاح گرديده اند كه به محاكم نظامى نيز اجازه اعمال قوانين كيفرى و مجازات هاى اسلامى را اعطاء كرده است. قصاص، حدود و تغزيرات كه از مجازات هاى اسلامى هستند، از سال هاى پيش در پاكستان اجرا مى شده اند.

درگيرى ميان اديان و مذاهب مختلف

هرچند حكومت پاكستان سعى كرده كه تمامى گروه ها و فرقه هاى مختلف مذهبى در اين كشور را در فعاليت هاى سياسى مشاركت دهد، اما تاريخ اين كشور با درگيرى هاى قومى و مذهبى پيوند خورده است. از ابتداى جدايى پاكستان از هند، درگيرى هاى شديدى ميان هندوها و مسلمانان اتفاق افتاد كه هزاران كشته و آواره بر جاى گذارده است و بسيارى از مسلمانان به پاكستان، و بسيارى از هندوها به هند پناه بردند. پس از آن نيز در داخل پاكستان درگيرى هاى زيادى ميان گروه هاى مختلف اسلامى به وقوع پيوست. در پاره اى موارد كشورهاى خارجى نيز از فرقه خاصى حمايت مى كنند و به اين درگيرى ها دامن مى زنند.

آداب و سنن مذهبى و ميزان پايبندى مردم به مذهب

پاكستانى ها نظير ساير مسلمانان از آداب و سنن اسلامى پيروى مى كنند. از زمانى كه فرد پاكستانى به سن تكليف مى رسد، اسلام بخشى از زندگى روزانه وى را تشكيل مى دهد. در شهرها و روستاها، مساجد فراوانى وجود دارد كه اغلب مردم به خصوص در روزهاى جمعه كه روز تعطيلى رسمى است، براى انجام نماز و فرايض دينى به آنجا مى روند.

اغلب پاكستانى ها به اصول دين اسلام و احكام اسلامى نظير نماز، روزه، خمس، زكات و حج مقيد مى باشند. در بين طبقات مختلف مردم پاكستان، آداب و رسوم و عقايد متفاوت به خصوص در زمينه هاى اعتقادات مذهبى ديده مى شود.

عيد فطر در پاكستان مانند آغاز سال در ايران است و حدود سه روز تعطيلى رسمى براى پاسداشت آن، اعلام شده است. عيد قربان نيز با عظمت برگزار مى شود. در سالروز تولد حضرت رسول اكرم (ص) نيز خيابان ها آذين بسته و جشن هاى مفصلى برپا مى گردد.

تشكيلات مذهبى

علماى اهل سنت در پاكستان دو گروه مى باشند و هر يك مدارس و مراكز مذهبى متعددى دارند:

1 اهل حديث كه بسيار نزديك به وهابيان هستند.

2 اهل سنت: هرچند ممكن است جزو گروه خاصى از صوفيان نباشند، اما به هر حال ايدئولوژى صوفيانه دارند و به اهل تشيع از اين نظر نزديك مى باشند.

شيعيان نيز به چند گروه تقسيم مى شوند مانند اسماعيليان و هر كدام مدارس خاصى خود را دارند. درجات دينى كه در پاكستان به روحانيون در سطوح مختلف دينى اعطا مى شود، عبارتند از:

1 مولانا، مولانا قارى، مولانا حافظ: به كسانى كه آگاه به علوم دينى باشند و در عين حال اهل منبر و وعظ و خطابه هستند، «مولانا» مى گويند. كسانى كه در عين آگاهى به علوم دينى، قرآن را به صورت دلنشين مى خوانند، «مولانا قارى» خوانده مى شوند. كسانى كه حافظ قرآن باشند و در حفظ و تجديد و قرائت قرآن مهارت داشته باشند، «مولانا قارى حافظ» ناميده مى شوند.

2 ذاكر: به كسانى كه به نعت و منقبت يا به مصيبت آل اطهار مى پردازند و معمولًا شيعه مى باشند، گفته مى شود. نعت خوان، كسى است كه حضرت رسول (ص) و خاندان وى را در شعر با ترنم مى خواند و معمولًا سنى است.

3 شيخ الحديث: كسانى كه به طلاب علوم دينى در پايان تحصيلات شان درس احاديث مى دهند.

4 مفتى: به بالاترين درجه روحانيون مذهبى در پاكستان اطلاق مى شود. مراجع طراز اول تقليد به اين عنوان خوانده مى شوند.

5 شيخ المشايخ: به پيشواى فرقه صوفيان و اقطاب و مراد سالكان گفته مى شود. مشايخ به اقطابى مى گويند كه چشم و چراغ پيروان و قريب به درجه شيخ المشايخ هستند. در اصطلاح ادبى، به مربى سالكان و رئيس اهل خانقاه كه تعليم و تربيت رهروان طريقت را مانند مدرسان و مربيان طالب علم در مدارس به عهده دارند، شيخ، پير، قطب يا مراد مى نامند.

حوزه هاى دينى و رهبران مذهبى

روحانيون در پاكستان دو گروه سنى و شيعى مى باشند و هركدام مراكز دينى مخصوصى دارند. در اين كشور بسيارى از روحانيون، جزء گروه صوفيان و اقطابى هستند كه از نظر فرهنگى و ايدئولوژى به اهل تشيع نزديك هستند هرچند نام حنفى دارند. مدارس عمده اهل سنت عبارت است از:

«جامعه اشرفيه» و «جامعه نعيميه» در لاهور، «خيرالمدارس» و «دار العلوم» در ملتان، «دارالعلوم حقانيه» در اكوره ختك، «جامعه اشرفيه» در پيشاور، «جامعه اسلاميه» در بهاولپور، «مركز تعليمات اسلامى»، «مدرسه عربيه مظهر العلوم»، «مدرسه النبات» ويژه بانوان، «جامعه فاروقيه» و «دارالعلم امجديه» در كراچى.

اهل تشيع نيز مراكز دينى متعددى در شهرهاى مختلف دارند از جمله:

مركز بزرگ دينى «المنتظر» در لاهور، «جامعه اهل بيت» در اسلام آباد، «مدرسه مؤمن»، «مدرسه آيت الله حكيم» در راولپندى، «مدرسه مشارع العلوم» در حيدرآباد و «مدرسه امام صادق (ع)» در كويته.

مواد درسى اين مدارس، عموماً از مدارس دينى ايران اقتباس مى شود و مدرسان آن در نجف، قم و پاكستان تحصيل كرده اند. رهبر شيعيان پاكستان پس از شهادت عارف حسين حسينى، سيد ساجد على نقوى مى باشد كه رهبر نهضت فقه جعفرى هم هست. مولانا حامد على شاه ملقب به حامدالموسوى، رئيس مدرسه دينى مؤمن نيز يكى ديگر از رهبران شيعيان مى باشد كه برخلاف ساجد نقوى، اعتقاد به دخالت دين در سياست ندارد. فرقه اى از شيعيان نيز به نام اسماعيليه در پاكستان بيشتر در مناطق پنجاب و شمال غربى پاكستان ساكن هستند كه غالباً پيروان آقامحمدخان محلاتى مى باشند.

برخى از مدارس اهل سنت كه نام برده شد، از قدرت فراوانى برخوردار مى باشند؛ نظير مدرسه عربيه مظهرالعلوم در كراچى كه در سال ميلادى تأسيس شده است. برخى از مدارس نيز پس از تأسيس پاكستان، از هند به اين كشور منتقل شده است؛ نظير مدرسه دارالعلم واقع در كورنگى كه مؤسس آن علامه بشير احمد عثمانى مى باشد و در سال تأسيس شده است. اين مدرسه قبلًا در كلكته بوده است. تحصيل در اين مدرسه تا درجه مفتى مى باشد. اين مدرسه، سى مدرسه دينى ديگر را تحت پوشش خود دارد. محصلين آن از افراد ايرانى و برمه اى مى باشند. مفتى محمد شفيع از فقهاى بزرگ در آن تدريس مى كرده است. در پاكستان برخى از مساجد در محيط خود مدرسه اى براى تحصيل طلاب علوم دينى دارند. مدرسه عربيه اسلاميه «نيوتاون» سنى ها و مدرسه «المنتظر» شيعيان در لاهور، داراى اين ويژگى مى باشند.

برخى از اين مدارس مجلاتى نيز منتشر مى كنند. نظير مدرسه دارالعلوم كورنگى كه مجله اى به نام «البلاغ» در جهت اهداف مركز منتشر مى سازد. اكثر اين مدارس كتابخانه هاى بزرگى دارند كه در آن، كتاب هاى نفيس و قديمى فراوانى وجود دارد.

سير تحولات فرهنگى

عاملى كه بيش از همه در تحولات فرهنگى پاكستان مؤثر بوده است و آن را متمايز از هند كه در گذشته بخشى از آن بوده است مى نمايد، اسلام است. اصولًا اينكه اكثريت مردم اين ناحيه از شبه قاره هند، در گذشته به اسلام گرويده اند و از قديم آن را به منطقه اى صددرصد اسلامى تبديل كرده اند، حاكى از تفاوت هاى اساسى روحى و فرهنگى آنان با ساير هنديان است. علاوه بر اين، اسلام به عنوان يك دين در تغيير ساخت اجتماعى و فرهنگى مردم پاكستان حتى قبل از تقسيم هند هم، بسيار بيشتر از ساير نقاط شبه قاره مؤثر بوده است. اسلام اساس هويت و موجوديت و قوام و استوارى پاكستان و به عنوان مبناى ناسيوناليسم پاكستانى است.

كيفيت تكوين و شكل گيرى پاكستان و ويژگى هاى تاريخى آن و نيز عوامل و انگيزه هاى ايجاد آن، بزرگترين نقش را در حيات اجتماعى، سياسى و فرهنگى ملت پاكستان داشته و دارد.

پس از جدايى پاكستان از هند زبان اردو به وسيله محمدعلى جناح به عنوان زبان رسمى مردم پاكستان انتخاب شد در حالى كه مردم پاكستان شرقى (بنگلادش فعلى) به زبان بنگالى سخن مى گفتند و/ درصد از كل جمعيت پاكستان را تشكيل مى دادند و تنها/ درصد مردم پاكستان به زبان اردو سخن مى گفتند. اين اقدام به عقيده برخى، نخستين عاملى بود كه سبب بروز قيام در پاكستان شرقى شد و در نهايت به استقلال بنگلادش از پاكستان كمك كرد.

به دليل رواج و اشاعه سريع اسلام در پاكستان از طريق اعراب و ايرانيان، فرهنگ اين كشور متأثر از فرهنگ اسلامى و ايرانى است. اردو زبان رسمى اين كشور مملو از واژه هاى فارسى و عربى مى باشد، علما و عرفا براى ترويج و تبليغ اسلام از زبان فارسى كه زبان مادرى آنها بوده، استفاده كرده و آن را وسيله پيام خود ساخته اند. به عبارت ديگر بر بال هاى زبان فارسى از راه آسياى مركزى و خراسان بزرگ، سيستان و كرمان به شبه قاره هند راه مى يابد. تأثير تمدن اسلامى در هند به صورت نفوذ تمدن ايرانى درآمد و با درخشندگى فرهنگ آن مورد توجه و پذيرش قرار گرفت.

نفوذ فرهنگ غربى پس از ورود بريتانيا به شبه قاره هند در فرهنگ اين كشور به چشم مى خورد و زبان انگليسى در سطوح دانشگاهى و عالى اين كشور شايع و رايج مى باشد. پس از توسعه استيلاى بريتانيا، استفاده از زبان فارسى در ادارات ممنوع اعلام شد و دولت انگليسى توجهى به اعتراضات مردم در اين زمينه نكرد. انگليسى ها كه درصدد قطع ارتباط فرهنگى و مذهبى مردم با زبان فارسى بودند، حذف زبان فارسى و قطع ارتباط فكرى و فرهنگى مردم با نياكان و مفاخر ملى و مذهبى شان را بهترين راه تشخيص دادند.

در دانشگاه ها و مراكز آموزش عالى اين كشور تنها زبان تدريس، انگليسى است. تنها در يك يا دو دانشگاه كه اسم و رسم اسلامى دارند به زبان عربى نيز تدريس مى شود. زبان فارسى تنها در يكى از دانشگاه هاى اين كشور از جمله زبان هايى است كه به آن تدريس مى شود و اين براى كشورى كه تاريخ و فرهنگ و زبان آن پيوستگى هاى ديرينه و عميقى با تاريخ و فرهنگ ايران و زبان فارسى دارد، بسيار قابل تأمل است.

ويژگى هاى اقتصادى

اقتصاد پاكستان به طور عمده كشاورزى است و اكثريت مردم اين كشور يا كشاورز بوده و يا به نوعى با كشاورزى در ارتباط مى باشند. صادرات اين كشور نيز به محصولات كشاورزى و منسوجات متكى است كه اهميت بخش كشاورزى را افزايش مى دهد. در زمينه صادرات و واردات، پاكستان همواره با تراز منفى تجارى روبه رو بوده است. از طرفى مطابقت چندانى ميان نقدينگى، رشد اقتصادى و تورم وجود نداشته و ندارد. از اين رو كشور به وام ها و قروض خارجى و داخلى وابسته است.

كمك هاى خارجى

پاكستان از ابتداى تأسيس در اوت تاكنون، همواره به عنوان يكى از كشورهاى كمك گيرنده از خارج بوده است. اين كمك ها به شكل هاى مختلفى ارائه مى گردد كه وام، كمك هاى بلاعوض، كمك هاى جنسى و غذايى، نيروى انسانى، ماشين آلات و امثال آن را شامل مى شود. در ميان منافع كمك دهنده به پاكستان، كنسرسيوم كمك به پاكستان از اهميت شايانى در اين راستا برخوردار است و سپس ساير كشورها و منابع خارج از كنسرسيوم در رديف هاى بعدى قرار دارند.

در سال، اين كنسيرسيوم تشكيل شد و در حدود درصد از كل كمك هاى خارجى به پاكستان را پرداخت كرده است. كنسرسيوم شامل كشور و سازمان مالى و اقتصادى مى باشد. از ميان كشورهاى عضو كنسرسيوم مى توان به فرانسه، آمريكا، ايتاليا، كانادا، ژاپن، نروژ، سوئد، انگلستان و هلند و از ميان سازمان هاى مالى و اقتصادى مى توان به جامعه اقتصادى اروپا، برنامه جهانى غذا و سازمان كمك هاى اضطرارى آمريكا اشاره كرد. كنسرسيوم هر ساله در فرانسه تشكيل جلسه داده و كمك هاى مالى مختلفى را براى پاكستان تصويب مى كند. كمك هاى كنسرسيوم اهميت بسيارى نزد مقامات پاكستانى داشته و هر سال قبل از شروع اجلاس كنسرسيوم، هيأت هاى بلندپايه اقتصادى پاكستان براى دريافت كمك بيشتر به فرانسه اعزام مى شوند.

از ديگر منابع كمك دهنده به پاكستان، برنامه توسعه سازمان ملل متحد، صندوق بين المللى پول و بانك جهانى مى باشند. علاوه بر اينها، كشورهاى بلغارستان، اتريش، چين، چك واسلواكى، دانمارك، فنلاند، رومانى و روسيه، عربستان، امارات متحده، قطر، ليبى (كشورهاى اخير تحت عنوان صندوق كمك اوپك) نيز به پاكستان كمك مى كنند. سهم اين كمك ها در اقتصاد پاكستان بسيار حائز اهميت است. به نحوى كه به عنوان مثال، سهم كمك ها در طى اولين برنامه توسعه ()، درصد بود.

توان هسته اى

شروع فعاليت هاى هسته اى پاكستان از زمان نخست وزيرى ذوالفقار على بوتو آغاز شد. اولين نيروگاه برق هسته اى از كانادا در ژانويه سال، در شهر كراچى مركز ايالت سند شروع به كار كرد. پس از آن پاكستان براى تحويل يك نيروگاه برق اتمى قراردادى با فرانسه امضا كرد كه بعد از اعلام ذوالفقار على بوتو و در زمان رياست جمهورى ضياءالحق خريد آن منتفى شد. در سال يك نيروگاه هسته اى ده مگاواتى تحقيقاتى در حوالى اسلام آباد تأسيس شد. در حال حاضر مركز تحقيقات هسته اى در «كهوته»(Kahota) نزديك پايتخت و مركز اتمى معالجه سرطان در اسلام آباد و چند شهر ديگر پاكستان مشغول فعاليت هستند. عمليات احداث يك نيروگاه اتمى مگاواتى ساخت چين با همكارى متخصصان آن كشور از اوايل سال در «چشمه» در ايالت پنجاب شروع شد. مقدمات ايجاد سومين نيروگاه هسته اى اين كشور به ظرفيت مگاوات در ناحيه چشمه ايالت پنجاب (در اواخر سال) فراهم شد كه در سال به بهره بردارى رسيد.

اختلافات ميان هند و پاكستان عاملى است كه ممكن است به بروز يك جنگ هسته اى ميان دو كشور منتهى شود. با اين وجود هيچ يك از دو كشور تاكنون به پذيرش قرارداد منع توسعه سلاح هاى هسته اى(NPT) تن نداده و پاكستان اعلام كرده است، زمانى اين قرارداد را امضاء خواهد كرد كه هند نيز آن را بپذيرد. پاكستان كه برنامه هاى هسته اى خود را مسالمت آميز توصيف مى كند، تصريح كرده كه حاضر نيست به طور يك جانبه از آن صرف نظر كند.

مبانى و اصول سياست خارجى

سياست خارجى پاكستان از ابتداى استقلال تحت تأثير روابط با هند قرار دارد. از آنجا كه هند براى پاكستان همواره تهديد به شمار مى رفته است و قدرت اقتصادى، سياسى و نظامى آن چند برابر پاكستان است، اين كشور به دنبال آن بوده كه در صحنه روابط خارجى متحدانى براى دفاع و حمايت از خود به دست آورد. دولت هاى مختلف اين كشور همواره درصدد حل و فصل اختلافات با هند برآمده اند اما كمتر موفق بوده اند. جدايى دو كشور، مسائلى نظير كشمير را به وجود آورد كه هنوز زمينه هاى اختلاف را به رغم طرح ها و پيشنهادات مختلف براى حل آنها، زنده نگه داشته است. اين اختلاف باعث سه جنگ ميان دو كشور شده است. بنابراين، روابط پاكستان با ساير كشورها نيز به طور كلى در درجه اول تحت تأثير مناسبات اين كشور با هند قرار دارد.

از آنجا كه پاكستان كشورى اسلامى است و برمبناى اكثريت جمعيت مسلمان، جدايى اين كشور از هند شكل گرفت، توسعه روابط با كشورهاى مسلمان نيز از اصولى است كه در سياست خارجى پاكستان مورد تأكيد قرار گرفته است. بر اساس ماده قانون اساسى پاكستان، دولت كوشش خواهد كرد تا روابط برادرانه بين كشورهاى مسلمان را براساس وحدت اسلامى، حمايت از منافع مشترك مردم آسيا، آفريقا و آمريكاى لاتين، ترويج صلح و امنيت بين المللى، پرورش روحيه تفاهم و دوستى در ميان ملت ها و ترغيب حل اختلافات بين المللى از راه هاى صلح آميز تقويت نمايد.

روابط پاكستان با آمريكا از ديگر ويژگى هاى سياست خارجى اين كشور است. به سبب روابط حسنه هند با شوروى، پاكستان بيشتر به آمريكا متمايل شد تا از كمك هاى اين كشور در مقابل هند استفاده نمايد. اين كشور به ويژه از اواسط دهه پنجاه، مناسبات نزديكى با آمريكا برقرار كرد. شركت پاكستان در پيمان هاى نظامى نظير سنتو و سيتو در واقع در راستاى سياست هاى آمريكا بود، اما از آنجا كه در جنگ با هند، كشورهاى عضو سيتو به پاكستان كمكى ارائه نكرده اند، مناسبات اين كشور باآمريكا تا حدودى كاهش يافت.

جنگ هند و چين در سال موجب بروز تحولاتى در سياست پاكستان شد. پاكستان علاوه بر مناسبات با غرب سعى نمود روابط خود را با چين گسترش دهد. انفجار بمب اتمى هند در، پاكستان را بيشتر بيمناك ساخت. سياست پاكستان در نزديكى به چين و عادى سازى روابط با شوروى از يك سو و نزديكى هند و آمريكا از سوى ديگر موجبات ركود در روابط پاكستان و آمريكا را فراهم آورد.

تهاجم شوروى به افغانستان و پيروزى انقلاب اسلامى، سبب شد پاكستان موقعيت برجسته اى در منطقه بيابد. در اين دوره پاكستان به عنوان سنگر دفاعى در مقابله نيروهاى مخالف با غرب مورد توجه آمريكا قرار گرفت و روابط پاكستان با آمريكا به سرعت بهبود و گسترش يافت. از طرف ديگر روابط با چين نيز روز به روز توسعه مى يافت و چين به صورت يكى از كشورهاى محورى در سياست خارجى پاكستان درآمد.

به موازات بهبود مناسبات با آمريكا و تهاجم شوروى به افغانستان، روابط پاكستان با كشورهاى عربى خليج فارس و در رأس آنها عربستان نيز به سرعت رو به گسترش نهاد و اين كشور درصدد جلب حمايت ها و كمك هاى كشورهاى مسلمان با هدف دفاع از افغانستان برآمد.

پس از خروج نيروهاى شوروى از افغانستان، اهميت پاكستان براى آمريكا كاهش يافت. پايان جنگ سرد و اضمحلال شوروى، موقعيت سنگر مدافع غرب بودن پاكستان را از بين برد. حل و فصل اختلافات در سطح جهانى و منطقه اى ازجمله مذاكرات هندوچين براى حل و فصل اختلافات، پاكستان را واداشت تا به دنبال حل اختلافات خود با هند برآيد و از طرف ديگر موقعيت جديدى در صحنه جهانى و منطقه اى براى خود به دست آورد تا روابط خود با كشورهاى مختلف را از آن طريق تحكيم بخشد. جنگ دوم خليج فارس در اوايل دهه، تا حدودى اين امكان را براى مدت كوتاهى براى پاكستان فراهم ساخت. با اتمام جنگ، اين فرصت نيز از بين رفت. تنش ها و درگيرى ها با هند تاكنون ادامه دارد و مسئله محورى در سياست خارجى پاكستان را همين امر و مسئله رابطه با هند تشكيل مى دهد.

روابط ايران و پاكستان

پس از استقلال و تأسيس پاكستان در سال، ايران اولين كشورى بود كه تأسيس جمهورى اسلامى پاكستان را به رسميت شناخت. سفارت ايران در كراچى در تاريخ اكتبر سال افتتاح شد. ايران و پاكستان پس از جنگ دوم جهانى به لحاظ موقعيت استراتژيك و همسويى در سياست، به عنوان سد نفوذ غرب در مقابل شرق به كار گرفته شدند. از اين رو هر دو در سال، عضو پيمان بغداد گرديدند. «همكارى عمران منطقه اى» يا آ. سى. دى كه در سال ميان دو كشور فوق و تركيه منعقد شد، در واقع بازوى اقتصادى سنتو بود.

همچنين ايران اولين كشورى بود كه با پاكستان عهدنامه مودت در تاريخ فوريه در تهران منعقد ساخت. در تاريخ مارس نيز در كراچى بين دو كشور موافقتنامه فرهنگى امضاء شد. در سال، در جنگ ميان هند و پاكستان، ايران از ارائه هيچ كمكى به پاكستان دريغ نورزيد. در بحران سال و استقلال بنگلادش، ايران ضمن اينكه سعى نمود از بروز جنگ جلوگيرى نمايد، كمك هاى فراوانى را نيز در اختيار پاكستان قرار داد. پس از استقلال بنگلادش نيز ايران تا زمانى كه موضع پاكستان در مقابل بنگلادش روشن نشد، اين كشور را به رسميت نشناخت. پس از خاتمه جنگ و روى كار آمدن ذوالفقار على بوتو، محمدرضا پهلوى اولين رئيس جمهور كشورى بود كه از پاكستان ديدار نمود و به طور كلى تا قبل از پيروزى انقلاب اسلامى، حدود قرارداد بين دو كشور در زمينه هاى مختلف منعقد شد.

پاكستان جزو اولين كشورهايى بود كه جمهورى اسلامى ايران را به رسميت شناخت و اين كشور براى اعلام مواضع دوستانه با ايران، در تحريم اقتصادى غرب عليه ايران شركت نكرد و در جريان جنگ ايران و عراق نيز موضع نسبتاً بى طرفانه اى اتخاذ كرد.

در سال، يك هيأت اقتصادى ايران به پاكستان سفر كرد و درباره خريد كالاهاى مورد نياز از پاكستان، ترانزيت كالا از هند با استفاده از راه آهن پاكستان و اتصال راه آهن ايران با پاكستان با مقامات آن كشور مذاكره نمودند. از اين به بعد روابط دو كشور سير صعودى را طى نمود و با سفر دكتر ولايتى، وزير امورخارجه در مارس به پاكستان و پس از آن سفر غلام اسحاق خان وزير دارايى پاكستان به ايران، مناسبات دو كشور به بالاترين سطح خود پس از پيروزى انقلاب اسلامى ايران رسيد. هرچند كه روابط دو كشور در اثر حوادث مختلف از جمله مسائل فرقه گرايى در پاكستان و پرونده شهداى ايرانى دچار افت و خيزهايى شد، اما پس از كودتاى ژنرال پرويز مشرف در سال، و اراده سياسى اسلام آباد جهت حل آنها، موانع روابط بين دو كشور از بين رفت. از آن پس، سفر مقامات دو كشور در جهت ارتقاى روابط و نيز انعقاد توافق در مورد انتقال گاز طبيعى ايران به پاكستان و سپس هند، در جريان است و در اين زمينه به موفقيت هاى خوبى نيز دست يافتند و دو كشور گام هاى مهمى را در جهت انعقاد اين توافقنامه برداشته و براساس پيش بينى ها، تا انتهاى سال، توافقنامه نهايى بين اين دو كشور به امضاء خواهد رسيد و تا سال، به بهره بردارى خواهد رسيد.

ص: 37

كشور هند

مشخصات كلى

نام هند (India) مشتق شده از واژه «ايندوس» (Indus) در زبان فارسى باستان است كه به جاى واژه سانسكريت «سيندو» (Sindhu) به كار مى رفته و نام محلى رودخانه اى بوده است. همچنين واژه «هندوستان» كه به عنوان نام كامل اين سرزمين در اغلب كشورها از جمله خود هند رواج دارد، به معنى «سرزمين هندوها» و واژه اى فارسى است. هند در تاريخ 15 اوت 1947 و درست يك روز پس از استقلال پاكستان (از بريتانياى كبير) استقلال يافته است. قانون اساسى اين كشور نيز در تاريخ 26 نوامبر 1949 تصويب شد.

موقعيت سرزمينى

هند با مساحتى بيش از سه ميليون و يكصد هزار كيلومتر مربع برابر با يك ميليون و دويست مايل مربع (بدون احتساب كشمير تحت كنترل هند)، يكى از بزرگترين كشورهاى جهان و يكى از پر تنوع ترين كشورهاى جهان نيز هست. غير از زبانهاى هندى و انگليسى شانزده زبان ديگر هم در آن كشور صحبت مى شود. هندوئيسم، اسلام، مسيحيت، آئين سيك، بودائيسم و جينيسم از جمله مذاهب رايج در هند است.

گستره هند، بخش اعظم جنوب آسيا و شبه قاره هند را به خود اختصاص داده است. اين كشور با پاكستان، بنگلادش، نپال، بوتان، چين و برمه هم مرز است. جغرافياى هند به طور كلى به سه بخش تقسيم مى شود: فلات بلند هيماليا، جلگه گنگ و شبه جزيره جنوب هند كه مناطق مختلف كوهستانى، دره رودخانه اى، كوير، دشت و جنگل را در بر مى گيرد. پائين ترين سطح هند، در اقيانوس هند، با ارتفاع صفر و بلندترين نقطه اين كشور، قله كانچنجنگا، با ارتفاع متر در هيماليا قرار دارد كه سومين قله مرتفع جهان است.

جمعيت

هند دومين كشور پرجمعيت دنيا است و قريب به يك ششم جمعيت جهان را در خود جاى داده است. رشد جمعيت اين كشور،/ درصد است. تنوع نژادى، فرهنگى، زبانى و مذهبى، اين كشور را به چشم اندازى شگرف از همزيستى مسالمت آميز ميان اعتقادات گوناگون تبديل كرده است.

نژادمردم هند، شامل: 72 درصد هندوآريائى، 25 درصد دراويدى و 3 درصد نژاد زرد است كه اين نژادها بر اساس شرايط مكانى، فرهنگى و دينى نيز داراى تقسيمات خاص خود هستند. 8/ 84 درصد مردم هند باسواد هستند كه اين آمار در مردان 3/ 75 و در زنان 7/ 53 درصد مى باشد.

اقتصاد هند

اقتصاد هند، اقتصادى متنوع است و كشاورزى، صنايع دستى، نساجى، صنعت و گستره وسيعى از خدمات را در بر مى گيرد. اگر چه هنوز دو سوم نيروى كار هند، درآمد خود را به طور مستقيم يا غير مستقيم از بخش كشاورزى به دست مى آورند، نقش بخش خدمات در اقتصاد هند اهميت روز افزونى به خود گرفته است. آغاز عصر ديجيتال و خيل فراوان جمعيت تحصيلكرده و مسلط به زبان انگليسى در هند، به تدريج اقتصاد اين كشور را براى آن دسته از شركت هاى بين المللى كه خدمات به مشتريان و پشتيبانى فنى خود را برونسپارى مى كنند، به يك مقصد مهم تبديل كرده است. هند يكى از مهم ترين صادركنندگان نيروى كار متخصص در زمينه هاى خدمات مالى و نرم افزارى و مهندسى نرم افزار است.

هند عمدتاً در طى دوران استقلال خود، رويكردى سوسياليستى نسبت به اقتصاد در پيش گرفته و بر مشاركت بخش خصوصى، بازرگانى خارجى و سرمايه گذارى مستقيم خارجى نظارت هاى دولتى سختگيرانه اى اعمال مى كرد. با اين حال در اوايل دهه نود، هند با در پيش گرفتن رويكرد اصلاحات اقتصادى و كاهش كنترل دولت بر تجارت و سرمايه گذارى خارجى، به تدريج بازار خود را باز كرد. خصوصى سازى صنايع دولتى و آزاد كردن برخى بخش ها به نفع بخش خصوصى و خارجى، در ميان بحث و جدل هاى سياسى به كندى پيش رفته است.

اقتصاد هند چهارمين اقتصاد بزرگ جهان است. هند با رشد اقتصادى متوسط بالاتر از درصد طى سه سال گذشته به يك قدرت اقتصادى تبديل شده است. اين ميزان رشد نزديك به رشد اقتصادى كشور همسايه آن چين است. بر اساس ميزان قدرت خريد، اقتصاد هند اكنون چهارمين اقتصاد بزرگ جهان به شمار مى آيد. ميليون ها تن هنور در فقر شديد زندگى مى كنند و در آمد سرانه دلار آمريكا برابر با پوند در سال است. مشكلات زيربنايى نيز در هند ادامه دارد. توليد ناخالص داخلى اين كشور 3/ 906 ميليارد دلار است كه از اين لحاظ داراى رتبه چهارم در دنيا مى باشد.

اگرچه هنوز بيش از 4 درصد جمعيت هند كمتر از يك دلاردر روز درآمد دارند (رتبه دنيا) و حدود 0 درصد مردم با كمتر از دو دلار در روز زندگى مى كنند (رتبه دنيا) و بيش از ميليون نفر در زير خط فقر زندگى مى كنند، اما پيشرفت هاى اقتصادى عظيم اين كشور در چند سال اخير رشد اقتصادى هند را به رقم 8 درصد رسانده و كارشناسان پيش بينى مى كنند، در سال هاى آينده هند به رشد اقتصادى 0 درصد در سال نيز نائل شود. همچنين تحليل گران اقتصادى پيش بينى مى كنند هند تا سال ميلادى، پس از آمريكا و چين سومين كشور صنعتى جهان باشد و درآمد سرانه كشور به دلار، يعنى دوبرابر ميزان فعلى برسد.

كشاورزى

هند پس از چين دومين كشور دنيا از نظر ارزش توليدات كشاورزى است. ارزش محصولات كشاورزى اين كشور در سال، بيش از ميليارد دلار برآورد شده است. هند با توليد ميليون تن چاى بزرگ ترين توليدكننده چاى دنيا و چهارمين صادركننده اين محصول پس از كنيا، سريلانكا و چين است. كشت اصلى هند مانند ديگركشورهاى شرق آسيا برنج است واين كشور پس از چين دومين توليدكننده برنج دنياست. فائو در سال، ميزان توليد برنج هند را ميليون تن برآورد كرده بود. هند همچنين رتبه اول دنيا در توليد موز، ارزن، كنف و بادام زمينى و رتبه دوم در توليد ذرت، نيشكر و شاهدانه را داراست.

وجود ميليون رأس گاو در هند اين كشور را اولين مسكن اين حيوان در دنيا ساخته است. اگرچه دين هندو خوردن گوشت گاو را قدغن كرده و اكثر مسلمانان اين كشور هم از خوردن گوشت خوددارى مى كنند، اما از شير آن ها استفاده مى شود.

تقسيمات كشورى

كشور هنوستان شامل 28 ايالت و 7 ناحيه به هم پيوسته است.

ايالت هاى هند

آندرا پرادش، آروناچال پرادش، آسام، بيهار، چاتيسگر، گوآ، گجرات، هاريانا، هيماچال پرادش، جامو و كشمير، جاركاند، كارناتاكا، كرالا، مادايا پرادش، ماهاراشترا، مانى پور، مگالايا، ميزورام، ناگالند، اوريسا، پنجاب، راجستان، سيكيم، تاميل نادو، تريپورا، اوتار پرادش، اوتارانچال و بنگال غربى.

سياست

حكومت هند را بزرگترين دموكراسى جهان مى نامند. استقلال هند (كه در آن هنگام پاكستان، بنگلادش و نپال را هم دربر مى گرفت)، اوت (مرداد) اعلام شد. جواهر لعل نهرو كه پانديت (معلم) خوانده مى شد و يكى از بزرگ ترين رهبران جنبش استقلال هند از كنگره ملى هند بود، به عنوان اولين نخست وزير هند انتخاب شد.

قانون اساسى هند در سال به تصويب رسيد، از ژانويه به اجرا درآمد و از آن هنگام تاكنون بدون تغيير اساسى با موفقيت اجرا شده است. اين قانون به دولت هاى ايالتى اختيارات گسترده اى اعطا كرده است. در نظام سياسى هند نخست وزير بالاترين مقام اجرايى كشور است و رئيس جمهور مقامى تشريفاتى است كه معمولًا از ميان چهره هاى داراى محبوبيت گسترده در سراسر كشور انتخاب مى شود.

حزبى كه اكثريت آرا را در انتخابات به دست آورد، نخست وزير را تعيين مى كند و با احزاب ائتلافى، هيأت دولت را تشكيل مى دهد. رئيس جمهور از جمعبندى آراء نمايندگان مجالس مركزى و ايالتى، از ميان كانديداهاى احزاب تعيين مى گردد. كميسيون انتخابات اين كشور يك نهاد مستقل دولتى است كه اختيار كامل در تشخيص شرايط برگزارى و نظارت كامل بر برگزارى انتخابات را دارد. حداقل سن قانونى رأى دهندگان 18 سال است.

قوه مقننه هند در برگيرنده دو مجلس با نام هاى لوك سابا (مجلس عوام) و راجياسابا (مجلس سنا) ست. نمايندگان راجيا سابا نفرند كه تن را رئيس جمهور برمى گزيند و بقيه را نمايندگان مجالس ايالتى. سناتورها بايد در زمينه ادبيات، [علم]، هنر و مسائل اجتماعى متخصص باشند. همچنين رياست جلسات اين مجلس با معاون رئيس جمهور است. لوك سابا نماينده دارد كه تن با رأى مستقيم شهروندان و تن از فرماندارى كل انتخاب مى شوند، نفر را نيز رئيس جمهور از ميان بريتانيايى هاى هندى تبار برمى گزيند. نخست وزير از سوى حزب حاكم لوك سابا معرفى مى شود.

اولين انتخابات سراسرى هند در برگزارشد، از آن زمان تا سال حزب كنگره پيوسته بيش از 3 درصد كرسى هاى لوك سابا را در اختيار داشت، اما پس از آن احزاب ديگر به ويژه حزب ناسيوناليست بهاراتيا جاناتا و احزاب ايالتى رشد چشمگيرى را در محبوبيت خود شاهد بودند.

تنها يك بار وقفه اى در روند دمكراسى اين كشور ايجاد شد، آن هم در اواخر دهه، كه درگيرى هاى داخلى منجر به اعلام حالت فوق العاده از سوى اينديرا گاندى و در نهايت سرنگونى دولت وى توسط ارتش شد. گفتنى است يكى از مهم ترين عوامل نارضايتى از اينديرا گاندى برنامه هاى او براى ترويج تنظيم خانواده به منظور كاهش رشد سرسام آور جمعيت بود.

نظام قضائى

هند به تبعيت از حقوق انگلستان از سيستم حقوق عرفى (Common law) پيروى مى كند. تشكيلات قضائى اين كشور نيز با وجود پذيرش فدراليسم در قانون اساسى بسيار منسجم است و تمايل زيادى به يك پارچگى دارد. سلسله مراتب دادگاه ها دراين كشور به اين صورت است:

ديوان عالى (Supreme Court of India) ؛

دادگاه عالى ايالتى (The High Court) ؛

دادگاه تابع (Subordinate court) ؛

دادگاه هاى تابع داراى شعب كيفرى و حقوقى مى باشند و در سطح شهرها فعاليت مى كنند. البته در روستاها خانه هاى انصاف (پنجايات) نيز وجود دارد كه معتمدين محلى به حل اختلاف از طريق كدخدامنشى مبادرت مى كنند.

ديوان عالى هند از يك رئيس و قاضى عضو تشكيل مى شود كه توسط رئيس جمهور پس از مشورت با رئيس ديوان و وزراى كابينه انتخاب مى شوند، رئيس ديوان نيز از سوى رئيس جمهور با مشورت قضات ديوان ودادگاه هاى عالى ايالتى تعيين مى شود. ديوان عالى اين كشور از لحاظ گستردگى اختيارات در موقعيت كم نظيرى قرار دارد، اين ديوان نقش نگهبان قانون اساسى را ايفا مى كند و توان لغو قوانين مجلس فدرال و مجالس ايالتى را داراست و در موارد اختلاف ميان دولت فدرال و دولت هاى ايالتى، رأى ديوان حرف آخر را مى زند. اين ديوان همچون مجلس لردان انگليس بالاترين مرجع پژوهش در كشور است و در مواردى كه حكم اعدام صادر شده، استيناف از ديوان به شكل يك حق پذيرفته شده است.

علاوه بر اين، قوه قضائيه از قوه مقننه كاملًا مستقل است، حقوق و مزاياى قضات و مخارج نظام قضائى از رديف بودجه مجزائى تامين مى شود كه مستلزم رأى گيرى در پارلمان نيست، مجلس حتى از بحث درباره اختيارات و تصميمات قضات ديوان عالى و دادگاه هاى عالى ممنوع است مگر زمانى كه پيشنهاد بركنارى قاضى توسط رئيس جمهور مطرح شود و مجلس با دو سوم آراء آن را تصويب كند.

زبان

آمار رسمى دولت، 114 زبان را در سراسر هند معرفى مى كند كه 22 زبان داراى جمعيت بالاى يك ميليون نفر است. 216 گويش محلى نيز داراى جمعيت بيش از ده هزار نفر مى باشند. حدوداً به 850 گويش و لهجه و زبان نيز روزانه مكالمه مى شود. بر اساس منابع دولتى بيش از 1600 زبان و لهجه در هند وجود دارد. زبان رسمى ايالت دهلى به ترتيب انگليسى، اردو و هندى است. در قانون اساسى هند علاوه بر زبان هندى (از شاخه زبان هاى هند و ايرانى) كه زبان رسمى سراسر كشور اعلام شده است، زبان ديگر: اردو، آسامى، انگليسى، اوريا، بنگالى، بودو، پنجابى، تالوگو، تاميل، دوگرى، سانتالى، سانسكريت، سندى، گجراتى، كنرائى، كنكانى، كشميرى، كوكانى، مالايالم، مانى پورى، مراتى و نپالى نيز به رسميت شناخته شده اند. اين زبان ها به دو شاخه دراويدى (4 درصد)، كه بيشتر درجنوب تكلم مى شوند و هند واروپايى (4 درصد) تقسيم مى شوند. همچنين ساليان دراز حكومت استعمارى بريتانيا بر شبه قاره موجب شده انگليسى زبان دوم بسيارى از مردم هند باشد.

زبان فارسى در هند

زبان فارسى هشت قرن پيش وارد هند شد و 700 سال بر تارك انديشه، روابط، سياست، اقتصاد و فرهنگ مردم هند حاكميت داشت. به گونه اى كه كليه آثار مهم فرهنگى، مذهبى، سياسى، ادبى، مكاتبات، اسناد شخصى ودولتى و احكام قضايى هند به زبان فارسى نوشته مى شد و مدت هاى مديدى، اين سرزمين مهد پرورش شعر و ادب فارسى بود. هم اكنون آثار گران بها و نسخ خطى بسيار ارزنده موجود در هند حكايت از اين واقعيت دارد. هنوز فرهنگ دوستان و ادب پروران و انديشمندان هند در تلاشند تا اين گنجينه گران بهاى فرهنگى را حفظ و گسترش دهند و همه ساله آثار ارزشمندى توسط استادان علاقه مند، به بازار ادب عرضه مى شود. لازم به ذكر است كه در سراسر هند بيش از پنجاه بخش زبان فارسى در دانشگاه ها و كالج ها به فعاليت اشتغال دارند. بيش از يكصد مدرسه و دبيرستان فعالانه به تدريس زبان فارسى مى پردازند. در اكثر قريب به اتفاق مدارس سنتى اسلامى، زبان فارسى در متون درسى وجود دارد و همه علما و مدرسين با ديوان هاى شعراى بزرگ، خصوصاً گلستان سعدى، آشنا و مانوس هستند.

زبان فارسى از آن رو كه قرن ها زبان رسمى سلاطين گوركانى در هند بود، علاوه بر تكلم توسط اقليت پارسى هند تاثير قابل ملاحظه اى بر زبان هاى رايج در شبه قاره به ويژه زبان اردو داشته است.

زبان فارسى پيش از آنكه هندوستان مستعمره انگلستان شود، دومين زبان رسمى اين كشور و زبان فرهنگى و علمى به شمار مى رفت. اما پس از استعمار، انگليسى ها در سال، به زور انگليسى را جايگزين فارسى كردند. زبان فارسى در دوره غزنويان به هند راه يافت. در آن دوره پارسى، زبان ادبيات، شعر، فرهنگ و دانش بود. با تأسيس امپراتورى مغول، هندوستان به اوج پيشرفت خود در هند رسيد و زبان رسمى هندوستان شد.

زبان فارسى هندوستان شاعران بزرگى همچون بيدل دهلوى و امير خسرو دهلوى و دستگاه شعرى سبك هندى را در خود پروراند. از ديگر شاعران نامدار فارسى زبان شبه قاره هندوستان، مى توان از اقبال لاهورى نام برد. همچنين پارسى گويان هندوستان، واژه نامه هاى ارزشمندى براى زبان پارسى گردآورى كردند كه از آن جمله مى توان به فرهنگ ابراهيمى از ابراهيم قوام الدين فروغى، فرهنگ آنندراج از محمد پاشا، اشاره كرد.

اديان

هند همچنين معجونى از اديان مختلف و فرقه هاى مذهبى گوناگون است كه اكثراً از هندوئيسم، اسلام و بوديسم نشأت گرفته اند. حدود 5/ 80 درصد از مردم هند پيرو آئين هاى هندو و حدود 4/ 13 درصد، مسلمان هستند. هند هم چنين بيش از 3/ 2 درصد مسيحى و 9/ 1 درصد سيك دارد. هند اگرچه زادگاه آئين بودا بوده، اما جمعيت بودائيان هند در حال حاضر تنها حدود 8/ 0 درصد برآورد مى شود. همچنين پيروان آيين جينيسم 8/ 0 درصد و مجموع پيروان دين زرتشتى، يهودى، بهايى و بقيه مذاهب 4/ 0 درصد مى باشد. با اين وجود هند بزرگ ترين كلنى فرقه احمديه و مذاهب ايرانى بهائى و زرتشتى در سراسر جهان است. مسلمانان بيشتر در دهلى، بنگال غربى و نواحى شمال غربى كشور زندگى مى كنند و در كشمير اكثريت جمعيت را تشكيل داده اند. به اين ترتيب هند پس از اندونزى و پاكستان عظيم ترين جمعيت مسلمان جهان را داراست.

زرتشتيان، ازمهمترين اقليت هاى دينى هند هستند كه به ايرانى و پارسى معروفند و طى بيش از پنج قرن از ايران به هند مهاجرت كرده اند و بيشتر در مناطق مختلف گجرات و مهاراشترا به مركزيت بمبئى اقامت دارند. اگر چه جمعيت آنان كمتر از 200 هزار نفر است، اما نزديك به 17 درصد اقتصاد هند را در دست دارند. كمپانى هاى بزرگى مانند:" تاتا" و" گودريج"، متعلق به زرتشتيان است. گروه ديگرى از اقليت هاى كم جمعيت بهراها هستند كه قدرت اقتصادى مهمى در هند دارند. صاحب كمپانى معروف" ويپرو" كه جزو ثروتمندترين افراد جهان مى باشد، از اين فرقه است.

ورود اسلام به هند

اولين تماس اسلام با آسياى جنوبى، سال هفتصد و يازده ميلادى است كه مسلمانان تا كناره رود سند كه هم اكنون در پاكستان است پيش آمدند. در قرن دهم ميلادى، سلطان محمود غزنوى پنجاب را تصرف كرد و بارها به شمال هند حمله كرد. مهمترين رويداد اين دوران سفر ابوريحان بيرونى به هند بود كه حاصل آن اثر با ارزش" ماللهند" است. تا قرن سيزدهم تاخت و تازهاى زيادى به هند صورت مى گرفت، اما چندان ماندگار نبودند، تا اينكه در اين زمان مسلمانان شهر دهلى را تصرف كردند و اولين حكومت مسلمانان، به نام دوران سلطنت يا غلامان مسلمان را بنيان گذاشتند و اسلام رسماً بر هند حاكم شد.

در سال، «بابر» از نوادگان تيمور بر هند تسلط يافت و سلسله گوركانيان يا امپراتورى مغولى هند را بنيان گذاشت. اين سلسله از ميلادى تا ميلادى در بخش بزرگى از شبه قاره هند فرمانروايى كرد. حكمرانان اين سلسله به تدريج تمامى شبه قاره را تحت فرمان گرفتند اما پس از مدتى بخش هايى از جنوب هند از اختيار آنان خارج شد. اين سلسله در نيمه سده ميلادى و در زمان شاه جهان، بزرگ ترين و ثروتمندترين امپراتورى جهان بود. اين سلسله آخرين دوران طلايى امپراتورى هاى اسلامى به شمار مى رود. در سال ميلادى، با حمله نادرشاه افشار به هندوستان مقدمات انقراض اين امپراتورى فراهم شد و در سال پس از سال ها نبرد، سرانجام كمپانى هند شرقى توانست اين امپراتورى را منقرض كرده و سرزمين هاى آنرا تصرف كند. به اين ترتيب هند كه در روزگار اكبرشاه و شاه جهان و اورنگ زيب، سير تمدن را آغاز كرده بود رو به ضعف نهاد.

موقعيت مسلمانان هند

هر چند اكثريت جمعيت هند را هندو مسلك ها تشكيل مى دهند، اما اين كشور با برخوردارى از جمعيت مسلمان ميليون نفرى پس از اندونزى، به عنوان دومين كشور بزرگ مسلمان نشين دنيا شناخته مى شود. بسيارى از مسلمانان هند، به موقعيت هاى بالايى در جامعه و در عرصه حكومتى رسيده اند؛ به عنوان مثال، رئيس جمهور سابق هند، يك دانشمند مسلمان بود.

البته مسلمانان در هند در حاشيه قرار دارند. ميزان سطح سواد آنان پائين تر از ميانگين ملى است و ميزان فقر آنان تنها با فاصله بسيار جزيى اى از طبقه پائين هندوها بالاتر است. براساس يك گزارش دولتى در نوامبر سال، مسلمانان با اكثريت سنى،/ درصد از جمعيت هند را تشكيل مى دهند. با اين وجود آنها كمتر از درصد از مشاغل دولتى و تنها درصد از تحصيلكردگان مقاطع بالاى تحصيلى از دانشگاه ها را تشكيل مى دهند. علاوه بر اين، با وجود اينكه مسلمانان نسبت به ساير گروه ها از ميزان خود اشتغالى بيشترى برخوردارند، اما در كسب اعتبارات، پس از ساير گروه ها قرار داده مى شوند.

البته مسلمانان در جنوب و غرب هند داراى وضعيت بهترى نسبت به مسلمانان ساكن شمال هستند. به صورت تاريخى وضعيت مسلمانان در ايالت هاى جنوبى وغربى هند نسبت به ايالت هاى شمالى كه در زمان جدايى از هند در سال جزء پاكستان قرار گرفتند، در وضعيت بهترى قرار دارند. همچنين مسلمانان در مناطق روستايى نسبت به مناطق شهرى از وضعيت اقتصادى بهترى برخوردارند؛ به نحوى كه ميزان فقر مسلمانان درشهرها، درصد بيشتر از ساير گروه هاى جمعيتى حتى شامل طبقه پائين هندوها است. اگر چه در ميان مسلمانان، سيستم كاستى وجود ندارد، اما مسلمانان به سه گروه اشرف، اجلف و ارزال تقسيم بندى مى شوند. گروه اشرف، طبقه بالاترى از مسلمانان هستند كه تصور مى شود عرب تبار هستند در حالى كه اجلف ها به نظر مى رسد هندوهايى هستند كه براى رهايى از سيستم طبقاتى هندى به اسلام گراييده باشند. گروه سوم از مسلمانان، ارزال ها، متعلق به پائين ترين طبقه هندوها هستند.

با وجود اينكه مسلمانان از سطح سواد پائين و سطح فقر بالايى رنج مى برند و خشونت بين هندوها و مسلمانان، زندگى را براى تعدادى زيادى از مسلمانان نامناسب كرده است، اما مسلمانان امكان تأثيرگذارى بر انتخابات را با توجه به جمعيت نه چندان محدود خود دارا مى باشند. به همين لحاظ احزاب شركت كننده در انتخابات معمولًا اين گروه را در محاسبات خود وارد مى كنند و براى جلب حمايت آنان تلاش مى كنند.

استقلال هند و جدايى پاكستان

دولت بريتانيا بر اثر شورش هاى سال ميلادى در هند، كمپانى هند شرقى بريتانيا را كه گرداننده هند بود منحل كرد و به اين سرزمين خودمختارى داده شد. در سال، ملكه ويكتوريا، امپراتور بريتانيا به هند دعوت شد. در آن دوران نماينده مخصوص ملكه كه از طرف حكومت بريتانيا تعيين مى شد، بر هند فرمانروايى مى كرد و يك هيأت (اجرائى) مركب از افراد عالى رتبه دولت بريتانيا او را راهنمائى مى كردند. به تدريج عده اى از رهبران هندى در سال، دستجات و سازمان هاى ملى را تشكيل دادند كه هدف اصلى آنان رسيدن به استقلال تام بود. در سال هاى تا، دولت بريتانيا ناچار شد كه اداره بعضى از امور كشور را به مردم هند واگذار نمايد.

در اين هنگام بود كه رهبر بزرگ جنبش استقلال هند، ماهاتما گاندى قيام كرد و عليه استبداد بريتانيا به مبارزه پرداخت، اگرچه «گاندى» با يارانش چند مرتبه زندانى شد، اما باز به مبارزات خود ادامه داد تا در سال تا، دولت بريتانيا زعماى هند را به كنفرانس ميزگرد دعوت نمايد، لكن از مذاكرات آن كنفرانس نتيجه اى به دست نيامد.

در آغاز جنگ دوم جهانى، فرمانروايان بريتانيا در هند حكومت نظامى اعلام كردند و در حدود دو ميليون هندى را به سربازى دعوت نمودند و آنها را به جبهه جنگ فرستادند. پس از تجاوز ارتش ژاپن در سال به كشورهاى سيام و مالايا [برمه]، اختلاف شديدى در بين سران هند و سران مسلمانان هند كه رهبر آنها محمدعلى جناح بود به وجود آمد. قصد مسلمانان اين بود كه كشورى مركب از مناطق مسلمان هند تشكيل دهند. در آن هنگام كه حزب كارگر بريتانيا حكومت را به دست گرفت و هيأت وزيران خود را تشكيل داد، حكومت بريتانيا قوانينى وضع نمود كه به موجب آن به هند و سيلان و پاكستان استقلال داده شد. در ماه اوت م، آخرين سرباز بريتانيايى خاك هند را ترك گفت و در تاريخ ژانويه، هند حكومت جمهورى مستقل خود را اعلام نمود و به عضويت اتحاديه كشورهاى مشترك المنافع بريتانيا درآمد.

رسانه ها

تاريخ آغاز انتشار مطبوعات در هند به 1785 (220 سال قبل)، برمى گردد و جالب آنكه روزنامه حبل المتين كه از قديمى ترين مطبوعات ايران مى باشد نيز توسط «مؤيدالاسلام» كاشانى در كلكته منتشر مى شده است. هند بزرگترين كشور در زمينه چاپ مطبوعات است. آمار رسمى ارائه شده تا پايان ماه مارس 2006، حاكى از تعداد 483. 62 روزنامه و نشريه در حال انتشار در سراسر هند مى باشد كه 123 زبان را شامل مى شود. روزنامه تايمز آو اينديا با بيش از 5/ 2 ميليون نسخه تيراژ، پرتيراژترين روزنامه انگليسى زبان جهان است.

همچنين بيش از 140 كانال تلويزيونى ماهواره اى از داخل هند برنامه پخش مى كنند كه 19 كانال دولتى و بقيه خصوصى هستند. صنعت فيلم سازى هند بزرگترين صنعت سينماى دنياست. هر سال در هند بيش از فيلم ساخته مى شود كه اين تعداد بسيار بيشتر از رقم توليدات سينمايى آمريكاست. بر اساس قوانين هند، خارجيان مى توانند تا 26 درصد در زمينه رسانه هاى خبرى در هند سرمايه گذارى كنند.

روابط ايران و هند

روابط ايران و هند در مارس 1950، در فاصله كوتاهى پس از استقلال هند، برقرار شد و دهلى نو و تهران يك پيمان دوستى كه «صلح و دوستى ابدى» ميان دو كشور ناميده شد را امضا كردند. اين سند دو طرف را به ايجاد روابط دوستانه متعهد كرد؛ ليكن، در عمل هريك از دو دولت ايران و هند وارد ائتلاف هاى مخالف دوران جنگ سرد شدند و اين امر توسعه مناسبات دو جانبه را متوقف نمود.

ايران، دردوران محمد رضا شاه، از طريق مشاركت در «پيمان بغداد» (كه بعداً سازمان پيمان مركزى، سنتو نام گرفت) مناسبات نزديكى را با ايالات متحده و پاكستان برقرار كرد. در طول جنگ هاى 1965 و 1971 ميان هند و پاكستان، ايران براى پاكستان كمك هاى نظامى مهمى را فراهم نمود. در واقع ايران در آن دوران بخشى از «عمق راهبردى» پاكستان به شمار مى آمد. جواهر لعل نهرو چنين ائتلاف هايى را به عنوان يك" رهيافت اشتباه، خطرناك و مضر" مورد انتقاد قرارداد و به جاى آن از «جنبش عدم تعهد» دفاع كرد. البته لازم به ذكر است كه على رغم اين بيزارى از ائتلاف با ابرقدرت ها، هند روابط نزديكى را با اتحاد جماهير شوروى برقرار كرد؛ به گونه اى كه اين كشور به اولين تأمين كننده تسليحات نظامى هند تبديل گرديد.

تا پايان جنگ سرد، بهبود قابل توجهى در روابط دو كشور حاصل نشد. در دوران پس از جنگ سرد، يكى از اولين و مهمترين حوادث تاريخ روابط ايران و هند، ديدار «ناراسيمها رائو»، نخست وزير هند از ايران در سال 1993 بود. رائو اولين نخست وزير هند بود كه پس از انقلاب اسلامى از ايران ديدار كرد و اين ديدار رسمى او از سوى هاشمى رفسنجانى، رئيس جمهورى وقت ايران، به عنوان يك نقطه عطف تفسير شد. در سال 1995 نيز هاشمى رفسنجانى يك ديدار متقابل را از هند انجام داد. در حاليكه ديدارهاى مقامات بلندپايه دو طرف پس از سال 1995 هم ادامه يافت ديدارهايى كه براى تعيين و تحكيم حدود مناسبات و منافع اقتصادى دو طرف در بخش هاى مهم فنى و تكنولوژيك بسيار موثر بود ديدار رسمى در سطح سران تا سال 2001، صورت نگرفت و در اين سال بود كه «اتال بيهارى واچپايى»، نخست وزير هند از تهران ديدار كرد. نقطه اوج ديدار سال 2001، صدور اعلاميه تهران بود كه توسط واچپايى و «محمد خاتمى» رييس جمهورى ايران به امضا رسيد. اعلاميه تهران در واقع پايه و بنيانى متشكل از مجموعه اى گسترده از موضوعات راهبردى شامل همكارى هاى دفاعى را براى روابط ايران و هند طراحى نمود.

دو سال بعد، در ژانويه 2003، آقاى خاتمى به دهلى نو سفر كرد و به عنوان «مهمان ويژه» در جشن هاى روز استقلال هند شركت نمود. اين تشريفات عموماً براى مهمترين شخصيت ها برگزار مى گردد. در اين ديدار، طرفين، توافقنامه دهلى نو را امضا كردند كه هم از نظر زمان امضا و هم از نظر مفاد آن از اهميت ويژه اى برخوردار بود. استقبال با شكوه و كم نظير هند از خاتمى، آن هم همزمان با گسترش حضور نظامى ايالات متحده در خليج فارس در تدارك براى جنگ دوم آمريكا با عراق و نيز گسترش بى سابقه كمى و كيفى مناسبات نظامى ايالات متحده و هند، نشان دهنده اهميتى بود كه هند براى روابط خود با ايران قائل شد. «اعلاميه دهلى نو» البته به دليل مفاد و محتوايش نيز حائز اهميت فراوان بود. با تاكيد بر گسترش مفاد «اعلاميه تهران» اين توافق جديد، دو دولت را براى تعميق سطح همكارى ها از جمله همكارى هاى دفاعى بيشتر متعهد نمود.

مهمترين بسترهاى همكارى ميان ايران و هند را مى توان اين گونه دسته بندى كرد:

همكارى در زمينه انرژى؛ زيرا به دليل نياز به سرعت گسترش يابنده هند به اين كالا از يك سو و قابليت هاى گسترده ايران در پاسخ دهى به اين نياز از ديگر سو، مهمترين ظرفيت ها را در روابط دوجانبه پديد آورده است. علاوه براين، تجارت و همكارى هاى اقتصادى به دليل همپوشى نيازهاى اقتصادى دو كشور در برخى زمينه ها، به ويژه در سال هاى اخير ظرفيت هاى قابل توجهى در روابط دو جانبه پديد آورده است.

افزون بر اين، در حوزه مسائل امنيتى، اشتراك منافع دو كشور در حوزه هاى مهمى چون همكارى هاى دفاعى و ثبات منطقه اى، ظرفيت ديگرى در روابط دو جانبه پديد آورده است.

از اين روست كه هند درچارچوب سياست خارجى ايران از اهميت مهمى برخوردار مى باشد و سعى مى شود از تمام ظرفيت هاى موجود در راه بسط روابط دوجانبه با اين كشور بهره بردارى شود. سفر اخير آقاى احمدى نژاد به اين كشور را نيز در همين راستا مى توان تحليل كرد.

ص: 38

مالزى

اشاره

شبه جزيره مالايى مدت زيادى از يك جايگاه مهم (مركزى) در مسيرهاى تجارى بين چين و خاورميانه برخوردار بوده است. اولين پادشاهى مالايى كه بر بنادر شهرهاى ساحلى حكومت مى كرد در قرن 10 ميلادى تشكيل شد. اولين مدارك مبنى بر وجود اسلام در شبه جزيره مالايى به قرن 14 ميلادى در ترنگانو برمى گردد، اما طبق برخى منابع مهاراجا دربار راجا (1179 1136 ميلادى) در قرن 9 به اسلام گرويد و نام خود را به مظفرشاه تغيير داد.

در سال 1511، مالاكا توسط كشور پرتغال تصرف شد و در آنجا يك مستعمره ايجاد نمود. پس از آن، تا زمان آغاز جنگ جهانى دوم، بخش هاى مختلف شبه جزيره مالايى تحت سلطه قدرت هاى مختلف قرار داشت. در پى تصرف مالزى از سوى ژاپنى ها در (1945 1942) طى جنگ جهانى دوم، حمايت عمومى از استقلال افزايش يافت. برنامه هاى پس از جنگ انگليسى ها براى يكپارچگى اداره مالايا تحت يك مستعمره پادشاهى واحد كه اتحاديه مالايى ناميده شد، با مخالفت شديد از سوى مالايايى ها مواجه شد كه مخالف تضعيف حاكمان مالايايى و اعطاى شهروندى به نژاد چينى بودند. اتحاديه مالايايى در سال 1946 تاسيس شد و شامل تمامى املاك بريتانيا در مالايا، به استثناى سنگاپور مى شد.

طى اين زمان، شورشيان تحت رهبرى حزب كمونيست مالايا عمليات چريكى خود را براى مجبور ساختن بريتانيا به خروج از مالايا انجام دادند و در نهايت استقلال به فدراسيون مالايايى درچارچوب كشورهاى مشترك المنافع در 31 اوت 1957 اعطا گرديد.

بين دهه 1980 و اوايل دهه 1990، مالزى رشد چشمگير اقتصادى را تحت رهبرى دكتر مهاتير محمد تون، تجربه كرده است. اين دوره به عنوان انتقال از اقتصاد مبتنى بر كشاورزى به اقتصاد صنعت محور در حوزه هايى چون كامپيوتر و وسايل الكترونيك، محسوب مى شود. در طى اين دوران بود كه منظره فيزيكى مالزى با ايجاد پروژه هاى كلان و متعدد تغيير يافت.

در اواخر دهه 1990، مالزى در اثر بحران مالى آسيا و نيز ناآرامى سياسى ايجاد شده به دليل بركنارى معاون نخست وزير، انور ابراهيم، دچار تزلزل شد. در سال 2003، دكتر مهاتير محمد، پرسابقه ترين نخست وزير مالزى، به نفع معاون خود عبداله احمد بداوى، از حكومت كناره گيرى كرد.

دولت و سياست

مالزى يك كشور منتخب سلطنتى با حكومت پادشاهى مشروطه است. اين كشور ظاهراً از سوى يك حاكم عالى كه معمولًا از آن به عنوان شاه مالزى ياد مى شود، اداره مى گردد. او براى يك دوره پنجساله در ميان نه سلطان موروثى ايالات مالايايى انتخاب مى شود؛ چهار ايالت ديگر، اسماً داراى فرماندارانى هستند كه در امر اين انتخاب شركت نمى كنند. اين امر موجب مى شود كه مالزى يك كشور داراى سلطنت محسوب شود.

نظام حكومتى در مالزى نسبتاً الگوبردارى از نظام پارلمانى سيستم وست مينيستر، يا به عبارتى ميراث حكومت استعمار بريتانيا است. اما در عمل، بيشتر قدرت در شاخه اجرائى دولت متمركز مى ود تا بخش مقننه آن، و قوه قضائيه در اثر حملات مداوم دولت در دوره مهاتير تضعيف شده است. از زمان كسب استقلال در سال 1957، مالزى توسط يك ائتلاف چند نژادى تحت عنوان ناسيونال باريسان (قبلا" يك اتحاد بوده) اداره شده است.

مجلس مالزى شامل يك مجلس پايينتر، مجلس نمايندگان يا"Dewan Rakyat ( يعنى" خانه مردم") و يك مجلس بالادستى، سنا ياDewan Negara ( يعنى خانه كشور) مى باشد. مجلس 219 عضوى نمايندگان از طريق هيئتهاى تك عضوى موكلانى انتخاب مى شوند كه اعضاى آن براى حداكثر يك دوره 5 ساله برگزيده شده اند. قدرت قانونگذارى بين قانونگذاران فدرال و ايالتى تقسيم مى شود. تمام 70 سناتور آن براى مدت 3 سال متصدى امور هستند؛ كه 26 نفر از آنها از سوى مجامع ايالتى، 2 نفر به نمايندگى از منطقه فدرال كوآلالامپور، يعنى 1 نفر از حوزه هاى فدرال لابوان و پوتراجايا و 40 نفر باقى نيز توسط شاه منصوب مى گردند. انتخابات پارلمانى مالزى دست كم يك بار در هر 5 سال برگزار مى شود. سن رأى دهندگان بايد از 21 سال به بالا باشد تا بتوانند براى اعضاى مجلس نمايندگان و نيز بيشتر ايالات و نيز مجمع قضائى ايالتى رأى دهند.

قدرت اجرايى در اختيار كابينه مالزى (هيئت دولت) به رياست نخست وزير است؛ و قانون اساسى مالزى تاكيد مى كند كه نخست وزير بايد عضو مجلس پايين دستى، پارلمان مالزى باشد كه بنابر نظر حاكم عالى مى تواند به گروه اكثريت در مجلس دستور دهد. كابينه از ميان اعضاى دو مجلس انتخاب مى گردد و مسئول اداره آن مرجع نيز مى باشد.

تقسيمات كشورى

مالزى داراى استان است و استاندار هر استان را اصطلاحاً" سلطان" مى نامند.

جغرافيا

كشور مالزى در جنوب شرقى آسيا واقع شده و از لحاظ جغرافيائى از دو قسمت كاملًا جدا تشكيل شده است.

دو بخش متمايز مالزى از طريق درياى چين جنوبى از يكديگر جدا شده اند، كه هردو بخش غربى شبه جزيره مالزى و شرق مالزى، داراى منظره بسيار مشابهى از دشت هاى مرتفع ساحلى هستند كه اغلب از تپه ها و كوهستان هاى جنگلى انبوه پوشيده شده كه مرتفع ترين آن، كوه كينابالو به ارتفاع 2. 095، 4 متر بر روى جزيره بورنئو قرار دارد. آب و هواى محلى، استوايى بوده كه مشخصه آن بادهاى موسمى سالانه است كه (در ماه هاى آوريل و اكتبر) در جنوب غرب و (از اكتبر تا فوريه) در شمال غرب مى وزد. تانجونگ پى آى، كه در ايالت جنوبى جوهور قرار دارد، جنوبى ترين نقطه قاره آسيا مى باشد. تنگه مالاكا كه بين سوماترا و شبه جزيره مالزى قرار دارد، از مهمترين مسيرهاى كشتيرانى جهان محسوب مى شود.

منابع طبيعى

مالزى به خوبى از مواهب طبيعى همچون زمين هاى حاصل خيزكشاورزى، جنگل و نيز مواد معدنى در نواحى خود برخوردار است. از لحاظ كشاورزى، مالزى اولين صادر كننده پلاستيك طبيعى (كائوچو) و خرماى روغنى است كه همراه آن الوارها و تنه هاى بريده شده درختان، كاكائو، فلفل سياه، آناناس و تنباكو (توتون) موجب رشد اين بخش شده است.

قلع و نفت خام دو منبع عمده معدنى هستند كه در اقتصاد مالزى از اهميت خاصى برخوردارند. مالزى تا زمان فروپاشى بازار قلع در دهه 1980، به تنهايى بزرگترين توليد كننده قلع جهان بود. در قرون نوزده و بيست، قلع نقش غالبى را در اقتصاد مالزى ايفا مى كرد. در سال 1972 بود كه نفت خام و گاز طبيعى، جاى قلع را به عنوان عامل اتكاء بخش معدن مالزى گرفتند. نفت خام و گاز طبيعى موجود در حوزه هاى برون ساحلى ساباه، ساراواك و ترنگانو، به خصوص در آن سه ايالت، كمك فراوانى به اقتصاد مالزى نموده است. ديگر مواد معدنى داراى اهميت يا ويژگى (خاص) شامل مس، طلا، بوكسيت، سنگ آهن و زغال سنگ به همراه مواد معدنى صنعتى نظير خاك رس، كائولن، سيليس، آهك، باريت، فسفات ها و سنگ هاى ساختمانى همچون گرانيت و نيز بلوك ها و قطعات مرمر هستند. مقادير اندكى از طلا نيز توليد مى شود.

دولت برآورد نموده است كه مالزى با نرخ فعلى توليد قادر خواهد بود براى 18 سال نفت و به مدت 35 سال گاز طبيعى استخراج كند. مالزى دررتبه بيست و چهارم از لحاظ ذخاير نفتى و سيزدهم از نظر گاز طبيعى در دنيا قرار دارد.

اقتصاد

شبه جزيره مالايى و آسياى جنوب شرقى، همواره مركزى براى تجارت بوده است. اقلام گوناگونى همچون چينى آلات و چاشنى ها، حتى پيش از آنكه سلطان نشين مالاكا و سنگاپور به اين شهرت برسند، فعالانه تجارت مى شده است.

در قرن هفدهم، ذخاير فراوانى از قلع در چند ايالات مالايايى كشف شد. سپس، همانطور كه امپراتورى بريتانيا بر مالايا چيره شدند، درختان كائوچو و خرماى روغنى براى مقاصد بازرگانى عرضه شدند. در طول اين دوران، مالايا به بزرگترين توليد كننده عمده قلع، كائوچو و خرماى روغنى تبديل شد.

همزمان با اين كه مالايا به سوى كسب استقلال خود حركت مى نمود، دولت به اجراى برنامه هاى پنجساله خود پرداخت. برنامه پنجساله اول آن كشور در سال 1955 آغاز گرديد. با تاسيس مالزى، اين برنامه ها بازنگرى و تكرار شدند، كه اولين برنامه مالزى در سال 1965 شروع شد.

در دهه 1970، مالزى به تقليد از رويه چهار ببر (قدرت اقتصادى) اصلى آسيا پرداخت و از وابستگى به استخراج معادن و كشاورزى به اقتصادى صنعتى تغيير هويت داد. با سرمايه گذارى ژاپن، در طول چند سال صنايع سنگين آن شكوفا شد، و صادرات مالزى به موتور اوليه رشد كشور تبديل شدند. مالزى پيوسته به رشد بيش از 7 درصد در توليد ناخالص ملى دركنار تورمى پايين در دهه هاى 1980 و 1990 دست يافت. طى همان دوره، دولت كوشيد تا با سياست اقتصادى جديد (مالزى) ( (PEN پس از حادثه شورش نژادى 13 مى 1969 فقر را ريشه كن سازد.

آموزش

آموزش در مالزى تحت نظارت وزارت آموزش دولت فدرال مى باشد. بيشتر دانش آموزان در مالزى آموزش را بين سنين 6 3 سالگى از مهد كودك آغاز مى كنند. علاوه بر بعضى مهد كودك هاى دولتى، بيشتر مهد كودك ها در مالزى به طور خصوصى اداره مى شوند. دانش آموزان تحصيل را از سن 7 سالگى به مدت شش سال در مدراس ابتدائى شروع مى كنند. دو نوع مدرسه ابتدائى (كاملًا) دولتى يا با مساعدت دولت وجود دارد: مدارس ملى از زبان مالايايى به عنوان واسطه آموزشى استفاده مى نمايند، و مدارس نمونه ملى از زبان چينى يا تاميلى به عنوان واسطه آموزشى بهره مى برند.

براى تحصيلات مرحله سوم، دانشگاه هاى عمومى همچون دانشگاه مالايا و دانشگاه كبانگسان مالزى وجود دارد. علاوه بر اين، 5 دانشگاه معتبر بين المللى از سال 1998 در مالزى، شعب كمپ خود را تاسيس نموده اند. كمپ هر شعبه دانشگاهى را مى توان همچون يك شعبه دور از دانشگاه اصلى فرض كرد، كه همان رشته ها و مدارك را كه مراكز اصلى مى دهند، ارائه مى كند. دانشجويان بومى و بين المللى هردو مى توانند اين شرايط نمونه خارجى را با پايينترين هزينه تحصيل در مالزى احراز نمايند.

نژاد و جمعيت

ساكنين كشور مالزى از سه نژاد مالايى (0 درصد)، چينى (7 درصد)، هندى (2 درصد) و غيره (1 درصد)، تشكيل شده است. جمعيت مالزى مركب از گروه هاى نژادى متعددى بوده كه از لحاظ سياسى جمعيت غالب مالايايى ها هستند كه اكثريت جمعيت را (در حدود 60 درصد) تشكيل مى دهند. تمامى مالايايى ها مسلمان هستند. حدود درصدجمعيت مالزيايى ها با اعقاب چينى هستند كه به لحاظ تاريخى نقش مهمى را در تجارت و اشتغال بر عهده داشته اند. مالزيايى ها با اعقاب هندى در حدود 7 درصد جمعيت را تشكيل مى دهند. حدود 90 درصد جمعيت هندى ازمردمان تاميل و تلوگو مى باشند. اماگروه هاى مختلف ديگرى نيز وجود دارند، از جمله افراد مالايا، پنجابى ها و گجراتى ها.

مذهب

مالزى يك جامعه چند مذهبى است و اسلام دين رسمى اين كشور مى باشد. برطبق ارقام آمارى در سال 2000، چهار دين اصلى آن عبارتند از اسلام (4/ 60 درصد جمعيت)، بودائيسم (2/ 19 درصد جمعيت)، مسيحيت (1/ 9 درصد، بيشتر در شرق مالزى)، و هندوئيسم (3/ 6 درصد). مردم مالزى عموما به اعتقادات مذهبى يكديگر احترام مى گذارند و عمدتاً مشكلات مذهبى داخلى از جهت سياسى به وجود مى آيد.

فرهنگ

مردم مالزى افرادى بسيار خون گرم و ميهمان نوازى هستند. مسلمان ها داراى رستوران ها و فروشگاه هايى هستند كه با آرم حلال مشخص مى شوند. هندوها و چينى ها به بودا معتقد هستند. با توجه به طبيعت بخشنده اين سرزمين، بومى ها كه اكثراً مسلمانند داراى اخلاقى خوش و نظم و ترتيب در كارها مى باشند. مالزى كشورى است كاملًا تفريحى و بسيار زيبا كه در سال، ميليون نفر توريست را پذيرا بوده است. جمعيت اين كشور ميليون نفر مى باشد.

ص: 39

اندونزى

تاريخ

از قرن هفدهم، هند شرقى مهم ترين و سودآورترين بخش امپراتورى هلند به شمار مى رفت. به غير از اشغال كوتاه مدت بريتانيايى ها (تا) و قيامهاى گاه گاهى محلى، هلند كنترل اين كشور را تا حفظ كرد. در اين سال ژاپنى ها به اين مستعمره هجوم آوردند و به عنوان آزاد كنندگان كشور از حكومت استعمارى مورد استقبال اكثر اندونزيايى ها قرار گرفتند با تسليم ژاپن در 1945، احمد سوكارنو بنيانگذار حزب مليون جمهورى مستقل اندونزى را اعلام كرد .. هلنديها پس از چهار سال جنگ متناوب ولى وحشيانه، تحت فشار بين المللى استقلال اندونزى را در 1949 پذيرفتند.

جغرافيا

جمهورى اندونزى كشورى است مركب از جزيره هاى بسيار كه در مجمع الجزاير مالايا بين هندوچين و استراليا قرار گرفته است. پايتخت آن جاكارتا است. اندونزى چهارمين كشور پر جمعيت دنيا است و مسلمانان آن از هر كشور ديگرى بيشترند. اندونزى در واقع مجموعه اى از جزاير (قريب به جزيره بزرگ و كوچك) است كه در جنوب شرقى آسيا در اقيانوس كبير قرار دارد. سابقاً اين جزاير در تصرف هند و به هندِ هلند موسوم بود ولى بعد از آنكه كشورى مستقل و آزاد گرديد، «اندونزى» نام گرفت. مساحت اين كشور كيلومتر مربع و پايتخت آن شهر جاكارتا است كه در جزيره جاوه قرار دارد و سابقاً باتاويا ناميده مى شد. شهر مهم آن سورابايا است. اين كشور داراى معادن قلع، نفت، ذغال سنگ و مس است و توتون، برنج، قهوه و كائوچو جزو محصولات كشاورزى اين كشور است. به بيان ديگر اين كشور، به شكل يك قوس، مشتمل بر هزاران جزيزه در طول خط استوا، مانند كالى مانتان، سوماترا، ايريان جايا، مادورا، سولاوزى، جاوه، بالى و جزاير سونداى كوچك (از جمله لامبارك، فلورس و تيمور) است.

اندونزى، چهارمين كشور پرجمعيت دنيا محسوب مى شود. تعداد 3000 جزيره ان مسكونى است. مردم اين كشور در سواحل جزاير و يا در دره ها و بخصوص در جزيره جاوه زندگى كرده، و كشاورز مى باشند. بيشتر جزاير اندونزى، غير قابل سكونت هستند. اين كشور، آب و هواى گرم و استواى داشته، و بارانهاى موسمى، سبب رونق كشاورزى مى شود.

جاوه و همسايه كوچكترش مادورا جمعيت متراكمى دارند و نزديك به دو سوم مردم اندونزى را در خود جاى مى دهند. سلسله جزاير شمالى متشكل است از كاليمانتان) بخش اندونزيايى جزيره بورنئو)، جزاير نامنظم و كوهستانى سولاوسى (سلبس)، گوره ملوك، وايريان جايا) بخش غربى گينه نو) بيش از دو سوم اين كشور از جنگلهاى استوايى بارانى پوشده شده است.

جمعيت

جمعيت اين كشور در حدود ميليون نفر است كه از اين رقم/ درصد مسلمان،/ درصد پروتستان، درصد كاتوليك،/ هندو و/ بقيه از مذاهب ديگرهستند. زبان رسمى آنان «اندونزيايى» است.

حكومت

هر پنج سال انتخابات براى انتخاب 400 نفر از اعضاى مجلس نمايندگان تحت نظام تعيين تعداد نمايندگان به نسبت جمعيت هر منطقه، برگزار ميگردد، 100 عضو ديگر را رئيس جمهور انتصاب ميكند. مجلس شوراى خلق، كه متشكل از اعضاى مجلس نمايندگان به اضافه 500 نفر ديگر به نمايندگى از جانب دولتهاى محلى، گروههاى صنفى و ذينفع هر پنج سال تشكيل جلسه ميدهد تا بر اصول كلى سياست دولت نظارت كند و به انتخاب رئيس جمهور بپردازد. رئيس جمهور كابينه را انتصاب ميكند. از 27 استان كشور دو استان خود مختارند.

احزاب سياسى اصلى عبارتند از:

گلكار (اتحاد دولت)، گروه توسعه متحد (اسلامى)

حزب دموكرات اندونزى (مسيحى) و ملى گرا

آموزش

ميزان باسوادى:/ درصد در كل جمعيت

نرخ باسوادى مردان: درصد

نرخ باسوادى زنان:/ درصد

سنين تحصيل اجبارى: تا سال.

تعداد دانشگاه: دانشگاه دولتى، دانشگاه خصوصى

اقتصاد

اندونزى از نظر مواد معدنى و نفت، گاز طبيعى، قلع، نيكل، زغال سنگ، بوكسيت و مس نيز ثروت فراوانى دارد، ولى به دليل جمعيت زياد نسبتا فقير است. بيش از 50 مردم اين كشور زارعين معيشتى هستند و برنج محصول اصلى به شمار ميرود. ولى هم كشاورزان مزارع بزرگ و هم روستاييان مقادير زيادى لاستيك، چاى، قهوه، تنباكو و ادويه صادراتى توليد مى كنند.

بخش صنعت بيشتر به فرآورى مواد معدنى و محصولات كشاورزى ميپردازد. اندونزى در دهه 1980 و اوايل دهه 1990 به ميزان رشد اقتصادى بالايى دست يافت. توريسم، از منابع مهم درآمدهاى ارزى، اندونزى به شمار مى رود.

توليد ناخالص داخلى اين كشور در سال بالغ بر/ ميليارد دلار بود. درامد سرانه اين كشور در همين سال بالغ بر دلار بود. درصد از مردم اندونزى زير خط فقر زندگى مى كنند. نرخ تورم اين كشور در سال/ درصد بود. صادرات اين كشور بالغ بر/ ميليارد دلار است و نفت و گاز، كالاهاى الكترونيك و نساجى مهمترين اقلام صادراتى ان هستند.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109